تاریخ تورکمنها به اختصار (2)/تورکمنها در دوره میانه (اوایل دوره اسلامی تا اوایل قرن شانزدهم)
مارقوش تورکمن صحرا: تورکمن پس از گرویدن به اسلام سلسلههای بزرگ پادشاهی در دنیای اسلام بر پا نمودند از جمله امپراطوری سلجوقیان و امپراطوری عثمانیان.
این دولتهای بزرگ ضمن محافظت از کیان اسلامی در انتشار اسلام در دیار بیزانس و بعد در منطقه بالکانها موفقیتهای بزرگی کسب نمودند آنان باعث رشد فرهنگ اسلامی شده و بعلت تماس با زبانها و فرهنگهای متفاوت لهجههای مختلفی از زبانشان نیز ایجاد گردید.
در این بخش اجمالا به بررسی وضعیت تورکمنها در اوایل دوره اسلامی تا اوایل قرن شانزدهم خواهیم پرداخت اردوی اسلام در زمان بنیامیه به فرماندهی قتیبه در حدود سالهای 716 تا 710 ماوراءالنهر را به تصرف درآورد.
در حاکمیت بنی عباس در سال 751 در دوره اسلام به فرماندهی زیادبن صالح با کمک قارلوقها و متحدین آنها لشکر چینیها را در تالاس مغلوب و برای همیشه آنان را از این منطقه به عقبنشینی وادار کرد.
از این تاریخ به بعد سرزمین تورکمنها با سرزمین امیران عرب و نمایندگان و دست نشاندگان آنان یعنی سامانیان و طاهریان همسایه گردیده بتدریج به اسلام گرویدند.
اولین دولت مسلمان شده در بین تورکمن- ترکها قاراخانیها بودند که در 920 میلادی دولت آنها رسما دین اسلام را قبول نمود.
تورکمنها نیز دین اسلام را دین حق و واقعگرا دانسته و روح جهادی آن را با روحیه فاتح و سلحشور خود هماهنگ دیدند.
به اسلام گردیدن تورکمنها باعث تاثیر مثبت و خیر بر جریان رشد و توسعه فرهنگ اسلامی گردید.
بطور مثال در زمان خلافت عباسیان سرزمینهای اسلامی از منطقه سوریه و آناطولی توسط امپراطوری بیزانس تهدید میگردید. بعد از تشکیل امپراطوری سلجوقیان این سرزمینها به تصرف مسلمانان درآمد و تبدیل به بخش از سرزمینهای اسلامی گردید.
ضمنا آنها در جنگهای صلیبی که مجموعا دویست سال به درازا کشید فعالانه شرکت نمودند. فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح عثمانی در سال 1453 باعث پایان یافتن قرون تاریک وسطی در غرب هم شد.
روابط با قارلوقها و قراخانیها
تورکمنها با قارلوقها اکثرا روابط حسنهای داشتهاند این روابط حسنه بعد از تشکیل حکومت مجموعه تورکمنهای ماوراءالنهر و حواشی رودخانه سیحون و جیحون و تورکمنهای بین دریاچه آرال و دریای خزر نیز صادق بوده است.
بعد از آنکه قارلوقها با محوریت خود حکومت قراخانیها را در حدود 840 به بعد پایهگذاری نمودند تورکمنها عمدتا روابط خوبی با آنان داشتهاند.
اما بعد از درگیریهای قراخانیها با حکومت سامانیان بخشی از تورکمنها در اواخر حکومت سامانیان از حکومت سامانی حمایت نمودند ولی نتوانستند از انقراض حکومت سامانی در سال 999 میلادی توسط قراخانیها جلوگیری نمایند. نکته قابل توجه در مجموع این است که در قرن نهم میلادی تعداد قابل توجهی از تورکمن- ترکها در ارتش خلفای عباسی در بغداد وارد شدند و بتدریج نفوذ فراوانی بدست آوردند.
بعدها قراخانیها به دو بخش غربی و شرقی تقسیم گردیدند.
روابط تورکمنها با غزنویان
در مذاکرات بین سلطان محمود غزنوی و قادرخان یوسف تورکمنها نیز به رهبری سلجوقیان خواستار استفاده از مراتع مرو و ابیورد و نسا گردیدند. زیرا قبل از آن بسیاری از تورکمنها در اطراف قراقوم به زندگی شبانی و دامپروری مشغول بودند. سلطان محمود جهت ایجاد امکان استفاده از اقتصاد دامپروری عظیم آنان همچنین برای استفاده از رزمندگان تورکمن در مواقع لزوم به آنان نیز اجازه استفاده از مراتع مورد نظر را داد فلذا با التفات به اینکه منطقه بالخان قبلا تورکمننشین و اطراف قراقوم و خوارزم نیز دامداران بیشماری از تورکمنها را در خود جای داده بود عملا مراتع تمامی نقاط ترکمنستان فعلی در اخیتار تورکمنها قرار گرفت.
اصولا از بررسی متون بجامانده از دوره غزنویان اثبات شده است که نقل و انتقالات و اقدامات جنگجویان تورکمنها بسیار مورد توجه و دقت غزنویان بوده است.
موسس غزنویان آلپتکین از فرماندهان ارتش سامانیان بود که در پی اختلافی با آنان به افغانستان آمده قسمتی از آن سرزمین از جمله غزنین را به تصرف خود و سپاهیانش درآورد. (وفات او در 963 میلادی بوده است.)
داماد وی سبکتکین (سو بک تکین) از فرماندهان ارتش او بود. سبکتکین از قارلوقها و ابتدا از ارتشیان سامانیان بوده است او موسس واقعی سلسله غزنویان شمرده میشود. زیرا با تصرف قطعی غزنه و انتخاب پایتختی آن شهر سلسله غزنویان را بنیادن نهاد.
پس از سبکتکین فرزند او سلطان محمود تمام افغانستان و خراسان و بخشهایی از هندوستان را به تصرف درآورده باعث گسترش و نشر اسلام گردید.
سلطان محمود در عین حال به گسترش زبان فارسی نیز همت گماشت زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفت و به رشته تحریر در آوردن تاریخ و قصههای شاهان گذشته را از فردوسی شاعر خواستار گردید که منجر به نوشته شدن شاهنامه شد.
در دربار او حدود چهارصد شاعر، حقوق خود را از دولت دریافت میداشتند.
در دوره غزنویان تورکمنان در جنوب رودخانه جیحون- کوههای بالخان و مجاور آن، بلاد خوارزم تا شرق دریای خزر، شهر و قصاب و بخش سفلای رودخانه سیحون و ماوراءالنهر میزیستند بخشی از آنها هم در عراق عجم بسر میبردند. تشکیلات حکومتی تورکمنان در بخش سفلی سیحون- شمال دریاچه آرال با رهبری یاپغو (غیر از یاپغو منتخب فرزندان سلجوق) به کار خود ادامه میداد. تورکمنهای ساکن در جنوب رودخانه جیحون و کوههای بالخان و مجاور آن و تورکمنهای بلاد خوارزم مالیات خود را به غزنویان پرداخت مینمودند.
امپراطوری سلجوقیان تورکمن
سکونت سلجوقیان تورکمن در دشتهای بین دریای خزر و دریاچه آرال و دامنههای جنوبی کوههای اورال بوده است. همانطور که گذشت این ترکمن با تورکمنهای منطقه سیحون و ماوراءالنهر حکومت واحدی تشکیل دادند.
این تورکمنها به پادشاه خود یاپغو و به فرمانده نظامی خود سو باشی میگفتند. جد سلجوقیان یعنی سلجوق فرزند دقاق خود سوباشی بود.
در دوره فرماندهی سلجوق بین او و یاپغو بعلت گرایشات اسلامیش، اختلاف بوجود آمده و سلجوق مسلمان مجبور شد با مقداری احشام، عدهای از هواخواهان و اقربایش به سمت حوالی شهر جند در مجاور سیحون آمده و سکونت یا بند آنان حدود نیم قرن در همین محدوده به زندگی خود ادامه دادند و در آنجا افراد بسیاری به حلقه یاران او پیوستند. همکاری آنان با مردم شهر باعث گردید که مردم همان شهر از پرداخت باج به حاکمان کافر مجاور استخلاص یابند. سپس آنان بعلت افزایش جمعیت همچنین فزونی یافتن تعداد احشام در پی یافتن مراتع وسیعتر در قرن دهم به حدود بخارا و سمرقند آمدند بعدها در درگیریهای بین حکومت سامانیان و حکومت قرهخانیها بخشی از تورکمنها از سامانیان حمایت کردند ولی نتوانستند مانع سقوط سامانیان گردند. سلجوق در 994 میلادی وفات نمود و از میان چهار فرزندش میکائیل، اسرائیل (ارسلان)، یوسف و موسی بعلت اینکه میکائیل قبل از سلجوق در جوانی فوت کرده بود ارسلان اسرائیل بعنوان جانشین (یاپغو) تعیین گردید. در سال 1025 که سلطان محمود غزنوی با قدرخان یوسف حاکم قرهخانی شرق دیدار و گفتگو داشت سلجوقیان نیز در مذاکراتی با سلطان محمود غزنوی واگذاری مراتع بین نسا و ابیورد و حوالی آنها را از سلطان محمود تقاضا نمودند که به جهت بهرهبرداری از دامداری پربرکت تورکمنها و امکان استفاده بیشتر از رزمندگان سلحشور آنان، مورد موافقت قرار گرفت و سلجوقیان تورکمن و تورکمنهای تابع آنان در محدودهی مورد نظر به گلهداری مشغول شدند. و عملا بخش وسیعی از ترکمنستان فعلی در اختیار آنان قرار گرفت. بعدها سلطان محمود غزنوی از یاپغوی تورکمن یعنی ارسلان اسرائیل ابتدا دعوت بعمل آورده و سپس او را بعلت نگرانی از داشتن لشکریان بیشمارش دستگیر و در قلعهای در حدود هندوستان زندانی نمود. پس از او برادرش یوسف بعنوان یاپغو تعیین گردید او نیز در سال 1030 توسط علیتکین یکی از حاکمان قراخانی غربی کشته شد.
فلذا بخش عمدهای از رهبری تورکمنها در اخیتار طغرل و چاغری از فرزندان میکائیل قرار گرفت. پس از سلطنت سلطان محمود غزنوی فرزندش سلطان مسعود بعد از مبارزه با برادرش محمد به سلطنت رسید و با اینکه در موقع مبارزه به برادر خود از نیروی نظامی تورکمنهای کوههای بالخان و شرق دریای خزر استفاده بعمل آورده بود بعد از اقتدار و تکیه بر سلطنت مخالفت خود را با تورکمنها به رهبری سلجوقیان در نسا و ابیورد و تورکمنهای بالخان و شرق دریای خزر اعلام کرد. فلذا کشمکشهای نظامی بین نظامیان حکومت غزنوی و تورکمنها اجتناب ناپذیر گردید. پس از حداقل سه بار پیروزی تورکمنان بر لشکریان غزنوی، رهبران سلجوقی واگذاری عایدات سه شهر مرو- سرخس- نسا را نیز درخواست نمودند ولی این خواسته نیز با مخالفت سلطان مسعود مواجه شد و راهی جز جنگ برای تورکمنها باقی نگذاشت و بالاخره در نبرد سرنوشتساز دندانقان ما بین مرو و سرخس 83 هزار نفر لشکر غزنوی با حدود بیست هزار نفر از لشکر تورکمنها درگیریهای پیدا کرد تورکمنان پیروز و امپراطوری سلجوقی در ایران به رهبری طغرل سلجوقی از فرزندان میکائیل پایهگذاری گردید.(1040)
طغرل ابتدا خراسان را به تصرف درآورد و سپس همدان- آذربایجان و شهر ری را متصرف و ری را به پایتختی برگزید و دولت بزرگی را بنیان نهاد. که بعدها یکی از امپراطوریهای بزرگ جهان گردید.
طغرلبیک در سال 1055 به بغداد رفت و لقب سلطان را از خلیفه دریافت نمود. طغرل در حالیکه کل ایران فعلی و قسمتهایی از عراق و آذربایجان را به تصرف درآورده بود در سال 1063 درگذشت (مقبرهی او هم اکنون در شهر ری قرار دارد)
پس از طغرل آلپ ارسلان فرزند چاغری سلطان شد. در زمان او سرزمینهای متعلق به روم شرقی یعنی آناطولی درسال 1071 در نبرد ملازگرد به تصرف تورکمنان درآمد.
در جنگ ملازگرد آلپ ارسلان کفن پوشیده جهاد اعلام نمود. در این نبرد امپراطور روم یعنی دیوژن اسیر گردید ولی آلپ ارسلان با او رفتاری انسانی و مهربانانه بعمل آورد و پس از عقد قرارداد صلح او را آزاد نمود. بعد از نبرد ملازگرد تورکمنها در طی 20 سال کلیه سرزمینهای آناطولی را بهمراه گرجستان و ارمنستان فتح نمودند و در آناطولی (ترکیه فعلی) حکومت سلاجقهی روم پایهگذاری گردید.
بعد از آلپ ارسلان در سال 1072 فرزندش ملکشاه پادشاه شد (1092- 1072) در زمان ملکشاه امپراطوری پیشرفت و آبادانی و عمران فراوان یافت و محدوده سرزمینهای متصرفی آن از کوههای تانگری در ترکستان تا دریای مرمره و مدیترانه و تا کوههای قفقاز از یک سو و از سوی دیگر تا یمن توسعه یافت پایتخت ملکشاه شهر اصفهان بود. در این دوره با وزارت خواجه نظامالملک معارف اسلامی اهل سنت عمدتا حنفی و شافعی مذهب به شدت گسترش یافت و اولین دانشگاههای اسلامی در جهان یعنی نظامیهها کار تربیت و پرورش عالمان را بصورت کاملا برنامهریزی شده در سطوح تخصصی به انجام میرساندند. همچنین سلجوقیان مجموعا چهار منطقه حکومتی در ترکیه فعلی و موصل و حلب و فلسطین بعلت حساسیت خاص ایجاد نمودند.
بعد از ملکشاه چهارمین فرزندش سنجرسلطان گردید (1117) و چهل سال حکومت کرد در زمان حکومت او دو خطر عمده سرزمینهای اسلامی را تهدید کرد.
1- جنگهای صلیبی غربیان که در مقابلهای با آنها سلجوقیان آناطولی و ایوبیان و در نهایت حکومت ترک مملوکین مصر جنگیدند.
2- قاراختائیهای مغولی در شرق
بعد از سنجر امپراطوری سلجوقی به قطعات مختلف تقسیم و توسط خانوادههای مختلف اکثرا سلجوقی و اتابکان اداره میگردید.
آتابیگلر (اتابکان)
در زمان سلجوقیان هرگاه شاهزادهای به ایالتی اعزام میشد فردی از تورکمنهای مجرب و کاردان جهت تربیت و راهنمایی شاهزاده فرستاده میشد. بعد از قطعه قطعه شدن امپراطوری سلجوقی اتابکان در مناطق مختلف حکومت تشکیل دادند که معروفتر از همه اتابکان فارس- آذربایجان- سوریه و عراق میباشند.
اما در آناطولی وضعیت متفاوت بود سلجوقیان آناطولی قونیه را به پایتختی انتخاب و 230 سال در آنجا به حکومت پرداختند آنان به سلجوقیان روم یا سلجوقیان غرب معروفند.
در زمان سلجوقیان مدارس بزرگ مساجد فراوان- کاروانسراها و گرمابهها و کتابخانه و کارگاههای نساجی ریختهگری- فلزکاری- بیمارستانها- رباطها و آبانبارها و نظایر آن بوفور ساخته شده و تجارت نیز رونق بسزایی یافت.
مسجد جامع گلپایگان و مسجد جامع اصفهان از آثار معماری دوره سلجوقی است که هنوز پابرجا هستند.
در زمان سلجوقیان اولین مدرسه در نیشابور به دست طغرل بیک ساخته شد.
کاروانسرای انوشیروان بین سمنان و شاهرود از طرف طغرل سلجوقی ساخته شد. رباط شریف بین راه مشهد به سرخس توسط ابوشجاع سلجوقی پایهگذاری و به بهرهبرداری رسید و … .
تشکیلات و فرهنگ در عصر سلجوقیان تورکمن
سلجوقیان با اینکه حکومتی در چارچوب اسلام بنا نهادند ولی برخی عادتهای معمول فرهنگ قدیمی خود را که هماهنگ با اسلام بود حفظ نمودند.
آنان در نامهنگاریهای رسمی طغرای سلطان- پول- علامت حاکمیت در تصاویر بالای سر سلطان علامت کمان و تیر را همانند چتری ترسیم مینمودند- در اردوهای نظامی تقسیمات لشکر به راست و چپ و تاکتیکهای رزمی قدیمی تورکمن- ترک را آموزش میدادند آنان نحوه و ترتیب مراسم فاتحهخوانی را بر اساس سنتهای خود و نیز دادن مهمانی از طرف سلطان را حفظ نمودند.
طغرل پس از تصرف بغداد و دریافت لقب از خلیفه بعنوان سلطان شرق و غرب، امور دنیوی و دینی را جدا و امور دینی را به خلیفه و امور دنیوی را به خود اختصاص داده و حتی برای اداره شهر بغداد یک فرمانده نظامی و یک عمید تعیین نمود.
در آنزمان به دربار کلمه درگاه و بارگاه گفته میشد و مسئولین مختلف، بخشهای متفاوت را اداره مینمودند.
حکومت
دیوان سلطنت پنج وزارتخانه داشت.
1- صاحب دیوان یا خواجه بزرگ یا نخست وزیر
2- دیوان طغرا (وزارت امورخارجه)
3- دیوان استیفا، مسئول امور مالیه- اقطاع- مالیاتها و خراجها- خزانه دولت
4- دیوان عرضالجیش (وزارت دفاع) به رئیس آن عارض گفته میشد.
5- دیوان اشراف (تفتیش) به رئیس آن مشرف گفته میشد- نظارت بر امور عدلیه- عسکری و غیره داشت.
مراکز ایالات یک شحنه و یک فرمانده نظامی و یک عمید داشت و امور شهری را شهردار اداره میکرد.
اردوی نظامی
در زمان ملکشاه سلجوقی قویترین قدرت نظامی منطقه متعلق به ایران بود و لشکریان از اقوام مختلف تشکیل میشدند. و برای تربیت کادرهای نظامی مراکز ویژهای ساخته شده بود.
برخی از نظامیان در اختیار ملکهای حاکم بر مناطق مختلف بودند که به آنان غلامانسرای میگفتند اسامی هر یک از مسئولین بخشهای نظامی و اداری در دفاتر دیوان مربوطه ثبت و در سال دوبار حقوق به آنان پرداخت میگردید.
در مناطق مرزی فقط تورکمنها مسئولیت حفظ مرز را داشتند.
عدلیه
قضاوت به انواع شرعی و عرفی تقسیم میگردید. مسئولیت قضاوت شرعی را قاضیان داشتند که در اختیار اداره اوقاف بودند.
محاکم عرفی- جرهای سیاسی- بی انضباطیهای نظامی و دولتی در محاکمی با ریاست امیرداد مورد رسیدگی قرار میگرفتند. به دعاوی خاص ارتشیان، قضات ارتش رسیدگی مینمودند.
دین و مذهب
سلجوقیان حنفی مذهب بودند ولی از مسئولین تعیین شده از طرف آنها برخی مثل خواجه نظامالملک نخستوزیر مذهب شافعی داشت. آنان تعصب در مورد مذاهب مختلف اهل سنت نداشتند مباحث دینی- فلسفی در حضور سلطان سنجر از طرف علما مطرح شده و در دانشگاهها و مدارس تخصصی در علوم مختلف فقه- کلام- تفسیر- حدیث و غیره علمای بینظیری تربیت یافتند. تصوف نیز جایگاه خاص خود را داشت برای مثال امام محمدغزالی علاوه بر عالم بودن صوفی نیز بود.
از رهبران تصوف- عبدالقادر گیلانی طریقه قادریه را بنیان نهاده بود.
شیخ نجمالدین کبرا طریقه کبروی را پیش میبرد.
بعد از محیالدین عربی شاگردش صدرالدین قونیوی طریقه اکبری را سامان داد.
مولانا جلالالدین بلخی طریقه مولویه را بنیانگذاری کرد.
طریقه نقشبندیه نیز در این بخش از آسیا پایهریزی شد.
صوفیگری تورکمن- ترک با تصوف در ایران متفاوت بوده و در آن به سادگی اخلاقی و تمیزی روح بر اساس فرهنگ قدیمی تورکمن- ترک یعنی آلپلیق و فتوحات، ارزشی ویژه داده میشود.
فلذا در آموزشهای صوفیان آلپلار و بابالار- آبداللار نقش مهمی داشته و حتی وظایف غازیان اسلام را تبیین مینمودند.
جلالالدین محمد مولوی از اقوام تورکمن- ترک بوده و افکار مترقی خود را به صورت شعر در دیوان مثنوی و دیوان شمس و غیره بیان داشته است وظیفه سرپرستی این طریقت پس از مولانا به فرزندش سلطانولد واگذار گردید.
شاعر بزرگ دیگری بعد از احمد یسوی، یونس امره تورکمن بود که حدود سی سال از مولانا جوانتر بوده و اعتقادات خود را در قالب شعر بزبان ساده و قابل فهم برای مردم سروده است. سلیمان آتا با قیرغانی تورکمن نیز از این گروه شاعران صوفی میباشد.
علم و ادبیات
دنیای اسلام در زمان سلجوقیان از نظر تعلیم و تربیت نقطه عطفی در تاریخ محسوب میگردد.
امور تعلیم و تربیت در زمان آلپ ارسلان سلجوقی چارچوب خاص و مشخص یافته و اولین دانشگاه تخصصی دنیای اسلام و جهان در سال 1066 میلادی، با ساخته شدن نظامیه بغداد بنیانگذاری شد برای تامین مالی دانشگاه برای این مدارس بازارها- کاروانسراها- گرمابهها و مزرعهها وقف و عایدات آن صرف مخارج دانشگاه و اساتید آن میشد.
نمونههای دیگر این دانشگاه بعدها در شهرهای اصفهان- نیشابور- بلخ- هرات- بصره- طوس و آمل قونیه- موصل ساخته شد.
در این دانشگاهها، علاوه بر علوم دینی- ریاضیات- نجوم- و زبان و پزشکی تدریس میشد.
در نظامیه بغداد تعداد 000/600 کتاب نگهداری میشد.
زبان و ادبیات
در زمان سلجوقیان در کنار زبان عربی زبان فارسی رسمیت یافت ولی زبان دربار و ارتش تورکمنی بود.
سلاطین بزرگ سلجوقی مثل ملکشاه و سنجر بزبان فارسی شعر سرودهاند.
در ترکیه فعلی ابتدا زبان دیوان و دفاتر فارسی بود لیکن در سال 1277 میلادی وقتی محمد فرزند قارامان قونیه را متصرف شد زبان تورکمن- ترکی را زبان رسمی اعلام نمود. در فرمان آمده است (از امروز به بعد در مکاتبات دیوانها- درگاه و بارگاه، مجلس و میدان و بازار فقط باید بزبان تورکمن- ترکی سخن رود.)
بعد از این واقعه سرودن اشعار و تحریر انواع نوشته بزبان تورکمنی- ترکی شایع شد. البته قبل از این تاریخ هم آثاری بزبان تورکمنی- ترکی بوجود آمده بود ولی شیوع همه جانبه آن بعد از تاریخ فوقالذکر بوقوع پیوست.
جنگهای صلیبی و نقش تورکمنها
قبل از تهاجم تورکمنهای سلجوقی به محدوده امپراطوری بیزانس (روم شرقی- محدوده ترکیه فعلی) دو کلیسای رم و قسطنطنیه (استانبول فعلی) در سال 1055 از یکدیگر مجزا گردیده بودند. فلذا دو شعبه بزرگ مسیحیت یعنی کاتولیک در رم و ارتدوکس در قسطنطنیه (استانبول فعلی) بوجود آمده بودند.
پس از جنگ ملازگرد در سال 1071 و اشغال بسیاری از مناطق ترکیه فعلی توسط تورکمنها در زمان آلب ارسلان سلجوقی آنان چهار بال نظامی و مراکز زیستی مجاور آنها در ترکیه فعلی- موصل عراق- حلب و شام سوریه و در فلسطین (تحت نظارت خاندان آرتقی) ایجاد کردند.
بعلت دخالتها و حملات فاطمیان مصر به فلسطین، خاندان آرتقی تورکمن که حافظ و ادارهکننده آنجا بودند مجبور به ترک فلسطین گردیدند.
بعلت شرایط جدید بوجود آمده وضعیت مسافرتهای مسیحیان و رفت و آمدهای آنان کمی دگرگون شد فلذا با توجه به تهدید قسطنطنیه و استمداد امپراطوری روم شرقی (بیزانس) حاکمان فئودال غرب و نیروی جنگکننده برای آنان یعنی شوالیهها که برای بدست آوردن زمینهای بیشتر مدام با یکدیگر مشغول نبرد بودند.
در پی انتقال محور مشکلات خود به ایجاد جنگهای صلیبی دست زده و توجه مردم خود را از مشکلات و شرایط بد اقتصادی به عوض داخل به سوی جنگهای صلیبی برگرداندند.
تورکمنهای سلجوقی در سال 1059 شهر سیواس در ترکیه فعلی را فتح کردند در سال 1064 شهر آنی پایتخت دیرین ارامنه را تصرف نمودند. در سال 1062 شهر قیصریه را فتح کردند. تا سال 1070 قیصریه نو (نیکسر)- آموریوم (عموریه)- قونیه تا سواحل دریای اژه را به تسلط خود درآوردند و در سال 1071 در نبرد ملازگرد به رهبری آلب ارسلان سلجوقی با اسیر نمودن امپراطور روم شرقی تسلط بر ترکیه فعلی را مسجل نمودند.
بعدها سلطان ملکشاه عموزاده خود سلیمان بن قتلمش را به عنوان حاکم ترکیه فعلی به آنجا اعزام نمود.
بتدریج اختلافات بین تورکمنان سلجوقی و فاطمیان مصر نیز افزایش یافت در سال 1073 سلیمان فرزند قتلمش بهمراه سرداران و امرای بزرگ خود از قبیل دانشمند، چکا، منکوچک قلعههای زیاد از مسیحیان را به تصرف خود درآوردند. پسرخواندهی امپراطور اسیر شده روم که بعنوان امپراطور جدید انجام وظیفه مینمود سپاه بزرگی را به سرداری آیزاک کامنوس به مقابله تورکمنهای سلجوقی فرستاد ولی او از تورکمنها شکست سختی خورده و اسیر گردید.
سپس سلیمان فرزند قتلمش نیقیه را پایتخت خود قرار داد تا تسلط بیشتری بر ترکیه فعلی تا مصر و شام داشته باشد در دوره ملکشاه سلجوقی بعلت قدرت زیاد و نفوذ همه جانبه ارتش او غربیها جرئت حمله به تصرفات اسلامی را نداشتند ولی پس از کشته شدن ملکشاه توسط فرقه اسماعیله در سال 1093 هر دو شاخه مسیحیت شورای بزرگی را بنام شورای کلرمون (کلرمونت) ترتیب دادند در حالیکه پس از مرگ ملکشاه اختلافات بین امرای مناطق مختلف افزایش یافته بود مسیحیان را تشویق به جنگ با مسلمانان تحت عنوان جهاد مقدس نمودند.
پس از آن قوای مسیحیان در قسطنطنیه پایتخت روم شرقی (بیزانس) (استامبول فعلی) گرد آمدند.
به توابین وعده داده شد که اگر برای نجات کلیسای مسیح راهی بیتالمقدس شوند آمرزیده خواهند شد. بسیاری از اقشار و طبقات یعنی روحانیون مسیحی- کنتها- دوکها- شوالیهها- دهقانان فقیر و … زیر پرچم مبارزه علیه مسلمانان گرد آمدند.سیلی از جنگاوران تحت فرماندهی گودفری را یموند و بوهموند به سوی بیتالمقدس براه افتادند اولین دوره جنگهای صلیبی بین سالهای 1099- 1095 به وقوع پیوست در این جنگها نیقیه- اسمرنه و فریجیه- کیلیکیه- طرسوس- انطاکیه و در سال 1099 بیتالمقدس را فتح و حمام خون در شهر به راه انداختند بعد از این فتحها مسیحیان در چند محل دولت شهر ایجاد نمودند از جمله در بیتالمقدس- طرابلس و ادسا (Edesa) بسیاری از شوالیهها و کنتها به اراضی جدید و امکانات وسیع دست یافتند.
ولی پس از بقدرت رسیدن سلسله دیگر تورکمن یعنی آل زنگی با حاکمیت عمادالدین در سوریه مسلمانان تلافی و چندین بار طعم شکست را به مسیحیان چشاندند و حتی ادسا را از آنان پس گرفتند.
عمادالدین زنگی تورکمن وقتی حاکم موصل بود دو نفر از سرداران کرد ارتش از حدود بغداد بنامهای نجمالدین ایوب و اسدالدین شیرکوه با خانوادهشان به نزد او آمدند در حالیکه فرزند نجمالدین ایوب یعنی صلاحالدین ایوبی هم کودکی بیش نبود. عمادالدین از آنان به گرمی استقبال نمود و هدایای به آن دو تقدیم داشت و زمینی هم به آنان بخشید تا با عزت و احترام زندگی کنند.
هنگامیکه شهر بعلبک در سال 1139 به دست عمادالدین زنگی افتاد نجمالدین ایوب را والی آنجا نمود.
و صلاحالدین ایوبی در بعلبک بزرگتر شد. عمادالدین پس از چند بار شکست دادن مسیحیان در جنگهای متفرقه برای رهاسازی قلعهها و شهرها و پس گرفتن ادسا از مسیحیان فوت نمود و پس از او پسرش نورالدین محمود زنگی تورکمن به حاکمیت رسید. نورالدین محمود دمشق را نیز به شهرهای تحت حاکمیت خود اضافه نمود و تکمیل شخصیت صلاحالدین ایوبی بخاطر سطح بالای مدارس دمشق در آن شهر به خوبی به انجام رسید. و بعد به فرماندهی امنیه دمشق رسید.
مدتها بعد وقتی فردی بنام شاورالسعدی در سال 1163 بر ضد خلیفه فاطمی مصر یعنی العاضد قیام کرد و از نورالدین محمود کمک طلبید نورالدین محمود تقاضا را پذیرفته سردارش اسدالدین شیرکوه را بهمراه صلاحالدین ایوبی در معیّت یک لشکر برای رتق و فتق امور مصر به آنجا گسیل نمود و ایندو توانستند در سال 1169 مصر را نیز به قلمرو متصرفات نورالدین محمود بیفزایند این اقدامات نورالدین محمود جهت ایجاد یکپارچگی در کشورهای مسلمان برای مقابله با مسیحیان در جنگهای صلیبی بود. صلاحالدین ایوبی از سخنرانیهای عالم بزرگ اسلام عبدالله بن ابی عصرون در مساجد دمشق نکات زیادی آموخته بود. نورالدین محمود زنگی عبدالله بن ابی عصرون را فرا خوانده و مدارس زیادی را برای او در دمشق و شهرهای مهم شام بنا کرده بود تا در آنها تدریس نماید تا جاییکه مقام و منزلت این دانشمند به مقام قاضیالقضاتی رسید.
آموزشهای نظامی صلاحالدین نیز تحت نظر نورالدین زنگی در سوارکاری- تیراندازی- شکار و غیره تکمیل گردید.
یکبار که شاورالسعدی مصری با پشت پا زدن به دوستیهایش با نورالدین محمود زنگی و اسدالدین و صلاحالدین در سال 1164 از پادشاه مسیحی بیتالمقدس کمک گرفته و به جنگ لشکریان نورالدین محمود زنگی به فرماندهی اسدالدین و صلاحالدین ایوبی آمد سپاه اعزامی نورالدین محمود در مقابل سپاه شورشی شاورالسعدی و لشکریان مسیحی مساعدت کننده او در شهر بلبیس در جنگی که از ماه رمضان تا ماه ذیالحجه به طول کشیده بود پیروز گردید.
نورالدین محمود زنگی در همین موقع به قلعههای حارم و بایناس هم که در دست مسیحیان بود هجوم برد و آن مکانها را فتح نمود.
در نهایت پادشاه مسیحی بیتالمقدس با سپاه شام و نورالدین محمود زنگی صلح کرد.
پس از مدتی لشکر شام در سال 1169 در جنگهای دمیاط و غزه در مقابل فرنگیان پیروز گردید. صلاحالدین ایوبی نیز با کمک نورالدین محمود زنگی شهر العقبه در کناردریای سرخ را که مسیر حجاج مصری بسوی مکه بود از مسیحیان پس گرفت صلاحالدین در اداره مصر با توطئههای فراوانی مواجه و بر همه آنان چیره گردید و حکومت نورالدین محمود زنگی را بر مصر قطعی گردانید.
در سال 1174 ساکنین اروپائی صقلیه به بندر اسکندریه هجوم بردند. ناوگان آنها به ساحل رسید و سی هزار جنگجو سواره نظام و پیاده پس از پیروزی در نبردهای ساحلی به سوی محاصره اسکندریه پیش رفتند.
صلاحالدین سه روز بعد لشکری بدان سو گسیل و در چهار روز درگیری صلاحالدین سرانجام شب هنگام آتش سختی بر اروپائیان گشود- کشتیهایشان را غرق و بر سپاه دشمن غلبه یافت و ادوات و غنائم زیادی گرفت.
نورالدین محمود زنگی با کمک صلاحالدین در مصر مدارس بسیار بزرگی با سطح علمی فوقالعاده بالا بنامهای ناصریه و کاملیه احداث نمود و در سال 1171 دولت فاطمیان در مصر را منقرض نمود سرانجام نورالدین محمود زنگی در سال 1173 وفات یافت راشدالدین سنان بزرگ فرقه اسماعیلیه که در مصیاف بود دوبار برای ترور صلاحالدین ایوبی اقدام نمود. یکبار در حالیکه صلاحالدین در تپه جوشن نزدیک شهر سیفالدوله در غرب حلب کنونی مستقر شده بود عدهای از فرقه اسماعیلیه خود را به چادر او رساندند ولی نتوانستند به نیت خود نائل گردند و بار دوم هنگام ورود صلاحالدین به عزّاز وابسته به قلمرو حلب بود که مجددا عدهای از فرقه اسماعیلیه به چادر او آمدند و در حالیکه لباس نگهبانان و سربازان صلاحالدین را پوشیده بودند قصد کشتن صلاحالدین را نمودند بعلت داشتن زره در سر صلاحالدین سالم ماند و اقدام کنندگان به قتل رسیدند.
بهر حال پس از مرگ نورالدین محمود زنگی امرای مختلف در مناطق متفاوت اعلام استقلال نمودند ولی صلاحالدین ایوبی با مساعدت به فرزند نورالدین محمود زنگی یعنی صالح اسماعیل همه مناطق مجاور را نیز از موصل و شام و مصر تحت لوای یک پرچم گرد آورد.صلاحالدین همچنین برادر خود توران شاه را بهمراه لشکری به یمن فرستاد و او پس از فتح حدود هشتاد قلعه و شهر بر یمن چیره شد صلاحالدین ابتدا توران شاه را به عنوان والی یمن تعیین و پس از او برادر دیگرش یعنی طغتگین فرزند ایوب را به والی گری یمن تعیین کرد و او تا سال وفاتش (1198) این مقام را حفظ نمود.
صلاح الدین در سال 1174 برقه- طرابلس و قسمت شرقی تونس کنونی تا قابس را فتح کرد.
در سال 1184 صلاحالدین برادرش سلطان عادل را برای حضور در کنفرانس اسلامی که با حضور سفیران امرای مسلمین در دمشق تشکیل شده بود، فرستاد.
نماینده صلاحالدین در این کنفرانس سعی کرد که اختلافات حاکمان مسلمان را به حداقل برساند و موفق شد بدین ترتیب شرایط برای پیروزی در جنگ حطین و باز پسگیری بیتالمقدس آماده گردید.
در سال 1189 ارناط امیر کرک (Kerak) که پیمان عدم حمله به تجار و یا حاجیان مسلمان را با صلاحالدین داشت به کاروانی از تاجران حمله کرد و اموالشان را مصادره و مردانشان را اسیر نمود این حاکم مسیحی به حضرت پیامبر نیز توهین و به مسلمین گفته بود «اگر شما به محمد (ص) اعتقاد دارید حالا او را صدا بزنید تا شما را از اسارت آزاد کند و از بلای بدی که به آن گرفتار شدهاید برهاند.»
خبر به صلاحالدین رسید و او بسیار ناراحت شد و بعد از جمعآوری هزینه و جنگجو و ادوات، مجلس مشورتی را با رزمندگان برگزار کرد و همگی بر بیرون رفتن در سال 1189 به توافق رسیدند.
صلاحالدین ابتدا از بصری متوجه دژ کرک و شوبک شد سپس به طبریه بصری بازگشت. در حالیکه همگی رزمندگان را بر جنگ برای باز پسگیری بیتالمقدس تهییج مینمود در مکانی بنام حطین با لشکریان صلیبیون مصاف داد پس از مدتی گروههای صلیبی بعد از یک جنگ سخت و خانمانسوز شکست خوردند صلاحالدین بعد از اشغال برخی از دژها، بیتالمقدس را به مدت چهارده روز محاصره کرد و پس از آن شهر را فتح نمود صلیبیون تن به صلح دادند و بیتالمقدس بعد از هشتاد و هشت سال آزاد گردید و بدین صورت دور دوم جنگهای صلیبی بنفع مسلمین به پایان رسید.
صلیبیون برای تصرف بیتالمقدس و شهرها و قلاع از دست رفته چندین جنگ دیگر را بر مسلمانان تحمیل نمودند از جمله جنگهای سوم (1192- 1189) و جنگ چهارم (1204- 1202) و جنگ پنجم (1221- 1218) و جنگ ششم (1229- 1228) وجنگ هفتم (1254- 1248) و آخرین جنگ تا 1292 ادامه یافت که در آخرین جنگ سیفالدین قلاوون تورک فرمانروای سلسله مملوکان مصر که قبلا خود از سرداران سلسله ایوبی بود دژعکا آخرین دژ باقیمانده در دست صلیبیون را تصرف نموده و به جنگهای 197 ساله صلیبی پایان بخشید.
بعد از بنیانگذاری امپراطوری عثمانی توسط تورکمنها در ترکیه فعلی در سال 1299 میلادی و بعلت پیشرویهای ارضی آنان در کشورهای غربی که تاوین اطریش گسترش یافت تورکمنها با اخذ همکاری سایر تورکها با تغییر استراتژی بتدریج جنگهای اساسی را با احترام به هم ادیان و ملیتها به سرزمین خود صلیبیون با احترام به همه ادیان و ملیتها انتقال دادند که این برتری تا فروپاشی امپراطوری عثمانی در بعد از جنگ اول جهانی دوام آورد.
نکاتی در مورد خوارزمشاهیان و حمله مغول و ایلخانان مغول جهت حفظ تسلسل- تاریخی
پس از اتمام دوره حکومت پادشاهان بزرگ و اصلی سلجوقی در ایران، ترکمنستان فعلی و ماوراءالنهر و غیره محدوده حکومتی سلجوقیان از یکپارچگی خارج و در نقاط مختلف آتابیگلر یا آتابکان و یا خانوادههای دیگر سلجوقی به حکومت رسیدند. سرانجام خوارزمشاهیان که تورکهای اصیل سنت بودند از منطقه خوارزم که در حال حاضر جزو محدوده اوزبکستان و ترکمنستان محسوب میگردد بپا خواسته و حدود سال 1172 عمده مناطق ایران را جزو قلمرو حکومتی خود نمودند. البته همزمان اتابکان فارس، اتابکان آذربایجان و برخی خانوادههای سلجوقی در مناطقی محدود به حکمروایی ادامه دادند.
حکومت خوارزمشاهیان نیز دیری نپائید و در سال 1221 میلادی با حمله مغول متلاشی گردید. تورکمنهای ساکن در شهرهای مختلف ماورالنهر از جمله در بخارا و سمرقند همچنین تورکمنهای ترکمنستان فعلی مقاومت شدیدی در برابر مغولها نمودند- از جمله شهر مرو بعلت همین مقاومتها و کشتن شحنهی منتخب مغولان سه بار قتل عام گردید.
پس از فرار پادشاه وقت ایران محمد خوارزمشاه از برابر مغولان، تورکمنها بدور بزرگترین فرزند شاه یعنی جلالالدین خوارزمشاه تجمع یافته و دست به مقاومتهای متعدد زدند لشکر جلالالدین با تکیه بر تورکمنها و برخی اقوام افغان و غیره چندین بار با لشکر مغول جنگید و در دو جنگ از جمله در جنگ پروان پیروز میدان گردید. ولی در نهایت بعلت بروز اختلاف در لشکر جلالالدین او با اسب تورکمن خود بنام شبدیز، به رودخانه سند زده و به هند رفت. با اینکه او پس از سالها به ایران برگشت ولی نتوانست ایران در دست حکمرویان مغول را بصورت متحد در آورد و بالاخره خود در منطقه کردستان کشته شد.
مغولان پس از مرگ چنگیز ایران را به زمامداری هلاکو سپردند و جانشینان او حکومت ایلخانان مغول ایران را پیریخته و تا سال 1336 به حکمرانی پرداختند. پس از آنان قرهقویونلوهای تورکمن در منطقه آذربایجان بپاخواسته و حکومت قرهقویونلوها را در ایران پی افکندند.
قره قویونلوها
به اعتقاد با سورث تعدادی از خاوارهای تورکمنی 000/30 خانوار در زمان حمله مغول از اطراف دریاچه آرال و شمال خراسان به آذربایجان و مجاور ارمنستان و کنارههای دریاچه وان کوچیدند. که بعدها قرهقویونلوها را تشکیل دادند.
آنان در زمان حمله تیمور و در زمان حکومت فرزندانش با تیموریان میجنگیدند.
بیرامخوجه اولین شخصی از خاندان اصلی قرهقویونلوها است که حاکم امارت موصل- سنجار- ارجیش و خوی گردید. مرگ او در سال 1380 بود (میتوان زمان شروع فعالیت عمده او را از سال 1338 دانست).
در زمان حمله تیمور ابتدا قرهمحمد (ناصرالدین قرهمحمد حکومت 1380 تا 1389) و سپس پسرش قرایوسف (فوت 1421) دست به مقاومت زدند.
مرکز حکمرانی قراقویونلوها ابتدا شمال دریاچه وان و حاشیه دریاچه اورومیه بود. ولی بعد نقاط مرکزی ایران- همچون اصفهان- فارس- کرمان و استرآباد و جرجان را به تصرف خود در آوردند. تبریز پایتخت آنها بود.
قرایوسف شمشیرزنی ماهر و تیرانداز بود و لشکریانش هم بهمین ترتیب بودند.
قرایوسف با گماشته تیمور یعنی میرزا ابوبکر در تبریز جنگید. و بر او غلبه یافت بعدها شاهرخ تیموری نیز قصد تصرفات قرایوسف و قرهقویونلوها را نمود. ولی در اثنا حرکت قشون شاهرخ قرایوسف در سال 1421 فوت نمود. بعد از او فرزندنش اسکندر به حکمرانی قرهقویونلوها رسید.
حکومت جهانشاه بن قرایوسف (1438 تا 1467)
او در سال 1406 در شهر ماردین متولد شد پدرش قرایوسف او را به امارت سلطانیه منصوب کرد در اولین حمله شاهرخ تیموری به آذربایجان در سال 1420 جهانشاه مردم شهر را مجبور ساخت که به قلعه پناه آورند و به مقاومت بپردازند. ولی بعد به شهر تبریز عقبنشینی کرد. بعد از مرگ پدر ابتدا با بزرگترین برادرش شاهمحمد که حاکم بغداد بود همکاری نمود سپس با برادر دیگر خود اسکندر که پس از پدر حکومت قرهقویونلوها در آذربایجان و حومه را در دست داشت همکاری کرد بعدها بخاطر کشمکشها و اختلافات به شاهرخ تیموری پیوست و خود را مطیع او اعلام نمود و حکومت آذربایجان جنوبی و ارمنستان و عراق عرب را در دست گرفت ولی پس از مرگ شاهرخ تیموری خود را سلطان مستقل خواند و در سال 1422 و 1425 گرجستان و دیار بکر و در سال 1451 اراک و اصفهان در سال 1454 بغداد و خوزستان، فارس و کرمان در سال 1457 با شکست دادن میرزا ابراهیم شاهزاده تیموری استرآباد و جرجان را به تصرف درآورد و هرات را نیز مسخر و مدتی در اختیار خود داشت.
جهانشاه سلطان تحصیل کرده و حامی هنر و ادب بود. قریحه شاعری نیکوداشت او دیوانی دارد که هم از لحاظ استحکام اشعار و هم از جهت مضمون بسیار با ارزش است. دیوان او بالغ بر سههزار بیت در سال 1976 در باکو چاپ شده است.
او سیاست مرکزیت طلبی داشت. در طول پادشاهی خویش حرکت حروفیه در تبریز و مشعشعیان و حرکت شیخ جنید را سرکوب کرد.
تیموریان (وضعیت تورکمنهای حدود ترکمنستان و ایران در دوره تیموریان)
در سومین جنگ شاهرخ در سال 1421 خبر رسید که قرایوسف در گذشته است ولی پسران او اسکندر و اسپند به اوضاع سروسامان دادند و شاهرخ فقط با حیله نظامی و اعلام اینکه اسپند مرده است در جنگ علیه آنان به پیروزی رسید. ولی قرهقویونلوها تا انتهای مرگ شاهرخ نیز مشکلات فراوان برای او بوجود آوردند.
بعد از شاهرخ الغبیک فرزند شاهرخ از 1450 تا 1453 به حکمرانی رسید و سپس ابولقاسم بابر پسر بایسنقر به سلطنت تیموریان تکیه زد.
نکاتی چند در مورد تیموریان، سلسله همزمان با قرهقویونلوها و آققویونلوها
سلطان حسین بایقرا (1473 تا 1506)
در این مقطع تورکمانان قرهقویونلو استرآباد را تصرف و حاکم نیز بر آنجا گماشتند ولی سلطان حسین بایقرا استرآباد را از آنان پس گرفت.
سلطان حسین امیرعلی شیرنوایی وزیر دربار را به حکومت استرآباد گماشت بعد از مدتی امیرعلی شیر از مقام خود استعفا کرد و بدیعالزمان میرزا حاکم استرآباد گشت. (حدود 1499) در مجموع استرآباد بین قرهقویونلوها و حاکمان تیموری دست بدست میگردید.
شاهزادگان تیموری هر یک در نقاطی از خراسان حکم میراندند مثلا ابولحسن میرزا در مرو- محمدحسن میرزا در ابیورد.
در سال 1502 و 1503 تورکمانان در منطقه اترک و شمال خراسان حضور پررنگی داشتند.
در سال 1503 در استرآباد و نزدیک گنبد فعلی جنگی بین شاهزاده مظفرحسین میرزا حاکم استرآباد و شاهزاده محمد حسین میرزا که مدتی را به عراق و آذربایجان گریخته بود به انجام رسید ولی نتیجهای نداد و شاهزاده محمدحسین میرزا متوجه حدود رودخانه اترک شده و میام تورکمنهای آن منطقه رفت.
پایتخت سلطان حسین بایقرا در هرات بصورت مرکز فرهنگی هنر و ادبیات درآمده بود و مکاتب نقاشی، خطاطی و غیره در آن بظهور میرسیدند تیموریان نیز از نظر مذهبی اهل سنت بودهاند امیر علی شیر نوایی که با تخلص نوایی به زبان ترکی و با تخلص فانی به زبان فارسی شعر میسرود با نوشتار مقایسهای خود بین زبان ترکی و فارسی و برشمردن مزایای زبان ترکی همچنین با اشعارش، زبان ترکی را به یک زبان قابل رقابت با فارسی تبدیل کرده بود.
این درحالی است که تورکمنهای قرهقویونلو پایتخت خود تبریز را به صورت مرکز فرهنگی دیگری درآورده بودند و از شعرا و هنرمندان حمایت بسیار مینمودند به گفتهی پرایس در این دوره هنرمندان به تدریج شیوههای نو یافتند که به شیوه تورکمان معروف گشت همچنین آنان در تبریز دارای یک مکتب نقاشی بودهاند (پروفسور برت عضو موزه بریتانیا) حتی دولتخانه عمارت آلی قاپو در اصفهان در این دوره احداث شده است. با لحاظ مطالب فوقالذکر مناطق تورکمننشین استرآباد- گنبدفعلی- همچنین مشهد، تربتجام، تربتحیدریه، شاهرود و بسطام و دامغان و … تحتتاثیر مکاتب فرهنگی هنری تیموریان هرات قرار داشتهاند همچنین شهرهای واقع در ترکمنستان فعلی از جمله مرو نیز در این دوره تحت تاثیر مکاتب فرهنگی- زبانی و هنری تیموریان به سر میبردند. در مقاطعی که قرهقویونلوها استرآباد و گنبدفعلی را به تصرف خود درآورده بودند اطلاعات فرهنگی- زبانی و هنری بین این شهرها و مناطق تحت تسلط قرهقویونلوها از جمله تبریز تبادل میگردید.
سرانجام محمدخان شیبک و اوزبکان سراسر خراسان را درنوردیدند و با فتح بلخ و هرات بدیعالزمان میرزا و مظفرحسین میرزا و سایر امرا و شاهزادگان تیموری را به سوی استرآباد گریزاندند به دنبال آنان سلطان بیگم و خدیجه بیگم به سوی جرجان روی آوردند.
اوزبکان بعد از یک سال سراسر استرآباد و جرجان را اشغال کردند و آنجا را به امیرخواجه احمد قنقرات سپردند شاهزاده فریدون میرزا تیموری مقاومتی نمود ولی شکست خورد و به میان تورکمنان یقه حدود اترک آمده به آنان پناه برد.
اوزبکان در سال 1514 از بسطام و دامغان تا اقصای ترکستان را به زیر یوغ تسلط خود گرفتند.
فریدون میرزا با حمایت ترکمانان یقه با اوزبکان مجددا جنگید اینبار قلعه کلات را بدست آورد ولی بعد حاکم مرو با کمک سپاه اوزبک او را درهم کوفت و قلب سلسله تیموری از تپش باز ایستاد.
فقط بابر تیموری در هند سلسلهای تاسیس که تا 1858 در هندوستان به حکومت ادامه داد.
اوزبکان خود در سال 1514 مغلوب شاه اسماعیل صفوی گردیدند.
حوادث اواخر قره قویونلوها
وقتی فرزندان علی بیک آققویونلو یعنی جهانگیر و اوویس با برادر دیگر خود اوزون حسن اختلاف پیدا کردند و در چند درگیری مغلوب اوزون حسن گردیدند پایان دادن به این اختلافات به دربار قرهقویونلوها نیز کشیده شد فلذا در چند مرحله اردوی کوچک قرهقویونلوها به حمایت جهانگیر و اوویس پرداخت ولی به نتیجهای نرسید.
سرانجام در سال 1467 جهانشاه قرهقویونلو برای مطیع کردن اوزونحسن به اراضی تحت تصرف آققویونلوها لشکرکشی کرد بعلت انجام حمله در فصل زمستان و طولانی شدن فصل سرما در آن سال جهانشاه با توافق فرماندهان نظامی خود زمان حمله نهایی را تا فصل بهار به تعویق انداخته و در موقع بازگشت جمع کثیری از لشکریان خود را اجازه برگشت به مناطق محلی خود داد. و خود جهانشاه با تعداد محدودی از سپاهیانش در ایالت «بین گول» اتراق کرده و مشغول عیش و نوش گردید اوزونحسن با دریافت این خبر با شش هزار نفر از سپاهیانش به جهانشاه تاخت و جهانشاه در جنگ کشته شد و دو پسر و برخی از بزرگان قرهقویونلو اسیر گردیدند.
اما در پایتخت قرهقویونلوها در تبریز فرزند جهانشاه حسن علی بر تخت سلطنت نشست و پس از مدتی به جنگ اوزونحسن آمد ولی علیرغم تعداد زیاد سپاهیانش در مرند مغلوب اوزونحسن شد حسن علی جهت رفع غائله از ابوسعید تیموری کمک خواست ولی اوزونحسن لشکر ابوسعید تیموری را نیز شکست داده و ابوسعید تیموری را بقتل رساند. (1469)
بدین ترتیب امپراطوری قرهقویونلوها مضمحل و امپراطوری آققویونلوها آغاز گردید.
اعتقادات قرهقویونلوها
بر اساس آثار سکهها و بناهای مساجد و غیره قرهقویونلوها اهل سنت بودهاند بطور مثال در تصرف هرات جهانشاه مولانا عبدالجبار پسر مولانا جلالالدین قاینی را به قضا و احتساب تعیین کرد. ابوبکر طهرانی را به عنوان رئیس و ناظر مدرسه علمیه غیاثیه تعیین نمود.
ولی میرزا سلطان ابوسعید تیموری در قبهالاسلام بلخ در روز عیدقربان مولانا نجمالدین عمر و مولانا یوسف عطار را به سفیری به نزد جهانشاه فرستاد تا بدون جنگ مرز آندو پادشاه را تعیین نمایند. پس از رفت و آمد بسیار بالاخره منطقه کویر ایران مرز پادشاهی آندو تعیین و توافق بعمل آمد. و جهانشاه به طرف آذربایجان برگشت هم اکنون دو فرمان سنگ یکی متعلق به باباحسن حاکم تیموریان در استرآباد و دیگری مربوط به جهانشاه قرهقویونلو در ایوان غربی مسجد جامع شهر استرآباد (گرگان فعلی) به یادگار مانده است. لغو مالیاتها به اصناف شهر استرآباد در همین فرمان سنگ جهانشاه آمده است.
هنر و معماری در عهد قرهقویونلوها
همزمان با هرات که هنرمندان و صنعتگران بسیاری را در خود جای داده بود و توسط تیموریان مورد حمایت قرار میگرفتند هنر و معماری در عهد قرهقویونلوها پیشرفت زیادی داشت. مساجد بسیاری از جمله گوک مجید یا مسجد کبود تبریز که درکاشیکاری از بهترین آثار ایران است متعلق به عهد قرهقویونلوها است میدان عالی قاپو در اصفهان توسط قرهقویونلوها احداث و سپس به تعداد طبقات بنای آن در عهد صفویان اضافه گردید. درب مسجد امام اصفهان یکی از آثار ارزشمند هنری است که در کاخ چهلستون نگهداری میگردد.
در این دوره بیمارستانها- مساجد- کاروانسراها- راهها- مدارس- حوزههای علمیه- بازارها و غیره فراوانی در شهرهای مختلف تحت تصرف قرهقویونلوها از جمله در اصفهان و شیراز و تبریز و کاشان و غیره احداث گردید.
به اعتقاد و پرایس در تاریخ هنر ایران قرهقویونلوها در هنر و معماری سبک خاص خود را آفریدند همچنین به اعتقاد پروفسور برت عضو موزه بریتانیا در هنر نقاشی نیز هنرمندان عهد قرهقویونلو سبکی بنام سبک تورکمن ایجاد کردند.
و اینها خود گواه بر علم و هنرپرور بودن پادشاهان اصلی این سلسله میباشد.
نمونههایی از آثار عمرانی عهد قرهقویونلو
گوگ مجّید یا مسجد کبود تبریز از آثار جهانشاه قرهقویونلو است. کاشی کاری این مسجد را هنرشناسان یکی از بهترین نمونهها در کاشیکاری ایران میدانند. اولیا چلبی جهانگرد در مورد تبریز مینویسد: در این شهر 47 باب مدرسه بزرگ وجود دارد که همه آباد و معمورند. بزرگترین آن “مدرسه جهانشاه” است.
مسجد کبود دارای محلقات بسیار از جمله خانقاه، صحن، حوضخانه و کتابخانه بوده و هنرهای مختلفی نیز در مسجد به کار برده شده است. از جمله حجاری، حکاکی، خطاطی، نقاشی، معرقکاری، کاشیکاری و غیره.
گروته قومشناس معروف آلمانی مینویسد: کاشیکاری مسجد کبود بسیار دلانگیز و این مسجد یکی از بدیعترین بناهای ایران است.
اثر تاریخی درب امام اصفهان از آثار دوره قرهقویونلو است که صاحب نظران سردر اصلی بنا را از شاهکارهای تزیینات رنگی ایران دانستهاند.
مسجد جامع کنونی یزد از جمله آثار دوره قرهقویونلو است. در کاشان مسجد جامع امیرعمادالدین دارای خانقاه- مهمانخانه- حوضخانه- سقاخانه- عمارت ساعت- آبانبار- رباطات- دارالشفاء- کاروانسرا- حمام- دکان از آثار دوره قرهقویونلو است و … .
آققویونلوها
آققویونلوها خود را از بوی (طایفه) بایندر میدانستند.
این اتحاد قبیلهای هم در زمان حمله مغول در آناطولی شرقی اسکان یافته و در بهار بین ارزنجان و ارزروم ییلاق و در حوالی اورفا و ماردین قشلاق خود را سپری مینمودند. پس از استیلای اوزون حسن آققویونلو بر جهانشاه قرهقویونلو در سال (1467) برخی از تورکمنهای حلب و مناطق دیگر سوریه به اتحادیه، آققویونلوها پیوستند. اوزون حسن هم بعد از تثبیت حکومت خود در سال 1470 تبریز را به پایتختی انتخاب کرد. و بدین ترتیب افراد زیادی از ایل آققویونلو نیز در ایران سکنی گزیدند.
آققویونلوها نیز در مناطق مرزی همسایگی آناطولی با مسیحیان مثل طرابوزان مرزداران اسلام محسوب میشدند و در چندین جنگ با امپراطور مستقر در طربوزان در تثبیت مرزهای اسلامی نقش بسزایی داشتند.
در مرحله قبل از تشکیل حکومت سرکرده اول آنان تورعلی بیگ (1340) و بعد فرزند او قوتلوبیک (88- 1362) و سپس قرایولوک عثمان فرزند قوتلوبیک به سرکردگی این ایل رسیدهاند جانشین قارایولوک عثمان فرزندش حمزه بیک بود که در زمان او تثبیت حکومت بصورت محدود هم انجام شده و بنام خود پول چاپ نمود.
بعد از حمزه بیک با فراز و نشیبهایی اوزون حسن فرزند علی بیک و نوه قارایولوک عثمان به سرکردگی رسید. و در زمان او جهانشاه قرهقویونلو مغلوب و پایتخت آنها تبریز به تصرف اوزون حسن درآمد.
اوزون حسن بعلت قد بلند و لاغر اندام بودن به این نام مشهور گردیده است. او فردی عاقل و جسور و کارآمد بود. در زمان او سلطان محمدفاتح امپراطور عثمانی به سلطنت کومننها (Komnen) های مسیحی پایان داد.
اوزون حسن پس از مدتی کرمان را فتح و سپس در سال 1470 شهر بغداد را هم به تصرفاتش منضم کرد.
اوزون حسن رابطه حسنهای با امپراطوری عثمانی نداشت. در سال 1473 با سلطان محمد فاتح جنگید ولی شکست خورد و خیلی زود به ضعف خود دربرابر عثمانیها پی برد. او بعد از چند بار حمله به گرجستان در سال 1478 در شهر پایتخت یعنی تبریز وفات نمود.
اوزون حسن فردی جسور، بادرایت و سلطان عادل بود. او جهت کاهش بدهی مردم و بهبود وضع مالیاتها «کتاب» قانون نامه خود را تدوین و به نحوه اخذ مالیاتها سر و سامان داد. او به پیشرفت علوم اهمیت فراوانی قائل میشد. در زمان او عالمان مورد حمایت قرار گرفتند. یک روز در هفته در دربار مباحث علمی طرح و بحث و بررسی از طرف علما به انجام میرسید. او به زبان مادری تورکمن اهمیت میداد بدین جهت دستور داد قرآن مجید را به زبان تورکمنی ترجمه نمایند. او در مدت پادشاهیش سعی نمود که به غیر از بخش عشایری اتباعش را شهرنشین و روستانشین نموده و در جهت ایجاد و استقرار بنیادهای مدنی در مملکت تلاش نمود ولی بعلت عدم آمادگی جامعه ایران تلاشهایش مثمر ثمر نگردید. او سعی کرد درباری مشابه دربار عثمانی در ایران ایجاد نماید ولی موفق نشد پس از اوزون حسن فرزندش یعقوب بیک پس از کشمکشهای با رقبا به سلطنت رسید. او نیز فردی عادل و با درایت بود او بزبانهای فارسی و تورکمنی شعر میسرود. در زمانهای سلطنت او شهر تبریز در رشتههای- نقاشی و دیگر صنایع ظریفه بعنوان مرکز مهم فرهنگی درآمد. یعقوب بیک قصد اصلاحاتی عمیق در کشور را داشت ولی او را با دادن زهر مسموم و باعث مرگش شدند.
پس از او حکومت آققویونلوها ضعیف شد آخرین پادشاه آققویونلو سلطان مراد بود که در جنگ دیاربکر در سال 1508 از صفویان شکست خورده و کشته شد و سلسله آققویونلو منقرض گردید.
بعلت اینکه شاه اسماعیل صفوی کینه شدیدی نسبت به آققویونلوها ابراز و بزرگان آنان را بقتل میرساند اکثر آققویونلوها به محدودهی امپراطوری عثمانی کوچ نمودند.
تشکیلات اداری در زمان آققویونلوها
رئیس دیوانها بعنوان نخست وزیر یا دیوان بیگی خوانده میشد.
به وزا «صاحب» اطلاق شده و وزارتخانههای عمده عبارت بودند از: استیفا یا وزارت مالیه- تفتیش- طغرا- دیوان عدل- دیوان عرض- دیوان لشکری و … .
در هر یک از ایالتهایی که عمدتا توسط یکی از شاهزادگان به اتفاق یک آتابیگ اداره میشد برای هر یک از دیوانهای ایالتی مشابه نوع مرکزی آن مسئولی تعیین میگردید.
پرچم آققویونلوها برنگ سفید و روی آن تصویر گوسفندی نقش بسته بود.
عمران و آبادانی در این دوره: طبقهی بالایی پل اللهوردیخان اصفهان در دروه آققویونلو ساخته شد. مدرسه ترکها در اصفهان نیز از آثار آققویونلو است.
کاشیکاری معرق برجسته مسجد جامع اصفهان متعلق به دوره آققویونلو است. در تبریز مسجدحسن پادشاه از آثار دوره آققویونلو است. بنای مسجد از شاهکارهای هنر معماری است.
مسجد- مدرسه و خانگاه میدان صاحب آباد تبریز متعلق به این دوره است.
مدرسه نطنزیه و یک بیمارستان بزرگ در کنار مسجد اوزون حسن متعلق به دوره آققویونلو است در این بیمارستان روزانه هزار نفر معالجه شدند.
دروازه حسن آباد اصفهان- بازار قیصریه یا شاهی تبریز- باغ شمال تبریز- کاخ هشت بهشت تبریز که در محوطه آن مسجد و بیمارستان با شکوه و مجهزی داشته- خانقاه ابومسعود اصفهان- درب کوشک اصفهان- مدرسه و مسجد و بقعه مجاور سر درب کوشک اصفهان و … متعلق به دوره آققویونلو میباشد.
تحقیق و گردآوری: عبدالقاسم قدیمی
منبع: مارقوش ترکمن صحرا
www.margush.ir