أنو و آرامگاه جمال الدين
أنو و آرامگاه جمال الدين
ابوذر ابراهيمي تركمان
محل تاريخي «أنو» در چهارده كيلومتري جنوب شرقي عشق آباد، پايتخت جمهوري تركمنستان واقع شده است. هر چند كه نام تمامي شهرهاي شمال شرقي خراسان در ارتباط با وقايع قرون 16 و 18 ميلادي آورده شده است. اما در منابع تاريخي نامي از «أنو» برده نشده است.
برخي معتقدند كه اين محل همان محلي است كه در منابع تاريخ با نام «باغباد» ياد شده است.
مرحوم دهخدا مينويسد: «باغباد محلي محدود به نساي خراسان»(1) و با استناد به كتاب عالم آراي عباسي چنين آورده شده است «حاجي محمد خان، ولايت نسا و دورن و باغباد را از تصرف نور محمد خان بيرون
آورده به معتمدان سپرده بود.» (2)
نزديك خرابههاي اين شهر تيموري، آثاري از نساي پارتي قرار دارد. شهر تيموري بر روي بقاياي يك منطقه مسكوني كه مغولان ساخته بودند بر پا شد.
تا پيش از زمين لرزهي ويرانگر سال 1948 «أنو» يكي از نادرترين و تماشائيترين آثار تاريخي – اسلامي آسياي مركزي، يعني (مجموعهاي شامل مسجد و دو بناي گنبددار ) را در برداشت. اين دو بنا احتمالاً خانقاه و مدرسهاي بوده كه با مسجدي سه ضلع مجاور حياطي را اشغال كرده بودند. طرح اين ابنيه، استادي قابل ملاحظهاي را نشان ميدهد. پوششهاي كاشيكاري اين بناها به ويژه كاستيهاي درگاه بزرگ (كه تصوير يك جفت اژدها بر آنها نقش بسته) نيز فوقالعاده ميباشد.(3)
بر حسب كتيبهها، اين مجموعه را پسر شيخ جمال الدين در دوران سلطنت ابوالقاسم بابر (1447 / 851 – 1457/862) كه ساخت مسجد مشهور بابري نيز با نام او ارتباط دارد، ساخته بود.
البته اكنون پس از زلزله سال 1948 سقفهاي آن ويران شده است و از ديوارها نيز چند ستوني بيشتر باقي نمانده است.
پس از مدتي يعني پس از مرگ شاه اسماعيل صفوي در سال 1524 م. همراه با شهرهاي ديگر به تصرف خوانين ازبك در ميآيند و تا آخرين دههي قرن 16 ميلادي كه آن را نوروم خان مروزي به تسلط خود درميآورد، در دست آنها باقي ميماند و در سال 1592 .م اين شهر يكبار ديگر به تصرف خان خيوه و سپس عبدالله خا ن بخارايي در ميآيد.
پس از مرگ او در سال 1598 .م موقعيت قبلي احياء مي شود. خراسان به دست ايرانيان ميافتد و نوروم خان باز ميگردد. در اوايل قرن 18 م. شاه عباس نوروم خان را سرنگون و اراضي دولت او را به اراضي ايران صفوي منصنم ميكند.
پس از درگذشت شاه عباس در سال 1629 م. اين سرزمين بارديگر در اختيار خان خيوه قرار مي گيرد ولي به دليل وجود حاكمان محلي در اختيار او نميماند و تقريباً در اوايل قرن نوزدهم نام جديد «أنو» ظهور ميكند.
تپهي باقيمانده از يك قلعه، قدمت بيشتري نسبت به ويرانههاي شهر دارد. به اعتقاد بوميان محل، اين استحكامات از زمان خسرو اول بوده است. حفاريهاي باستان شناسي نشان ميدهد كه زمان بوجود آمدن اين تپه را ميتوان به قرن 3 پيش از ميلاد تا قرن سوم ميلادي نسبت داد.
تمدن باستاني أنو داراي مراحل و اعصار مختلفي بوده است كه آغاز اين تمدن به هزاره پنجم پيش از ميلاد يعني عصر كشاورزي و سپس به عصر مفرغ نخستين در هزاره سوم پيش از ميلاد مسيح و بالاخره آخرين مرحله اين تمدن يعني دورهي تاريخ باستان كه مصادف با عصر مادها و هخامنشيان در ايران است ميرسد
آرامگاه و زيارتگاه
\
شيخ جمالالدين
قبر احتمالي شيخ در حياط، مقابل سر در مسجد قرار دارد. هيچيك از بناهاي فعلي بنظر نميرسد كه آرامگاه باشد. محوطه پيرامون قبر شيخ با قبرهائي پر شده است. دربارهي شيخ هيچ چيز جز آنچه بر سر زبانهاست معلوم نيست و در منابع تاريخي نامي از او برده نشده است. احتمالاً وي شخصيتي محلي بوده است.
پسر او كه مجموعه را ساخته است ممكن است محمد خداي داد، وزير ابوالقاسم و بعداً وزير حسين بايقرا بوده كه در ناحيه نسا فعاليت داشته است.(4)
توصيف ذيل بر اساس گزارش مشروح و به موقع پوكاچنكوا كه خود متكي بر تحقيقاتي است كه درست يك سال پيش از حادثه زمين لرزهي بزرگ انجام گرفته بود، ميباشد.
«اين مجموعه در سدههاي شانزدهم و هفدهم با الحاق برجهاي پلكاني در گوشههاي جنوبي مسجد، مختصري تغيير و تبديل يافته بود. يك مسئله راجع به اينكه آيا قصد بر اين بوده كه مجموعه حياطي از چهار طرف محصور داشته باشد، يا اينكه يك سوي آن باز باشد، هنوز باقي مانده است. نشانههائي از ساختمان كه بيانگر ادامهي بنا در شمال واحدهاي شمالي است، در حفاريها آشكار گرديد. وضع هر طور بوده اين مجموعه هرگز به اتمام نرسيد.»(5)
در سال 1966 صدمهي زمين لرزهاي ديگر اين مجموعه را به تعدادي جرزهاي مجزا تقليل داده است.
ويژگي فضاي معماري
اين مجموعه مشتمل است بر يك تالار مربع بزرگ (هر ضلع 5/10 متر) با محراب كه از طريق پيش طاق بزرگي وارد آن ميشدهاند و با زاويه قائمه به دو بنا چند طبقه متصل بوده است. تالار با 6 محراب، بدون شك كه مسجدي است بر روي صفهاي بر پا شده تا با شيب تپهاي كه مسجد داخل آن قرار گرفته تطبيق كند. اين تپه در حقيقت بقاياي ديوار شهر قديم «أنو» ميباشد. اين سكو كه ادامهي صفه پشت ديوارهاي خارجي مسجد بود، اطاقهاي كوچكي به شمار ميرفت.
اين اطاقها احتمالاً مورد استفاده زوار قرار ميگرفته است. طرح مسجد، مربعي بود با شاه نشينهاي وسيع طاقدار. در درون اين شاه نشينها سه مرتبه طاقنما با روزنههايي در عقب قرار داشت. در قسمت زيرين، دو طاقنما در عرض قرار گرفته است. در قسمت سوم يك طاقنما وجود دارد. همين طرح بر روي هر سه ديوار ديده ميشود. بر روي ديوار قبله طاقنماهاي زيرين براي اينكه براي محراب جائي فراهم شود باريكتر است.
از منطقه زيرين طاقنماها درهائي به روي صفه كه بام پايه بوده باز ميشده است. اين محوطه ظاهراً توسط طره يا سايهباني كه بر روي ستونهائي قرار داشته پوشيده بوده است.
پلكاني از طرف اطاقهاي پهلوي درگاه به غرفههائي در سمت شمال منتهي ميشدهاند. درست بگوييم، هيچ غلام گردشي وجود نداشته، زيرا طاقنماها همگي با هم ارتباط نداشتهاند. ميتوان علت وجود وسيلهي دسترسي جداگانه به غرفهها را احتياج فيزيكي جدائي زن و مرد در مسجد دانست.
محوطه غلام گردش در بسياري از مساجد تيموري فراهم شده بود. بالاي پيش طاقي يك رواق سه مرتبهاي شامل هفت طاق وجود داشت. رواق فوقاني به سوي حياط باز ميشد. اين رواق در طرفين خود بر جهائي داشته كه شامل پلكاني مارپيچ بوده است. روشن نيست كه اين برجها در اصل آن طوري كه پوگاچنكوا نظر داده منارههاي بلندي بوده يا گلدستههاي سادهاي نظير آنچه در ديوان شرقي گازرگاه ميباشد بوده است. اين پيش طاق در طرفين خود جناحهائي با سه طبقه داشته كه سه مرتبه طاقنماهاي داخلي را كامل ميكرده است. طاقنماهاي پائيني در پشت خود داراي اطاقهائي بوده كه به پلهها دسترسي داشته است. چون رو به پيش طاق بايستيد، اطاق سمت راست مربع شكل با دهانهي نيم هشتي بوده كه به سمت شمال غرب ادامه مييافت.
قوسي، اطاق سمت چپ را به دو بخش نامساوي تقسيم كرده بدين طريق يك دهانه مستطيل و يك دهانه مربعي را به وجود ميآورد. اين اطاق از سمت جنوب شرقي به بنائي ارتباط داشت.
از مشخصات هر دو بناي جانبي، يك گنبد بزرگ مركزي بوده كه با اطاقهاي كوچكتري در دو سطح، احاطه شده، ليكن ترتيب اين اطاقها و ارتباط آنها با فضاي مركزي متفاوت بوده است. عمارت شمال غربي در يك محوطه مربع شكل قرار داشته و در اساس نسبت به دو محور بنا متقارن بوده است.
تعدادي دهانهي ثانوي نيز در سه محور ديگر وجود داشته است. گنبد خانهي مركزي مربعي بوده كه ره ضلع آن 6/8 متر طول داشته است. اين گنبد خانه داراي طاقنماهاي عميق در هر محور و دهانههاي باريكتري در گوشهها بوده كه به دهليزهائي ختم ميشده است. اين دهليزها تشكيل مربع كوچكي ميدادند كه گوشههاي مربع بزرگ را پر ميكردند. كاربرد اين عناصر روشن نيست. طبقه دوم منطقهي انتقالي را از مربع به هشت ضلعي مبدل ساخته و به طرف فضاي مركزي كاملاً باز بود. همچنين اطاقي روي دهليز قرار داشت كه از غلام گردش بدان راه مييافتند.
بناي جنوب شرقي يك گذرگاه وسيعي تقريباً ممتد در پيرامون گنبد مركزي داشت. اين گذرگاه از طريق سه قوس در اضلاع جنوب شرقي و جنوب غربي و از طريق قوسهاي محور بر روي اضلاع ديگر به سوي فضاي مركزي باز بود. گذرگاه به طور يك در ميان به دهانههاي مستطيل ومربع شكل ميشد. دهانههائي به اشكال مشابه درغلام گردش فوقاني قرار داشت. هر يك از دهانهها روزنهاي داشت كه به عنوان در يا پنجره از آنها استفاده ميشده است. بجز دهانههاي پيرامون حياط كه از اين قاعده مستثني بوده دهانهي محوري در اينجا درگاهي داشته كه از طريق طاقنماي كم عمق در حياط وارد آن ميشدهاند. تحليل سبك ساختمانهاي واقع در شمال عمارت روشن نيست، ليكن در بازسازيي كه از آن بعمل آمده نظم مشابهي را مانند ترتيب بناي ديگر ميرساند. يعني ورودي آن از طريق ايوان حياط بوده است.
اين امر كه هر دو بنا، ايواني به سوي حياط داشتهاند كه در راستاي حدود شمال شرقي بناها بوده، ميرساند كه مقصود از اين ايوانها، ايوانهاي محوري در وسط اضلاع بلند حياط بوده است. احتمالا در بقيه حياط كه مورد بنائي قرار نگرفته بوده قصد بر اين بوده كه پيرامون آن بناهائي براي آسايش زوار و طلاب ساخته شود يا اينكه احتمال داشته زيارتگاه گازرگاه را سرمشق قرار داده، مطابق آن حياط در بقيه قسمتهايش داراي نمائي مركب از طاقهاي ساده بوده باشد.
طاقها:
منطقه انتقالي زير گنبد مسجد در پشت رديفهاي زياد مقرنس گچي پنهان مانده بود. سيستم نگهدارنده اين منطقه انتقالي يا تركيبي از چهار قوس ديواري و چهار قوس متكي، يا يك سيستم فيلپوشي بوده كه از الوارهاي چوبي استفاده كرده بودند. آرايش و تزئين بيشتر در طرز طاق زني بناهاي جانبي بكار رفته بوده است.
غلام گردشهاي تالارهاي مركزي به صورت منطقهي هشت ضلعي انتقالي بكار ميرفته است. قوسهاي متكي بين هشت قوس اين مناطق تشكيل يك طوق شانزده ضلعي را ميداده كه در اتلار جنوب شرقي مشتمل بر يك رواق با هشت پنجره بوده است.
در عمارت شمال شرقي طاقهاي كوكبي پيچيده تر و طرحهاي پركاري با گچ به كار رفته بود، به ويژه نواحي گوشهاي (غلام گردش) قابل توجه ميباشد. اين نواحي مثلثي شكل به يك طاق كوكبي ده پردهاي و نيم گنبدي كه يك طرح كاربندي قوس پيچيدهاي را تشكيل ميدهد پوشيده بوده است.
تزئينات:
هر چند از اين بنا چيز كمي بجا مانده، ليكن تا سال 1966 هنوز پوششهاي تزئيني روي جرزهاي درگاه را ميشد، ديد. پيش طاق مسجد با آجر تراش يا سفال كه با بندهاي پهن از يكديگر جدا شده و با صفحات كاشي معرق تزئين اسپرها را باريكههاي كاشي آبي روشن در رديف افقي و تراش عمودي احاطه كرده است. در بعضي از طرحهاي هزار باف از همان روش آجري چيني معمولي با طرح هندسي كاشي مشابه ته آجري استفاده شده است. طرحهاي ديگر هندسي داراي همان حاشيه باريكههاي كاشي لعابي و زمينهاي از آجر تراش است كه مانند حاشيه چيده شده است. در طرحي بر اساس ستارهي ده پر تعدادي ستارهي هم مركز در داخل طرح مختصر اصلي ديده ميشود. خطوط در جهت خلاف با بندهاي پهن بين آجرهاي چينيها بوجود آمدهاند.
پيرامون قوس درگاه يك نوار هزارباف كميابي مركب از كتابتي از يك سلسله شمشههاي كشيده است كه دو سطر از نوشتهاي به خط كوفي مايل در بردارند.
براي اسپرهاي بزرگ لچكيها پيش طاق كه ديگر وجود ندارد از كاشي معرق استفاده شده بود. در اين اسپرها دو اژدهاي پرپيچ و تاب رسم گرديده بود. مطابق نوشته پوگاچنكوا محراب در اصل با كاشي معرق مستور بوده است. يك حاشيه غير متداول و بسيار نادر از جنس كاشي معرق اطراف مدخل مسجد قرار دارد. اين طرح درخت مو مواج به شكل يك گياه سياه گوشتي با خار آبي نازك بر روي زمينهي زرد و روشن است. پوگاچنكوا تصور ميكرد كه اين طرح ما خوذ از حواشي قالي است. اسپرهاي بزرگ كاشي معرق به صورت مربعهائي با يك قشر ملات گچي كلفت (حدود 10 –9 سانتيمتر) به وسيلهي ميخهاي سربي چسبانده شده است. بنظر ميرسد كه ته رنگي از گچ در تالارهاي گنبد وجود داشته، ليكن طرح اصلي براي تزئين اين بناها هرگز به اجرا در نيامده است. در مسجد، ديوارها يك تزئين نيم برجستهي گچي به انضمام كتيبهاي دارد و گنبد با يك طرح هندسي گچي بر اساس ده ضلعي تزئين شده بود. پنجرههاي زياد مسجد با شبكه هاي گچي با روپوش كاشي معرق و شيشههاي رنگين پر شده بود. قطعاتي از اينها ضمن حفاري به دست آمده است.
مضمون كتيبهها:
1- «در دوران سلطنت سلطان، شاه بزرگ و قدرتمند امم ابوالقاسم بابر بهار خان»(6)
2- «اين عمارت شريف و رفيع به نام شيخ جمالالحق والدين بنا شد … محمد جمالالحق والدين اين عمارت را از مال مكتسب خود بنا كرد.»(7)
3- «تاريخ860 /1455 گفته ميشود كه كتيبهي كامل شعري است از شاعران البصيري (قرن سيزدهم) در نعت پيغمبر (ص) در تواريخ دروهي تيموري نه از شيخ جمالالدين ونه از پسرش محمد ذكري شده است.(8) پوگاچنكوا اظهار داشته كه ممكن است اين شخص اخير محمد خداداد بوده كه در ناحيه نسا در دوران پادشاهي ابوالقاسم مصدر كار بوده است.
مقايسهي سبك بنا:
براي هيئت غير متداول اين بنا كه سه ضلع حياط مشتركي را در برگرفته هيچ نظر مشابهي وجود ندارد. در هر حال ميتوان تصور نمود كه طرح كلي اين بنا همانند آن دسته از مجموعههاي يادگاري متداول عصر تيموري بوده كه از اختصاصات آنها مسجدي تدفيني و مدرسهاي و ساير الحاقات ديگر بوده است. بررسي اشكال اين مجموعه مؤيد اين نظريه است.
مسجد را به بهترين وجه ميتوان با ابنيهاي نظير مسجد مولانا در تايباد كه در پشت قبر يكي از مشايخ مورد احترام دورهي تيموري قرار گرفته، مقايسه كرد.
عمارت جنوب شرقي با غلام گردش اطراف تالار مركزي شبيه مظفريه تبريز و مسجد شاه مشهد است كه هر دو آنها از بناي آن دو منطقه پنج ساله فاصلهي زماني دارد. تفاوت عمده در آن است كه در پشت بنا افزوده شده، ولي از نظر فضائي به تالار مركزي مربوط نيست.
اگر احتمالاً اينها مدرسه بودهاند بايد گفت كه بناي واقع در «أنو» هم مدرسه ميباشد. تالار گنبددار ديگر شبيه يك نوع بناست كه اغلب آن را خانقاه دانستهاند، مانند خانقاه ابومسعود در اصفهان. عنصر معماري برجسته، غلام گردش ممتدي است كه پيرامون محوطه مركزي در طبقه دوم قرار گرفته. اين غلام گردش امكان ميداد تا براي جماعت در جلسات عمومي مانند مراسم ذكر جائي فراهم شود. طلاب و دراويش ساكن مدرسه و خانقاه پيرامون محيط براي سكونت، محلي مييافتند.
مجموعهي قرن شانزدهم در «چهاربكربخارا» به بناي «أنو» شباهت بسيار نزديكي داردكه ممكن است آن را سرمشق مستقيمي تصور كرد. در چهار بكر حياط بزرگي است كه در سه ضلع آن سه بنا قرار گرفته است. مسجدي در وسط خانقاهي و مدرسهاي در طرفين آن شايد براي متناسب بودن و ويژگيهاي محل خانقاه و مدرسه رو به طرف خيابان قرارگرفته تا به طرف داخل حياط.
احداث يك حياط سه ضلعي ممكن است از سيماي غير عمدي يك زيارتگاه ناتمام «أنو» الهام گرفته باشد. ونيز ممكن است انسان حياط سه ضلعي را مانند نوعي از بنا مطابق آنچه در كوهسان اتفاق افتاده البته چنانچه آن را آنطور بازسازي كنند، در نظر خود مجسم نمايد.
پوششهاي تزئيني زيارتگاه «أنو » را ميتوان به تزئينات عمارت عشرت خانهي سمرقند و نيز به بسياري از آثار تركمن ايران مركزي و تبريز مربوط دانست. قطعات مربع شكل كارگذاشته شده كه شامل اسامي مقدسه است كه به طور مايل در يك زمينهي آجر تراش نصب گرديده، در بناي تبريز يافت ميشود.
گياه سياه رنگ گوشتي، با پيچكهاي نازك خاردار به شكل نسبتاً متفاوت نيز در تبريز وجود دارد.
مرمت طاق قبلهي مسجد جامع اصفهان در سال 880 /1475 توسط اوزون حسن، كاربرد همان نوع ته آجريهاي مربع شكلي كه در زمينه آجر تراش طرحي را تشكيل ميدهد ديده ميشود.
در مورد طاقها، گنبد مسجد با استفاده از فنوني كه حدود سال 803 / 1400 (به عنوان مثال آرامگاه سراي ملك خانم) در سمرقند متداول بوده، به كهنهگرائي متمايل است. طاقهاي كوچك كوكبي با طرحهاي كاربندي بسيار شبيه طاقهاي كوكبي عشرت خانه و همچنين ابنيهي ديگر ايران است كه در رابطه با تزئينات از آنها ذكري به عمل آمد.
وضعيت كنوني آرامگاه
اكنون اين مكان در چهارده كيلومتري مسير جاده عشقآباد به سمت شهر مرو با يك فرعي يك كيلومتري و در سمت چپ جاده قرار دارد كه البته توريستهاي كشورهايي چون اسپانيا، فرانسه براي بازديد آن مكان به آنجا ميروند.
يك روستائي با يك زندگي ابتدائي در آنجا براي حفاظت از اين مكان زندگي ميكند و آرامگاه كه ديگر مخروبه شده است محل زيارت برخي از اهالي عشقآباد است كه بر اساس اعتقادات خود با بستن پارچههايي بر روي چوبي طلب حاجت ميكنند.
مزاري نيز در وسط بنا به شكل مستطيل سيمانكاري شده كه بنا به گفتهي مسئولين ميراث فرهنگي تركمنستان مزار سيدجمالالدين است./ ك
توضيحات
1)دهخدا، لغت نامه چهارده جلدي، ج 3 ، ص 3609. 2) عالم آراي عباسي، ص 452. 3) دكتر اليزاگلمبك و دكتر دونالد ويلبر، معماري تيموري در ايران و توران، ص 399. 4) همان مرجع، پيشين، ص 40. 5) 408-430.PUGACHENKOVA 1958 / 6) مضمون كتيبه روي درگاه. 6) مضمون كتيبه كاشي معرق روي جرزهاي طاق. 7) مضمون كتيبهي گچبري در داخل آرامگاه روي طاق بزرگ در گوشهي جنوب غربي.
منبع:
مارقوش ترکمن صحرا/ دايرةالمعارف تاريخي و فرهنگي ترکمنژ
www.margush.ir
استفاده از مطالب سايت با ذکر منبع مانعي ندارد.