مقالات

روحت شاد رفیق / عبدالقهار صوفی‌راد

مارقوش – عبدالقهار صوفی راد:

 

Pic05 69 - روحت شاد رفیق / عبدالقهار صوفی‌راد

بیاد دوست عزیزم نازمحمد پقه

غئزلار منی سازئم اوچین سؤیندیر،
                     گویزلر منی یازئم اوچین سؤین‌دیر،
هر بیر کیشی هر سبأپلی سؤیسه-ده،
                    انم پاخئر اؤزوم اوچین سؤین‌دیر.


چه زیباست این رباعی از دل برآمده‌ات که عشقِ مادر را در کوتاه ترین عبارت به فرزند بیان می دارد.

می دانی تو معلم بودی، روزنامه نگار بودی، نویسنده بودی، شاعر بودی و از همه مهم تر تو عاشق بودی! و دریغ که کوله بار عشق ات را زود بستی ورنه زیباترین و نغزترین کلمات در کهکشان این عشق می درخشیدند، و راه ایل ات را پرتوافشان بودند.

می دانم دستهایت آسمانی بودند و لاجرم تقدیر با تو چنین کرد!
افسوس و صد افسوس که بیداری را در چشمان خسته از رؤیاهای آشفته ی این ایل ندیدی. می خواستی آنان عشق را به یکدیگر هدیه کنند ، می خواستی فصل صنوبر را با یکدیگر قسمت کنند تا سالشان همیشه بهار باشد.

تقدیرت را طوری مقرر کردند که چون صاعقه ای بگذری. اما صحرا لاله گون شد. آری تو گذشتی و لاله ها که روییدند عطر تو را دادندو برگ برگشان گندمزاران را آیینه ی خویش ساختند. گذرت صحرا را خاطره انگیزترین لحظه ای بود که تا آنوقت به خود دیده بود و می دانی پس از تو بازتکرار تو را مدام آرزومنداست؟

آیا کسی هست یا خواهد آمد که دوباره سازی نو بنوازد؟
ما می خواهیم کسی باشد و با تلقین بهشتی ترین الهام ها بهار را به ارمغان آورد و آسمانی ترین تبسّم را به سرزمین اجدادیمان هدیه کند.

روحت شاد رفیق!

عبدالقهار صوفی‌راد

جمعه 93/6/21

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا