آداب و رسومزبان و ادبیاتمذهب، اعتقادات و باورهامقالات

روزهای سعد و نحس در بين ترکمن‌ها

 

یوسف قوجق

بنا به اعتقاد و باورهای قديمی، برای انجام هر کاری مراجعه به تقويم و يافتن طالع و وقت مناسب در بين مردم رايج بوده و هست. اين موضوع در شعر شاعران نيز به وفور قابل مشاهده است. به طور مثال، نظامی در تمامی آثارش به اين موضوع اشاره دارد. وی در اقبال‌نامه، چنين بيتی دارد:

 که اين اختران گرچه فرّخ پی‌اند              ز نافرّخی نيز خالی نی‌اند

چو نحس اوفتد دور سيارگان                  بود دور، دورِ ستمکاران

همچنان‌که در اين بيت می‌بينيم، از مواردی که در خمسه نظامی به آن توجه شده، موضوع نظر سيارگان در منطقه‌البروج به يکديگر است که به واسطة اين نظرها، سعادت يا نحوست به وجود می‌آمده است[1]. (نیکواه، 1385: 122)

باور به سعادت و نحوست روزها مختص به يک قوم نيست. «در گاه‌شماری ايران باستان، روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم از هر سال «سپندارمذ روز» و «سپندارمذ ماه» ناميده می‌شود که نگهبانی اين روز با سپندارمذ بوده است.» (عفيفی، 1374: 554) «روز پنجم هر ماه که اسپندارمذ و نام فرشته موکل بر خاک نام دارد، روزی نحس و سنگين است. قابيل پسر آدم که بدکار و جنايتکار بود، در اين روز زاده شد و در آئين زردشتی اعتقاد دارند که در اين روز دست به هيچ کاری نزنند و در خانه بنشينند که روزی نحس و بديمن است.» (رضی، 1371: 105)

ترکمن‌ها نيز برای انجام هر کار خيری ـ اعم از تصميم‌گيری برای رفتن به خواستگاری، آغاز سفر، آغاز فعاليت شغلی، ساخت خانه، تنور و… ـ روزی سعد را تعيين می‌کنند و برای تعيين روزهای سعد و نحس از افراد سالخوردة خانواده و ايل مشورت می‌گيرند. اين مردم در تعيين روزهای سعد و نحس، به نيروی خير و شر اجرام آسمانی بخصوص ستارگان عميقاً باور دارند و بر اين اساس، بررسی می‌کنند در همان روزی که قرار است کاری انجام بشود، ستاره‌ای که باعث بروز شر می‌شود، در کجای آسمان است و آيا در مسيری که قرار است برای انجام آن کار طی بشود، «ستارة شر رسان» در مقابل‌شان قرار می‌گيرد يا پشت سرشان. در اين صورت، اگر آن ستاره مقابل‌شان باشد، آن روز را برای انجام آن کار، بديُمن و نحس می‌دانند و اگر در پشت سرشان قرار بگيرد، آن روز را برای انجام آن کار، خوش يُمن می‌دانند.

اعتقاد به تأثير خارق‌العادة ستارگان در موفقيت و عدم موفقيت کارهای روزمرة مردم چنان است که اگر فردی کارش بر وفق مرادش نشده باشد، به کنايه می‌گويد «…ييلديزا يورأن يالی بولايديم!» (يعنی: «طوری شد که انگار به سمتی رفتم که ستاره بود!»)

در بارة ستارگان و اجرام آسمانی و نقش آن‌ها در سعد و نحس شدن روزهای هفته، روايت‌هايی نيز در بين اين مردم وجود دارد که به آن می‌پردازيم.

می‌گويند که در زمان‌های قديم، انسان‌های روی زمين از کارهای خير و ثواب غافل مانده و منحرف شده‌اند. کارهای شر انسان‌ها چنان اوج گرفته و زياد شده که خداوند برای ارشاد آن‌ها، دو فرشته به نام‌های هاروت و ماروت را به زمين فرستاده است. آن دو فرشته در زمين وقت زيادی را صرف انجام وظايف خود نموده‌اند. تا اين‌که يک روز زنی زيبا به نام زهره به نزد آن‌ها آمده و از رفتارهای نامناسب شوهرش شکايت کرده‌است. زهره چنان زيبا بود که آن دو فرشته شيفته‌اش شدند و به فکر زنای با او افتادند. زهره که از قصد و نيت آن‌ها آگاه شد، از آن‌ها خواست برای تن دادن به خواستة آن‌ها، دعای اسم اعظم را به او بياموزند. دو فرشته پذيرفتند و به او آموختند و زهره با خواندن دعای اسم اعظم، به مانند فرشتگان به سمت آسمان عروج کرد و به اين ترتيب، به ستاره‌ای درخشان در آسمان تبديل شد[2]. از آن زمان به بعد، اين ستاره شب‌ها در آسمان می‌درخشد و از آن بالا به زمين نگاه می‌کند[3].

هاروت و ماروت که به هدف خود نرسيدند، در زمين به گشت‌وگذار پرداختند تا اين‌که به دختری به نام «مريخ» رسيدند. او نيز دختری زيبا بود. دو فرشته خواستند او را نيز اغفال نمايند، اما او هم از آن‌ها خواست دعای اسم اعظم را به او بگويند. دو فرشته که پيش‌تر از زهره فريب خورده بودند، به او گفتند در صورتی دعای اسم اعظم را خواهند گفت که به مراد دل‌شان برسند و زنا نمايند. مريخ تن به خواستة آن‌ها داد و دعای اسم اعظم را هم فراگرفت. مردم از اين امر آگاه شدند و تصميم گرفتند به خاطر گناهی که مرتکب شده، مريخ را از بين ببرند. مريخ با خواندن دعای اسم اعظم، به آسمان عروج کرد، اما ملائک و فرشتگانی که در آسمان هستند، به خاطر عمل زنايی که او انجام داده بود، برخلاف زهره ـ که جايی مشخص و مناسب برای خودش در آسمان دارد ـ جايگاهی برای مريخ قائل نشدند و او به هر جای آسمان که رفت، از سوی فرشتگان طرد شد و ستارگان با سنگ، او را از خود دور کردند[4]. به همين خاطر است که ستارة مريخ، جايگاه خاصی در بين ستارگان آسمان ندارد و گاه و بی‌گاه در جاهای مختلف آسمان ديده می‌شود و گاهی نيز مجبور می‌شود به زمين بيايد.

به باور ترکمن‌ها، ستارة مريخ همان ستارة شوم و نحس است[5] و اگر کسی در روی زمين بخواهد کاری انجام بدهد، بايد مراقب باشد که در همان زمان، صورتش به سمتی نباشد که ستارة شوم مريخ ايستاده و اگر چنين باشد، کارش ناموفق و شوم خواهد بود. البته در بيان اين موضوع، ترکمن‌ها اصطلاح «ييلديز»[6] (يعنی «ستاره») را به‌کار می‌برند ولی منظورشان همان ستارة مريخ است که در روايت به آن اشاره شد[7]. بر اساس همين روايت شفاهی، خداوند هاروت و ماروت را به خاطر زنايی که انجام داده‌اند، وارونه در چاه بابل محبوس کرده و مردم ترکمن بر اين باورند که آن‌ها در ته چاه، به آن دسته از کسانی که دوست دارند جادوگری بياموزند، آموزش می‌دهند. البته بسياری از شعرای ترکمن و حتی ادبيات فارسی نيز در شعرهايشان به محبوس بودن هاروت و ماروت در چاه بابل تلميحاتی دارند.

در بارة متغير بودن محل ستارگان که در اين روايت ذکر شد، «در اساطير زرتشتی نيز، ستارگانی که دارای گردشی منظم هستند، از جملة «هرمزد آفريده‌ها» به شمار آورده شده و آن‌هايی که دارای حرکت نامنظم تشخيص داده شده‌اند، به عنوان ستارگان اهريمنی طبقه‌بندی شده‌اند. در اساطير زرتشتی سيارات يا اباختران ستارگانی اهريمنی به شمار می‌آيند زيرا حرکت آنان در آسمان، به نظر مردم کج و معوج است. در برابر اباختران، روشنان يا اختران ستارگانی هرمزد آفريده‌اند، زيرا حرکت ايشان منظم و به قاعده است. نام هفت اباختر ـ که به گفته بندهشن، سپاهبدان سيارات‌اند ـ چنين است: هرمزد (مشتری)، کيوان (زحل)، بهرام (مريخ)، ناهيد (زهره)، تير (عطارد)، ماه سياه يا اباختری، خورشيد سياه يا مهر اباختری.» (نصرتی، 1385: 125)

همچنان‌که اشاره شد، ترکمن‌ها برای تعيين روزهای سعد و يا نحس، مکان حضور «ستارة شر رسان» را رصد می‌کنند. برای بيان جهت‌ها، ناچاريم در بارة چهار جهت اصلی و فرعی نيز توضيحاتی بدهيم. چهار جهت اصلی در زبان ترکمنی عبارتند از: شمال («دميرغازيق» يا اصطلاحاً «غايرا»)، جنوب («گون‌اورتا» يا اصطلاحاً «ايله‌ری»)، شرق (گون‌دوغار)، غرب (گون‌باتار).

چهار جهت فرعی نيز عبارتند از: شمال شرقی («دميرغازيق ـ گون‌دوغار» يا اصطلاحاً «نمازآرکا»)، شمال غربی («دميرغازيق ـ گون‌باتار» يا اصطلاحاً «اوغروجا»)، جنوب شرقی («گون‌اورتا ـ گوندوغار» يا اصطلاحاً «قوشلوق»)، جنوب غربی («گون‌اورتا ـ گون‌باتار» يا اصطلاحاً «قبله»).

آن دسته از سالخوردگان ترکمن که از محاسبات ماه و روز اطلاع دارند، می‌دانند که آن ستارة شوم در کدام روزهای ماه در کجای آسمان قرار دارد. آن‌ها بر اين باورند که آن ستاره در هر 10 روز يک بار و در طول يک ماه، سه بار دور زمين می‌چرخد. برای مشخص کردن جای ستاره در آسمان، شخص در وسط اتاق رو به سمت شمال می‌نشيند. در نمودار زير، مشخص شده است که ستاره در کدام روز در کجا قرار می‌گيرد:

 

طبق باور ترکمن‌ها، ستاره (منظور، همان ستارة نحس است) ممکن است در زمين يا در جهت‌های مختلفی از آسمان باشد و در همين راستا برای تعيين روزهای سعد و نحس، بر اين باورند که در هر يک از ماه‌های هجری قمری، آن ستاره در روزهای يکم، يازدهم و بيست‌ويکم در سمت گون‌دوغار (شرق)، در روزهای دوم، دوازدهم و بيست‌ودوم در سمت قوشلوق (جنوب شرق)، در روزهای سوم، سيزدهم و بيست‌وسوم در سمت ايله‌ری (جنوب)، در روزهای چهارم، چهاردهم و بيست‌وچهارم در سمت قبله (جنوب غربی)، در روزهای پنجم، پانزدهم و بيست‌وپنجم در سمت گون‌باتار (غرب)، در روزهای ششم، شانزدهم[8] و بيست‌وششم در سمت اوغورجا (شمال غربی)، در روزهای هفتم، هفدهم و بيست‌وهفتم در سمت غايرا (شمال) و در روزهای هشتم، هجدهم و بيست‌وهشتم در سمت نمازآرکا (شمال شرقی) قرار دارد. طبق اين باور، هر کس در اين روزها به نيت انجام کاری به اين سمت‌ها برود، کارش با مشکل مواجه خواهد شد. بر همين اساس، ترکمن‌ها بر اين باورند که ستاره مذکور در روزهای نهم، نوزدهم و بيست‌ونهم در زمين و زير پای انسان‌ها خواهد بود و در روزهای دهم، بيستم و سی‌ام به آسمان می‌رود و چنانچه کسی در روزهای نهم، نوزدهم و بيست‌ونهم ـ که ستاره به سمت زمين می‌آيد ـ کاری انجام بدهد، ستاره مقابلش نخواهد بود و مشکل نحوست نخواهد داشت، مشروط به اين‌که آن کار نبايد کاری مرتبط با زمين باشد (به طور مثال حفر و کندن اجاق برای عروسی، ساخت تنور، احداث خانه، زراعت و غيره). در روزهای دهم، بيستم و سی‌ام نيز ـ که ستارة مذکور به آسمان می‌رود ـ انجام کارها نحوست نخواهد داشت مشروط به اين‌که آن کارها مربوط به ارتفاع و بلندی نباشد (به طور مثال رفتن روی پشت بام، تعمير پشت بام خانه، بالا رفتن از نردبان و غيره).

ترکمن‌ها برای برخی از روزهای هفته، اصطلاحاتی دارند و آن روزها را خوش‌يمن می‌دانند، مشروط به اين‌که آن روزها با روزهايی از ماه که در بالا ذکر آن‌ها رفت، تلاقی نکند. به طور مثال می‌گويند: «چهارشنبه‌ده، چهار طاراپا» يا «چهارشنبه، چهار يانا» (يعنی: «در چهارشنبه، به چهار طرف» / «چهارشنبه، به چهار سمت»)، «شنبه، شوو» (يعنی: «شنبه، [کارها] بر وفق مراد»)، «يکشنبه‌ده، يگ‌شرمه!» (يعنی: «در يک‌شنبه، شرمگين نباش»).

برخی از ترکمن‌ها روز پنج‌شنبه و شب جمعه (آنّا آغشامی) و روز جمعه (آنّا گونی) را روزهای خوبی برای جشن عروسی نمی‌دانند که البته اين موضوع در بين همة ترکمن‌ها عموميت ندارد.

غير از نحوست و يا سعد بودن برخی روزهای هفته، ترکمن‌ها برخی از ماه‌ها را نيز از جمله ماه‌هايی می‌دانند که برای گرفتن جشن‌ها مناسب نيستند. با بيان اين نکته که ترکمن‌ها غير از سالنامه حيوانی ـ که به آن «موچه ييلاری» يا «چاروا حسابی» می‌گويند و غالباً در قديم برای محاسبات تقريبی سن و سال افراد کاربرد داشته ـ در محاسبات روزها و ماه‌ها، به شکل سنتی از ماه‌های قمری استفاده می‌کنند. معادل‌های ترکمنی نام ماه‌های قمری عبارتند از:

محرم (عاشير)، صفر (ساپار)، ربيع‌الاول، ربيع‌الثانی، جمادی‌الاولی، جمادی‌الاخر (دؤرت تيرکه‌شيک / به معنای «چهار همراه»)، رجب (رجب)،  شعبان (مِرِد)، رمضان (آرازا)، شوال (بايرام)، ذي‌قعده (بوش)، ذي‌حجه (قربان).

طبق باور ترکمن‌ها، ماه‌های «عاشير» (محرم)، «ساپار» (صفر)، «اورازا» (رمضان) و «بوش» (ذی‌قعده)، «قربان» (ذی‌حجه) ماه‌هايی هستند که گرفتن جشن در آن‌ها صحيح نيست. هر چند که در برخی داستان‌های منظوم و اسطوره‌های ترکمنی (از قبيل گؤراوغلی) برخی از قهرمان‌ها دليل عدم موفقيت در کارشان را انجام آن عمل در برخی از همين ماه‌ها دانسته‌اند، اما با کمی تأمل در نام ماه‌ها، می‌توان پی برد که دليل نحوست، حرمت حوادث مذهبی و دينی است که در آن ماه‌ها رخ داده است.

————————–

منابع:

1-نيکواه، مظاهر؛ زمستان 1385، بررسی نظر سيارات به يکديگر در شعر نظامی گنجوی، ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، ش5، ص 122.

2- عفيفی، رحيم؛ 1374، اساطير و فرهنگ ايرانی در نوشته‌های پهلوی، تهران: نشر توس، ص554.

3- رضی، هاشم؛ 1371، گاه‌شماری و جشن‌های ايران باستان، تهران: انتشارات بهجت.

4- نصرتی، مسعود؛ خرداد و تير 1385، پيشينه‌ی تاريخی نگاره‌های نمادين در نمد، کتاب ماه هنر، ص125

 


پاورقی‌ها

[1] – برای اطلاعات بيش‌تر در بارة تأثيرات سيارات و اجرام آسمانی، ر.ک: مصفی، ابوالفضل، 1366، فرهنگ اصطلاحات نجومی، چ2، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی. ذيل واژگان: قِران، مقابله، تربيع، تثليث، تسديس

[2]– ستاره زهره در بين ترکمن‌ها، نماد پاکی است و شايد به اين دليل است که اين نام را بر روی دختران خود می‌گذارند.

[3]– ترکمن‌ها به آن ستاره اگر در شرق ديده شود، «دانگ ييلديزی» (ستارة سحر) و اگر در غرب ديده بشود «عؤمور ظايا» (عمر باطل) می‌گويند.

[4] – به باور ترکمن‌ها، شهاب‌سنگ‌هايی که در دل آسمان شب خط می‌کشند، همان سنگ‌هايی هستند که فرشتگان برای رجم ستارة مريخ به سمتش پرت می‌کنند.

[5] – ترکمن‌ها وقتی بخواهند خشم خود را از ديدن کسی ابراز کنند، می‌گويند «سِنی گؤرسِم مريخ‌يم آتلانيار!» (يعنی: «وقتی تو را می‌بينم، مريخ‌ام به جولان درمی‌آيد!» به اين تعبير که «حسابی قاطی می‌کنم!»).

[6] – ترکمن‌ها نام اين ستاره را «ايريم ييلديزی» هم می‌گويند.

[7] – ترکمن‌ها به کسی که کارش ناموفق بوده و يا به نحوست گرفتار شده باشد، اصطلاح «ييلديزی دوشمأن‌دير» (يعنی: «ستاره‌اش باب ميلش نشده») به‌کار می‌برند.

 

[8] – ترکمن‌ها روز شانزدهم ماه را اصطلاحاً «آی گأديگی» (يعنی: «ماه ريفی») می‌گويند و معتقدند که آن روز، يکی از روزهای نحس است.

 

قسمتی از :

پايان نامه کارشناسی ارشد مردم‌شناسی يوسف قوجق با عنوان «مردم‌شناسی نمادهای مناسک گذار (تولد، ازدواج و مرگ) انسان در قوم ترکمن»

مارقوش / دايرة المعارف ترکمن صحرا
www.margush.ir
telfax: 0172-2221228
tel: 0172-2291449
mob:+98 9392291449

استفاده از مطالب سايت با قيد منبع مانعي ندارد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا