آدینگ نأمه؟ (نامت چیست) 1
آدینگ نأمه؟ ( نامت چیست؟) 1
به قلم توسط “سلطانشاه آتانیاز” از نویسندگان برجسته ترکمنستان به رشته تحریر درآمده است. نویسنده در این کتاب به بررسی منشاء و مفهوم نامهای ترکمنی پرداخته و اطلاعات جالب و بکری از فلسفه نامگذاری در اختیار خواننده قرار میدهد. مؤلف کتاب در مواقع لزوم با اشاره به سنت نامگذاری در بین ملل مختلف، اشتراکات آنها را نیز مدنظر قرار میدهد. این کتابچه زبیا و خواندنی توسط محقق و نویسنده ارجمند قربان صحت (کاکا) بدخشان با نثری بسیار شیرین به زبان فارسی ترجمه شده است.
مدخل
تصوّر شخصِ بدون اسم دشوار است. هر کس نامی برای خود دارد و در خانواده، اجتماع و جامعه با همان نام شناخته میشود.
نام شما چست؟ به این سئوال هر یک از شما جوابی متفاوت خواهید داد. دختران اگر بگویند:
گؤزل، آقجاگول، آینا، آلتین، باهار گول، گؤوهر، گولألک، جِرن، مارال، نأزیک، نابات، طاووس، شکر. پسران در جواب سئوال بالا احتمالا خواهند گفت: مرگن، سردار، آرسلان، میرات، آمان، اسن، کؤمک بگنچ، آق میرات، قادام، دؤوران.
آیا به معنی نامهایی از این نوع توجه کردهاید؟ بیشتر آنها قابل فهم هستند و میتوان حدس زد که پدران و مادران با چه آرزویی برای فرزند خود چنین نامهایی را برگزیدهاند. اما چنانچه در جواب سئوال بالا بگویند: زهره، جمیله، ماهم و یا قوتلی، حایدار، عاظیم. آیا شما باز هم به سادگی به معانی این نامها پیخواهید برد؟ مسلما نه، برای اینکه بیشتر این نامها از کلمات زبانهای بیگانه گرقته شده است. در زبان عربی زؤهره – زهره (تابناک)، جمیله – (دختر زیبا)، حایدار – حیدر – (شیر )، عاظیم – عظیم – (بزرگ، بزرگوار) و ماهم در زبان فارسی معنایی مترادف با آییم – (ماه من) را به ذهن متبادر می کند . اما «غوتلی» در اصل ترکی و از ریشه ی «غوت» به معنی بخت ساخته شده که در گذشته موارد استعمال فراوانی داشته است. این کلمه در زبان فعلی ترکمن ها در مفهوم قدیمی کمتر بکار گرفته شده و فقط در ترکیباتی محدود چون «قوتلاماق»، «قوتلی بولسون» حفظ گردیده است. این کلمه در گذشته به معنی بختیار بوده است.
نامهایی که اشخاص بر می گزینند بیشتر اسامی اشیاء و چیزهایی هستند که ما هر روز با آنها سرو کار داریم، اسامی پدیده ها ، وقایع و … کلماتی هستند که در محاوره های روزمره به طور معمول مورد استفاده ی ما قرار میگیرند. همه ی آن نامهایی که امروزه معانی آنها به فراموشی سپرده شده، در گذشته برای مردمی که این نامها را ابداع نمودهاند معانی روشنی داشته است. به بیان دیگر نام بدون معنی وجود ندارد.
نوع نگرش قدما به نام های اشخاص
نیاکان ما نیز مانند بسیاری از ملل جهان، نام را بخشی از ارگانیزم و جزء لاینفک وجود آدمی میپنداشتند و بر این باور بودند که نام دارای نیرویی جادویی است و قطعا میتواند در سرنوشت و اقبال صاحبش مؤثر واقع گردد. داشتن اعتقادی راسخ به چنین باور پدران و مادرانی را که آرزویشان داشتن فرزندانی توانمند، قوی و سالم بود بر آن میداشت که اولادشان همنام با حیوانات زورمند و چالاک، فلزات و اشیاء سخت و مقاوم و یا همنام با گیاهانی باشد که در مقابل دشواریهای طبیعت استوارتر و مقاومند.
در میان ترکمنها و برخی دیگر از اقوام گذاشتن نام پدر، نام مادر، اجداد پدری و مادری روی نوزاد تا به امروز هم مرسوم است. این به خاطر عزت و احترام و فراموش نکردن نام و یاد بزرگان خانواده میباشد. از سوی دیگر کودکانی که نام بزرگان روی آنها گذاشته شده غالبا از طرف دیگر اعضای خانواده و اطرافیان مورد احترام و مهر خاصی قرار میگیرند. برای اینکه خانوادههای ترکمن معتقدند دشنام و یا آزار آنها معادل ایذاء و اذیت عزیز فوت شده ای است که کودک نام او را بر خود دارد. این اعتقاد مسلما ریشه در باوری قدیمی دارد که نام را بخش جدایی ناپذیر از ارگانیزم فرد میداند و یا افراد هم نام احساس میکنند که بیشتر به هم نزدیکند و این نه به خاطر اشتراک در نام بلکه احساس همدل بودن، هم اقبال بودن و حتی در بسیاری از موارد احساس برادری نسبت به هم دارند. ضرب المثل ترکمنی «آدی بیرینگ جانی بیر» “( همنامها دو جسم در یک روحاند) احتمالا مربوط به همان دوران باید باشد.
تغییر دادن نام اشخاص را در تغییر سرنوشت افراد بسیار مؤثر می پنداشتند. در این مورد چند مثال می آوریم: در برخی مناطق به نامهایی چون : آچئل ، آچئلدی ، آچئل دوردی ، آچئل گول و اؤره ، زیاد بر خوریم. واژه ی آچئل = آچئلماق = باز شدن . در اینجا به معنی ( باز شدن از بیماری ، رها شدن از بیماری ، بهبود یافتن ) ، و اؤره همان اؤرله ( به پا خاستن ، برخاستن ) معنا می دهد ( غورغون اؤردونگمی ؟= به سلامت از خواب برخاستی ؟ ) ، صاحبان چنین نامها کودکانی هستند که به مدت طولانی در بستر بیماری بوده اند تا اینکه تغییر نام داده و نام تازه ای چون آچئل و یا آچئلدی به آنها داده اند.
تغییر دادن نام ، مختص کودکان نبوده بلکه در میان بزرگسالان و حتی در بین شخصیت های تاریخی نیز به چنین موارد بر می خوردیم . صفی ( نوه ی شاه عباس ) پادشاه ایران در قرن هفدهم میلادی ، بعد از اینکه مدت زیادی در بستر بیماری بود ، نام خود را به سلیمان تغییر داد . این شخص در تاریخ با دو نام صفی و سلیمان شناخته می شود و یا شما در تاریخ با نام غوتولمئش فرمانده ی سلجوقی که در قرن یازدهم میلادی آسیای صغیر را تسخیر کرد آشنایی دارید. نام حقیقی او سلیمان بود و غوتولمئش ( به معنی بهبود یافته از بیماری ) نام بعدی و تغییر یافته ی اوست . می بینیم که تغییر دادن نام در بین بسیاری از خلق های آسیایی مرسوم بوده و این خود دلیلی است بر اعتقاد به نیروی جادویی نام در گذشته .
نیاکان ما با این روش می خواستند فرشته مرگ و نیستی ، عزراییل را هم فریب دهند. به همین سبب آنها برای فرزندان خود دو الی سه نام انتخاب کرده و نام حقیقی او را کتمان می کردند و اطرافیان با نام غیر واقعی کودک را می شناختند ، و ساده لوحانه می پنداشتند ، عزراییل که تنها به نام واقعی آدمیان واقف است کودک مورد نظر را نخواهد یافت.
به نمونه ای دیگر از تاریخ توجه کنید : سومین پادشاه سلسه ی خوارزمشاهیان را ( 1156- 1098 ) آتسئز می گفتند ، یعنی ” بی نام ” ببینید چگونه، فرد بی نام که وجود ندارد ! احتمالا قطب الدین محمد خوازرمشاه ( پدر آتسوز ) به سبب فوت پسران قبلی نام این پسر را « بی نام » نهاده است . در هر حال به نظر می رسد ، این باور عامیانه ی قدیمی به یاری قطب الدین شتافته است زیرا « آتسئز » هر چند بیشتر سالهای عمر خود را در پیکارهای خونین سپری کرده ولی بعد از 58 سال زندگی در شهر نسا فوت کرده است.
نمونه ای دیگر از تاریخ، معمار مشهور مقبره ی سلطان سنجر در مرو قدیم نیز که شهرت جهانی دارد، فردی بوده به اسم محمد بن آتسئز از اهالی سرخس که در قرن یازدهم این بنای زیبا را ساخته است. البته این فقط نیاکان ما نبودند که چنین اعتقادی داشتند و نام را نگهبان و قلعه ای مستحکم در برابر چشم بد می دانستند . بنوم = آتسئز = بی نام ، اسمی که تاجیک ها ابداع کرده اند ، تربیش = بؤدال = این نیست ، اسمی که مغولها برای فرزندان خود مناسب دانسته اند ، با این آرزو انجام گرفته که آنها نام را حافظ وجود فرزندانشان می دانستند و آن ریشه در اعتقاد عامیانه و دیرینه ای دارد که فوقا بیان شد.
سالها پیش در روزنامه پراودا خبری حیرت آور درج گردید مبنی بر اینکه بومیان یکی از جزایز اندونزی تا همین اواخر اساسا نمی دانستند که نام چیست. در بین آنها نام به تازگی کشف گردیده و جالب تر اینکه آنها از فاش کردن نام خود وحشت داشتند و چنانچه از آنها درباره نامشان سئوال می شد از پاسخ روشن طفره می رفتند و بلافاصله مسیر گفتگو را عوض می کردند. برای اینکه در نظر بومیان آن جزیره نام قسمتی از وجود و جزئی جدایی ناپذیر از جان و تن آدمی است و آشکار کردن اسم در واقع دعوت مرگ و عزرییل و اینکار را با دادن آدرس دقیق به عزراییل برابر می دانستند.
اقوام دیگری هم هستند که به اسامی در حکم نشانه هایی ار نگاه غضبناک عزراییل می نگرند. بعضی از ملل دنیا چنین می پندارند که به محض سخن گفتن از نام ، هم صاحب نام و هم عزراییل از آن مطلع می شوند ، اگر چنین نمی بود تابو یعنی کلماتی که گفتن آنها قدغن گردیده به وجود نمی آمد . حتما به یاد دارید که در کودکی شبها ریش سفیدان ما را از بردن نام حیواناتی چون : مار ، کژدم ، گرگ برحذر می کردند زیرا اعتقادی داشتند در صورت گفتن نام حیوانی هر آن ممکن است آنها سر برسند. ضرب المثل قدیمی ( غورت ، آغزاسانگ غورت گلر ) یعنی اگر از گرگ سخن بگویی گرگ خواهد آمد ، احتمالا ریشه در همین باور دارد و برای اینکه این حیوانات متوجه نشوند که درباره ی آنها صحبت می شود ، نام آنها را با کلماتی مبهم و غیر واضح جایگزین می کردند . در زبان شناسی به این کلماتی ” توفه میزم ها ” می گویند . مثلا به مار = غامچی = ( شلاق ), به گرگ = آدی یامان ( بد نام ) می گویند . خود کلمه ی ” مؤجک ” به معنی گرگ در اصل از کلمات اوفه میستیک است.
تابو نه فقط در مورد برخی از حیوانات وحشی و یا جانوران زهردار بلکه در مورد اسامی اشخاص هم بکار برده می شود . مثلا در بین بسیاری از اقوام زن و شوهر نام یکدیگر را بر زبان نمی آورند و به جای آن همدیگر را با کلماتی چون : قاقاسی ( پدرش ) ، حوجائین ( سرپرست- خانواده ، آقای خانه ) ، پئلانی نئنگ قاقاسی « پدر فلانی » ، پئلانی نئنگ اجه سی « مادر فلانی » مورد خطاب قرار می دهند.
عروسان نام پدر شوهر و مادر شوهر خود را بر زبان نمی آورند و این رسم تا به امروز حفظ شده است. حتی عروسان ترکمنهای استاوروپول نه تنها اسم پدر شوهر و مادر شوهر بلکه نام کسانی را که با آنها همنام هستند را نیز بر زبان نمی آورند و آنها را با گفتن آدی قئن آقا ( آقایی که گفتن نامش دشوار است )، آدی قئن اجه ( مادری که گفتن نامش دشوار است ). مورد خطاب قرار می دهند اینکه نام بستگان نزدیک به عنوان تابو برده می شود ، نمی تواند صرفا به خاطر احترام گذاشتن به آنها تلقی گردد بلکه برای آشکار نکردن نام واقعی آنها به عزاییل باید باشد.
خانواده هایی که بارها فرزندانشان را در طفوولیت از دست داده اند اصولی دیگر برای ترسانیدن عزراییل و تغییر نظر غضبناک او به سویی دیگر اندیشیده اند وآن اینکه نامهایی بسیار زشت بر او می نهند؛ پورسی ( بدبو ) ، تئررئق ( کوتوله )، چؤر “( سرگین ، فضله گوسفند بز ) کیرلی ( کثیف ) ، تزک ( تاپاله )، دألی (دیوانه ) و یا ایت الماز “( سگ هم او را نمی گیرد ) و به غلط باور دارند ، کسی که سگ هم از او بیزار است به چه درد عزراییل می خورد . علاوه بر اینها نامهایی چون : کورًه ( کره خر )، اشک ( خر )، تیکن ( خار )، غارمئق ( نوعی بیماری ) ، سارئمساق ( سیر ) ، کودکانی هستند که به سبب محافظت از عزراییل چنین نامهایی دارند.
آنان که نام آدمی را سپری مطمئن در مقابل هجوم مداوم شورچشمی می دانستند فقط ترکمنها نبودند، بین قرون 14-16 میلادی در میان نامهای مختلف روسی به اسامی زیر توجه کنید : کیسلوکواس ( کواس ترش ) ، کیسلیتسا ( ترش ) ، نسوله نوی ( بی نمک ) ، توپوخلوی ( تپل – گنده ) ، نخوروشی ( بد ، زشت ) ، گریازکا ( کثیف ) ، سوروکا ( نوعی زاغ ) ، ایگولکا ( سوزن ) و… این نامها را با نامهایی که در بالا بر شمردیم مقایسه کنید تفاوت چندانی بین آنها نخواهید یافت. و یا نمی توان باور کرد که آن کودک معصوم عرب به سبب بویش، عفان ( بدبو ) نامگذاری شده باشد.
برخی از پشینیان ما انگار حضرت عزراییل را مخلوقی پخمه و یا بسیار ساده تصور کرده اند در غیر اینصورت در میان ازبک ها و در بعضی از روستاها نامهایی چون : تاپئلدی ( یافته شده ) ، ساتئبالدی ( خریداری شد ) ، تؤلگ (تأدیه ) ، تؤلگ بردی ( تأدیه شد ، جبران شد ) و یا در میان روسها نه ناش ( متعلق به ما نیست ، بیگانه است ) ، نایدن ( یافته شده ) به وجود نمی آمد . صحنه ای را جلو چشم مجسم کنید که در خانواده ای نوزادی زاده می شود ، اندکی قبل از نامگذاری پیرزنی او را در فاصله ای دورتر از خانه می گذارد ، و بر می گردد پدر و مادر و یا یکی از نزدیکان نوزاد او را به طور اتفاقی پیدا می کنند و به او تاپئلدی ( یافته شده ) نام می گذارند و یا در موردی دیگر نوزاد را یکی از همسایگان با خود به خانه اش می برد ، بستگان طفل باید به خانه ی همسایه بروند و طی معامله ای که بین آنها صورت می گیرد ، نوزاد را در مقابل پرداخت مقداری پول و یا چیز با ارزش دیگر بخرند ، به این نوزاد که چون فردی بیگانه خریداری شده است ساتئبالدی ، ساتئن آلئندی ( خریده شده ) نام می گذارند. نامهایی چون : تؤلگ ، تؤلگ بردی نیز به معنی ( پولی تؤلندی ). ( یعنی بهایش تأدیه شد ، پرداخت شد ) می باشد عزراییل ادعای تصاحب چنین کودکانی را نمی کند ، او فقط فرزند خودت را می خواهد حال آنکه این کودک آن طور که از نامش پیداست ، بیگانه می باشد ، خریده شده است ، پیدا شده است . این است آنچه که پیشینیان ما باور داشتند.
این نامها ، همچنین نامهایی که در بالا برشمردیم چون : ائسلی ( بدبو ) ، تیکه نکلی ( خاردار ) ، آجی ( تلخ ) نامهایی بی مسمی و مناسب می باشند که در فرهنگ دیگر اقوام نیز وجود دارند و همه ی آنها مربوط به دوران جهالت است که علم و دانش در سطح بسیار نازل بوده و انسانها نگرشی تقدس مآب و جادویی نسبت به اسامی اشخاص داشتند.
پیشینیان که به نیرویی جادویی نام اعتقاد کامل داشتند آمال و آرزوهای خود را هم در قالب نام فرزندان بیان می کردند ، در این مورد بقدر کفایت می توان مثال آورد به عنوان مثال اگر در خانواده ای پشت سر هم نوزاد دختر زاده شود پدر و مادری که دلشان فرزند پسر می خواهد نامی را برای دختران خود بر می گزینند که با کلمه ی پسر مرتبط باشد : اوغول ، اوغلای ، اوغول بیکه ، اوغول صاپار و … درباره ی معنی نام اوغول گرک لحظه ای بیندیشید « پسرمی خواهیم ، پسر ! »
چنانچه این نام ها نیز فایده ای نکرد و باز هم پشت سر هم دختر به دنیا بیاید چه باید کرد ؟ در آن صورت باید به نام دختران با آهنگی خشمگین امر کرد که : دویدوق « سیر شدیم » ، یتر « کافی است » ، بسدیر « بس است » ، یانگئل ( « نوشو » ، چیز تازه ای شو ، تغییر کن ) ، غئز سونگی ( دختر آخری ) ، اوغل حاجات « پسر نیاز داریم » و ….
در زمان های گذشته که فقر و نابرابری بیداد می کرد و انواع بیماری مخصوصا بیماری های اطفال و مرگ و میرهای زودرس بسیار زیاد بود ، در مواردی که طبابت پرخان ها و دیگر طبیبان کم سواد محلی چاره ساز نبوده است ، پدران و مادران درد کشیده به ناچار به باورهای خرافی روی می آوردند و چه بسا با بیان درد خود در قالب اسم از نام نو رسیده مدد می جستند و اگر چنانچه پسران خود را بر اثر بیماری از دست می دادند ، دختران خود را ” اوغول دوردی ” ، ” اوغول دورسون ” ، ” اوغول دوران ” و اگر دختران خود را از دست می دادند ، پسر را ” غئز دوردی ” ، نام می نهادند .
نام هایی چون : توغتا ، توغتامئش ، دوردی ، عؤمروزاق ( عؤمری اوزاق ) ، جانوزاق ، مؤنگ یاشار ، عؤمور باقی و حتی اؤلمز ، سولماز ، دؤنمز ، تایماز ، مشخصا نامهای فرزندان نخستین نمی توانند باشند. نامهایی که سال های سال در آرزوی داشتن تنها یک فرزند به وجود آمده است. خانواده هایی که سال های سال در آرزوی داشتن تنها یک فرزند مشقت های فراوانی را متحمل شده اند به محض حصول آرزویشان به پیروی از یک رسم قدیمی نوازد را از دورن « تاغان » ( سه پایه آهنی ) عبور داده و یا او را با پوست گرگ می پوشانند و او را تاغان ، تاغان دوری ، تاغان بی بی و یا غورت ، بؤری می نامیدند.
می بینیم که نیاکان ما درگذشته های دورنگاهی دیگر گونه به مسأله نام اشخاص داشتند آنها چنین می پنداشتند که نام اساس زندگی و جزء لاینفک وجودآدمی میباشد و قادربه انجام کارهایی است که از دست آدمیان ساخته نیست. هرچند امروزه براثر توسعه علم و تکنیک ورشد شعور و جهان بینی نوع نگرش به اسامی اشخاص اساسا تغییریافته ولی هنوز هم در حکم میراثی ازگذشتگان، بسیاری از نام ها که در بالا آورده شد از نسلی به نسل دیگر تا به امروز به ما رسیده است.
نظری به گذشته های دور
درجوامع ابتدایی، نام و نام فامیلی، آن طورکه امروزه مورد استفاده ما قرار می گیرد، ضروری به نظر نمی رسید. تنها بعد از توسعهی همه جانبهی روابط بین انسانها بود که برای تمایز افراد از یکدیگر نامهای متفاوتی مشاهده کرد. نویسنده نامدار «لو اوسپنسکی» درکتاب « تو و نام تو » می نویسد که تا همین اواخر درمیان « چوقچا »ها در مورد اشخاص تنها به نام بسنده میشده است. در این مورد حتما لازم نیست به گذشته های دور برگردیم، درمیان ترکمن ها « مأمت جان » و « آق پامئق » از قهرمانان افسانه های کهن ترکمنی، مختومقلی، سیدی، ملانفس از شعرای مشهور و سطان سنجر و غووشوت خان از شخصیت های تاریخی را ما تنها با نامشان می شناسیم.
اما آوردن نام شخص در کنار نام پدر در گذشته های دور نیز دیده می شود. در کتیبه های مربوط به قرون 8-5 میلادی که از کناره های رودخانهی اورخون دوینی سیئی یافت شدهاند واز یادگارهای کهن نوشتاری ترکی به شمار میروند به اسامی این گونه بر خوریم : باینا سونو اوغلی کولوگ چور ( پسر سپهسالار باینا چور دلاور ) توچون کولوگ تیریگ توغلی کولوگ توغان مئن ( پسر دیری اوچون دلاور، توغان مئن دلاور ) در اینجا می بینیم که ابتدا نام پدر و پس از آن نام خود فرد آورده شده است . البته دربین آثاربه یادگار مانده، اسامی طولانی که دربالا ذکر شد، نسبت کمتری به اسامی ساده و یا نامهای ترکیبی ساده ( فقط نام خود فرد ) دارند . مثلا : کول تکین « برده ی دلاور، شجاع » ، تگین ـ پسوندی است که به آخر نام شاهزادگان افزوده می شود .
بیلگه قاغان : ” خان دانا ”
الته ریش ـ ایلدن سایلانان ـ ” جدا شده از ایل ، برگزیده ی ایل ” و …
چنین به نظر می رسد که نیاکان ما به کودکان ( و به احتمال زیاد به پسران ) تا زمانی که آنها بزرگ شده و کار مفید و سترگی برای ایل خود انجام نداده باشند ، نام حقیقی بر او نمی نهاده اند. بر اساس یکی از روایات که از غورقوت آتا نقل شده چنین آمده : پسر 15 ساله ی بای بؤری بگ ، تعدادی از تجار را که در راه بازگشت به سرزمین اؤغوز مورد هجوم پانصد نفر از یاغیان قرار می گیرند ، نجات می دهد.
بعد از این واقعه بای بؤری بگ جشنی بزرگ برپا داشته و تقاضا می کند نامی مناسب بر فرزندش نهند. غورقوت آتا این نوجوان دلاور را “بامسی بیرک” می نامد و پسر پانزده ساله ی “درسه خان” بعد از اینکه گاو نر وحشی “بایندرخان” را از پای در می آورد از طرف غورقوت آتا بوغاچ ( بوغاچ ـ ” بوغا ” ، یعنی پهلوانی نیرومند همانند گاو نر ) نام می گیرد. شیوه ی نامگذاری مطابق چنین روشی تا همین اواخر در میان « آلتایلی » ها مرسوم بوده است.
در یادگارهای کهن و مکتوب بجا مانده از ترکها و از آن جمله ترکمنها درباره نامهای بسیارقدیمی آنان اطلاعات سودمند و فراوانی آورده شده است. به عنوان مثال در فرهنگ سه جلدی « دیوان لغات الترک » اثر محمود کاشغری زبان شناس برجسته ی قرن یازدهم میلادی واژگان نام ترکی به وفور آورده شده که برخی از آنان را در زیر می آوریم :
آلپ تگین :Alptekin (مرد شجاع ، مرد جسور ، شاهزاده شجاع)
بوغرا خان :Bugra han ( بوغرا- شتر دوکوهانه )
کوچ تگین :küçtekın ( مرد نیرومند )
تونگا خان : Tońahan( تونگا – شیر هندوستان )
تونگا آلپ أر : ( مرد شجاع همانند شیر )
غوتلوغ :Gutluk ( غوتلی – باغتلی – بختیار )
چاغری بگ : ( چاغری – لاچئن – شاهین )
غئلئچ خان ، بگی ، آرسلان ، بکچ ، بک تیر ، ( بکدیر ) و … می بینیم که این نامها از کلمات زبان ترکی تشکیل شده اند.
در کتاب شجرۀ تراکمه که توسط خان خیوه ابوالغازی بهادرخان قرن 17 به رشته ی تحریر درآمده نامهای ترکمنی فراوانی آورده شده است. ابوالغازی معتقد بود که بسیاری از تیره های ترکمن در واقع از نام شخصیت های برجسته ، سرداران و بیگ هایی که آن تیره ها را سازمان داده اند ، گرفته شده است. به عنوان مثال :
بایات :Baýat (ابوالغازی در توضیح این کلمه آن را به معنی « ثروتمند ، دارا ، غنی » آورده است )
یازئر : ýazyr ( « سرور ایلات » )
تووه:töwe ( « تووه رک » ) = اطراف
چوو دور:Çowdur ( غیرتمند )
سالئر : Salyr( شمشیر زن )
ایمیر : Eýmyr ( سرور اغنیاء )
ایگدیر:Igdır ( بزرگ ، سرور ، محترم ) و…..
بر این اساس می توان حدس زد که نام تیره هایی چون تکه ، یموت ، أرساری که بعدها به وجود آمده اند ، در اصل نام اشخاص بوده است.
در شجره تراکمه ابوالغازی نام اجرام سماوی ( آی خان ، گون خان ، یئلدئز خان ، گوک خان ) پدیده های طبیعی کره زمین ( داغ خان ، غئر خان ، دنگیز خان ) ونام برخی از انواع فلزات چون آلتئن (طلا ) ، تمیر ـ دمیر = ( آهن ) به عنوان اسامی اشخاص آمده است.
آن دسته از دانشمندان که در زمینه ی نام مطالعه و تحقیق می کنند ، معتقدند نامهایی که ریشه در پدیده های طبیعی ، حیوانات درنده و قوی دارند از حرمت بیشتری برخوردارند . وقتی به صحت این گفتار پی میبریم که درکتابهای تاریخی کهن به نامهایی چون :
آرسلان:Arslan ( شیر )
بوقا: Buga( گاونر )
بوغرا:Bugra ( شتر دو کوهانه )
چاغری:Çagry ( شاهین )
بؤری:Börı ( گرگ )
یاغمئر:agmyrÝ ( باران )
گوندوغدی:Gündody ( طلوع آفتاب )
آیاز: Aýaz( شبنم )
بوران:Boran ( کولاک )
و… زیاد بر می خوریم . بعدها اسامی درختان محکم و مقام :
( سازاق ، چرکز ، چالی ، بورجاق ، غاندیم )، انواع فلزات و عناصر کانی : ( کوموش ، پولات ، گؤوهر ، مرجن ).
اثاثیه و لوازم خانه و یا سلاح های برنده : ( غازان « پاتیل » ، تاغان « سه پایه آهنی » ، پالتا « تبر » ، خانجار « دشنه »و….) کلماتی هستند که در نامگذاری اطفال مورد استفاده قرار گرفت .
بعد از گسترش دین اسلام در آسیای میانه اقوام ترک زبان، اسامی دینداری اعراب خلفا را برای فرزندان خود بر می گزیدند. در نتیجه در میان ملل ترک به ویژه در بین طبقات مرفه و مقامات بلندپایه ی دینی ، گذاشتن نام عربی به فرزندان مرسوم گردید. به نکته ای آموزنده و ظریفی که مختومقلی شاعر بزرگ ترکمن درمورد نامگذاری و اینکه اسم و کنیه نباید مورد استفاده قرار گیرد ، توجه کنید :
خوجالار پاخر ادر آصئل ذاتئنی
قیام ، عصام الدین غویوپ آدئنی
« پئلان کس خوجا » دییپ هم اؤولادئنی
بیلمه نم ، یاقئنمی آخئر زامانا ؟
ترجمه آزاد سطور بالا چنین است :
خوجه ها نسب شان را به رخ مردم می کشند
خود را قیام و عصام الدین می نامند.
حتی به فرزند خود فلان خوجه می گویند
نمی دانم آیا به آخر زمان نزدیک شده ایم.
می بینیم که شاعر با نامگذاری به ظاهر دین خواهی که شهرت و جاه طلبی را بدنیال داشته باشد سر ناسازگاری دارد.
بعد از اینکه عرب ها با شعار « جهاد برای دین » سیطره ی حکومتی خود را بربسیاری از کشورها گسترانیدند ، طبیعتا ایدئولوژی ، فرهنگ و زبان عربی گسترش یافت و در اغلب کشورهای تحت سلطه عربها ، مردمان از حقوق خواندن و نوشتن به زبان مادری محروم گشتند و طبیعی به نظر میرسد که این تأثیر در زمینه ی فرهنگ نامگذاری ملل نیز خود را نشان داده و بسیاری ازاطفال غیر عرب ، نامهایی به خود گرفتند که از کلمات عربی ساخته شده بود. شرایطی این چنین نه فقط در بین کشورهایی که اسلام را پذیرفته بودند بلکه در کشورهایی که به مسیحیت گرویده بودند نیز حاکم بود. در اواخر قرن دهم که دین مسیح بر جامعه ی روسیه حاکم گردید، بسیاری از اسامی که از کلمات اصیل روسی ساخته شده و بر قاطبه ی اهالی روس قابل فهم بود. جای خود را به اسامی دینی تقویمی می دهد ، دیگر نیازی نبود که پدر ومادر نامی بر فرزند نهند ، چه این کار توسط متولیان عبادت خانه ها و با توجه به روز تولد طفل صورت می گرفت.
در نتیجه طی اعصار متمادی ، اسامی واقعی روس جای خود را به کلمات یونانی ، لاتین و یهودی می دهد ، و به غیر از برخی نامها چون بوگدان ( خداداد ) ، ولادیسلاو ( به شهرت رسیده ، صاحب شهرت ) وسوولود ( صاحب همه) ، ویاچسلاو ( بسیار مشهور ) . خیلی از کلمات عامه فهم روسی از فرهنگ نامها حذف می شود و کاربری خود را به عنوان اسامی افراد از دست می دهد . هر چند واژگانی چون : وولکوو ، زایتسو ، پتوخوو ، جوکوو ، ترتیاک ، شستاکوو ، پاستوخوو در نام فامیلی برخی از روسها حفظ گردیده است .
در فرهنگ نام ترکمن هر چند به کلماتی ترکی فراوانی برمی خوریم ولی از آنجا که مردم بر اثر توصیه ی روحانیون پذیرفته اند که چنانچه نام پیامبران ، خلفان راشدین و دیگر شخصیت های تأثیر گذار دینی را بر فرزندان خود بنهند ، می توان آنها را به آسانی از چشم و زبان بد مصون داشت . در نتیجه نامهای با ریشه ی عربی در میان ترکمنها روز به روز بیشتر می شود . از این نامها صفاتی که در تعریف و تمجید خداوند متعال میباشند جایگاه ویژه ای داشته و فراوانی قابل ملاحظه ای دارند . روحانیون خداوند را صاحب یکهزار و یک نام می دانند که همه ی آنها کلماتی عربی و در ستایش خالق یکتا می باشد . برخی از آنها از این قرارند : وحید ، کریم ، رحیم ، رحمن ، صمد ، جبار ، ستار ، حق ، غفار ، قادر ، حالق ، مولام . در ردیف صفاتی این چنین بعدها واژه های ترکی چون :
یارادان : Ýaradanحالق ،
تانگری: Tańryخداوند ،
اولوغ :Ulug بزرگ = خداوند ،
ایه :Eýe صاحب = خدا ،
ایام :Eýäm صاحب من = خداوند
و از آنها نامهایی چون :
یارادان غولی : Ýaradan guly بنده ی خالق ،
تانگری غولی : Tańry gulyبنده ی خدا ،
اولوغ بردی : berdy Ulug بزرگ داد = خداداد ،
ایه بردی :Eýeberdı ایام بردی به معنای خداوند عطا فرمود ،
ساخته شده اند . روحانیون با قبول این باور که صاحبان چنین نامهایی عمری طولانی خواهند داشت و اجل دیرتر به سراغ آنان خواهد رفت توصیه می کنند که به فرزندان خود نامهایی در مفهوم بنده ی خدا ، بنده ی پیامبران و یا حداقل غلام خوجه و شیخ که از اولیاء الله هستند ، بگذارند.
با قبول چنین استدلال هایی است که ما در میان اکثریت جامعه ترکمنی به وفور نامهایی از این نوع داریم ولی این بدان معنا نیست که ترکها و از آن جمله ترکمنها نامهایی را که از کلمات قابل فهم زبان مادریشان شکل گرفته فراموش کرده باشند، برعکس در کنار نامهایی متبرکه ی مذکور در بالا بسیاری از نامهای اصیل و زیبای ترکمنی همراه با آداب و رسومی که در نامگذاری دارند تا به امروز حفظ گردیده و به ما رسیده است.
اسامی اشخاص حاصل دوران طولانی از پروسه ی زندگانی انسانهاست و در ارتباط با تاریخ جوامع بشری به وجود آمده و هماهنگ با آن رشد کرده و تحول یافته است. با گذشت زمان بر اثر توسعه ی روابط بین انسانها نه فقط خود نام بلکه در کنار آن بکارگیری نام و نام خانوادگی پدر نیز ضرورت می یابد.
– اونوماسنیکا= علمی که در باره اسامی اشخاص ، ویژگیهای و معانی هر کدام و تغییر و تحولاتی که در هر دوره ی تاریخی صورت می پذیرد و جایگاه ان در علم زبان شناسی و همچنین در مورد آداب و رسوم و شیوه های نامگذاری به ما می آموزد « آنتروپوونیمیکا » نام دارد . علمی درباره ی اسامی اشخاص ، و آن شاخه ای از دانش اونوماستیکا می باشد.
مترجم: قربان صحت ( کاکا ) بدخشان