قبایل ترکمن و منشأ نام اغوز و ترکمن
قبایل ترکمن و منشأ نام اغوز و ترکمن
طوايف تركمنها
تركمنها به قبايل و تيرههاي متعددي تقسيم ميشوند كه در ذيل نام آنها را ميآوريم:
عالي ايلي، چاودار، يمرلي، ارساري، سالور، ساريق، تكه، يموت، گوكلان.
اكنون به بررسي محل زندگي و خصوصيات آنها مي پردازيم با توجه به اينكه بيشترين اطلاعات در كتابهاي مختلف در مورد سه طايفه تركمن يعني تكه، يموت و گوكلان آمده است در مورد ساير طوايف تركمن فقط به معرفي و توضيحي مختصر اكتفا مي كنيم.
تركمنهاي عالي ايل:
آل ايلي يا علي ايلي ها عمدتاً در ناحية اندخوي در مرز شمالي افغانستان ساكن بودند، هرچندكه بخش كوچكي از اين قبيله در مرز شمالي و ايالات قوچان و دره گز ايران زندگي مي كردند و تابع امير افغانستان بودند.
تركمنهاي چاودار:
چاودريا چوديرها در منطقه بين مانقشلاق و خيوه زندگي ميكردند تيرههاي عمدة آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و «بولدومساز» و «پرسو» و «گوگجق مرو» متفرق ميباشند.
تركمنهاي يمرلي:
يمرليها در سمت شرقي آمو دريا ساكن بودند.
تركمنهاي ارساري:
اين قوم تركمن در ساحل چپ آمودريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساريها يكي از قبايل كثيرالعده تركمن در آسياي ميانه بودند. بعد از غلبه روسها بر تركمنستان، اكثر ارساريها به دولت روسيه توسط بخارا خراج ميپرداختند و تعداد كمي از آنها تبعه افغانستان بودند. اكثر آنها اسكان يافته بودند؛ آنها در روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و منتصب به چند تيره ميشدند.
الف) قارا:
ب) باكول:
ج) آلاچا،
هـ) اوكا.
تركمنهاي سالور:
سالورها يكي از قديمي ترين قبايل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتي كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقيان از آسياي مركزي به غرب روي داد بيشتر بود. سالورها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب، ميزيستند.
و در اواخر دوران صفوي تركمنهاي سالور در ناحيه «اتك» و «آخال» مسكن گرفتند.
و بعد از مرگ نادرشاه حركت تدريجي خود را به سوي خراسان آغاز كردند. سالورها در دوران پادشاهي فتحعليشاه خود را به رود تجن رساندند عباس ميرزا نايب السلطنه درگيريهاي زيادي با اين اقوام داشته است. سرانجام وي براي ريشه كن كردن اين قوم در 12جمادي الثاني 1248هـ. ق. راهي سرخس شد و عدة زيادي از سالورها را اسير كرده به مشهد آورد.
تقسيمبندي آنها به قرار ذيل است:
الف- يلواج (يالاواچ)
ب- قرهمان
ج- آنابوگلي. كه هركدام از اين طوايف نيز خود به شعبات مختلفي تقسيم ميشوند.
تركمنهاي ساريق:
يك قبيله قديمي ديگري بودند كه در ناحية پنجده كنار رود مرغاب، شرق سالورها ساكن بودند. اينها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بعجله روبه كاهش گذاشته است. اين طايفه به قبايل متعددي با نامهاي خراسانلي، بيراج، سوخته، آلاشا، هرزقي تقسيم ميشوند كه هركدام داراي شعبات مختلفي هستند. ساريقها در كنار رودخانة مرغاب اشتغال دارند و به اين واسطه به زراعت و باغباني ميپردازند. گلههاي زياد گوسفند و شتر كثير دارند كه نزديكي رودخانه قاراتپه در دامنة شمال پاروپامسيوس خوراك فراوان به جهت آنها موجود است.
تركمنهاي تكه:
تكه بزرگترين و نيرومندترين قبيله تركمنهاست كه نفوذ آنها دركشورهاي مجاور بلكه در ميان كل مردم تركمن محسوس بود. قدرت فزاينده تكه، رهبريت تركمنها را به آنها داد. همانطوريكه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيانگر آن بود. آنها در آخال و واحههاي مرو، و در سرتاسر كوير و اوزبوي، از نزديك چاههاي ايگدي گرفته تا مرزهاي واحه خيوه ميزيستند. زماني اكثريت جمعيت تكه در سرزمين آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اينكه سدي روي مرغاب ساخته شد، عدهاي به واحه مرو انتقال يافتند، كه بدين ترتيب مرو از واحة آخال پرجمعيتتر گرديد. و بواسطه اسم محل سكناي خود موسوم به آخال تكه و تكه مرو شدند.
علت انتقال تكههاي مرو از واحة آخال فشار جمعيت و نداشتن زمينهاي زراعي كافي و عدم وجود آذوقه در آخال بوده است كه يكي از رهبران تكه بنام قوشيدخان با زدن سدي بر روي رودخانه مرغاب آن واحه را آباد ميكند. و تكههاي مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا ميشود و در مرو در كنار رودخانه مرغاب سكني ميگزينند. آنچه كه از آنها اطلاع در دسترس است اينكه در آن اوقات عدة زيادي از تركمنهاي تكه به راهنمائي اورازخان از زمين آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستاي جيار كه در انتهاي هري رود واقع است رسيدند.
سي سال بعد تكهها جنگ خونريزي را با ايرانيهائي داشتند كه از طرف قاجاريه جهت تنبيه و غارت آنها فرستاده شده بودند در اين جنگ – كه به جنگ مرو معروف است- تكهها شكست سختي را بر قشون ايران وارد ساختند. بعد از شكست ايرانيها تركمنهاي تكه «تراكمة ساريق وسالور را مطيع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعيت ايرانيها خلاص كردند، بلكه از تبعيت اهل خيوق نيز بيرون آمدند.
تكهها كه از نيرومندترين و شجاعترين طايفة تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ايراني و روسي مقاومتهاي زيادي ميكنند و شكست زيادي را به اين دو مهاجم قدرتمند و نيز حاكم خيوه وارد ميسازند. در مورد شجاعت تكهها در گرگاننامه مسيح ذبيحي اينگونه آمده است كه : ««تنها تراكمة تكه سبب هستند كه روسها با هزار زحمت وضع حاليه خود را در آسياي وسطي تحصيل نموده اند ]و[ نتوانند روابط خود را در اين ممالك وسعت دهند.. كار آساني نخواهد بود كه روسها تراكمه تكه را به اطاعت درآورند. آنچه بيشتر اسباب صعوبت انقياد تراكمة تكه است نه تنها شجاعت آنهاست كه چندين دفعه علايم آنها به ظهور رسيده است بلكه ميل زياد آنها به آزادي ميباشد.»
مسكن دائمي تكه ها نوار باريكي بود كه در طول كوپت داغ، از قزل آروات تا گاوارز، و دشت حاصلخيز مرغاب قرار داشت. به گفته گرودكوف، اكثر دهات تكه مخصوصاً در آخال، بوسيلة ديوارهاي گلي بلند احاطه شده و بصورت مكانهاي استحكاماتي در مسير رودخانهها، گاهي تك، بعضي اوقات بصورت جفت و حتي گروههاي بزرگتر قرار داشتند.
مهمترين اينها عبارتند از:
در كانال گوزباشي، باگير، قاري قالا، ميراوا. گوكجه، ساليك قالا، قبچاق و عشق آباد؛ در رودخانه كوزلوخ، يميشان، شوقالا، كياليجار، باب آراب، گومبتلي. وايزگنت قرار داشت؛ در رودخانه فيروزي يني سو و رولمتاي بوزمين قرار داشت و سرانجام در سكيزياب، يانگي قالا، گوك تپه ، كهنه گوگ تپه و آخال واقع بود.
تكهها به دو تيرة عمده تقسيم مي شوند به نامهاي توختاميش و اوتاميش، تكههاي توختاميش خود به دو تيرة بك و وكيل منشعب مي شوند كه از هركدام تيرههاي متعدد ديگري انشعاب پيدا ميكند. تكه هاي اوتاميش نيز به دو تيرة سيچمازشامل و باخشي شامل تقسيم مي شوند كه هركدام از آنها نيز به تيرههاي كوچكتري تقسيم مي شوند.
تركمنهاي يموت:
يموتها از قبايل قديمي و پرجمعيت تركمن است و آنها نيز به مانند تكهها از طوايف نيرومند و شجاع تركمن هستند كه در مصاف جنگ با ايرانيان و تزارهاي وحشي شجاعت و نيرومندي خود را بارها به ثبوت رسانيدند.
يموتها كثيرالعده و شديداً پراكنده شدهاند و ساكن مناطق استرآباد تا كراسنوودسك (قزل سو) سواحل شرقي درياي خزر و اطراف خيوه بودند.
در گرگاننامه مسيح ذبيحي در مورد معرفي تركمنها مطالب ارزنده اي آمده است كه مختصراً ميآوريم. ««در معرفي تركمنها ابتدا به آنهايي اشاره خواهيم نمود كه بيشتر در اطراف مشرق سكني داشته و با روسها بيشتر مربوط بوده و معروفتر از ديگران هستند. نزديك درياي خزر مابين رودخانه هاي اترك و گرگان تراكمه قره چوقا كه اصلاً يموت هستند سكني دارند و همچنين تراكمه بايرام شالي است كه قسمت بيشتر آن در خيوق هستند و حال آنكه به همه جهت به قدر هزار خانواده از تراكمة قراچوقا در خيوق مي باشند
تراكمه قراچوقا كه در نزديكي درياي خزر زندگي مي نمايند به دو قسمت تقسيم مي شوند: يك قسمت آن شريف جعفرباي مي باشد كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل درياي خزر زندگي مي كنند. قسمت ديگر كه موسوم به آق آتاباي يا چوني است به قدر هفت هزار خانواده است كه پهلو بلكه قدري بيشتر در طرف مشرق زندگي ميكنند. در ميان عامة يموت اين دو اسم مشهور مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چوني از چوني سخت عار ميكشند و حمايت دارند واتفاق و اتحاد ايشان در واقع سخت و موجب بسي حيرت است كه در حقيقت جزو اخلاق آنهاست.
هر خصومت و رنجشي كه در ميان آنها حاصل ميشود رنجش و خصومت ايليت است همين كه پاي غير به ميان آمده تمام با هم متفق ميشوند در ميانة يموت نجبا را «ايگ» و نانجيب را «قول» مينامند. ايگ آنهايي هستند كه پدر و مادرشان يموتي است. قول آنهائي هستند كه پدرشان يموت و مادرشان از ولايت است.
سر زمين يموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به درياي خزر از جنوب به دهات اتك استرآباد يعني بلوكات سدن رستاق، استراباد رستاق، كتول، فندرسك و سنگر، همه جا كنار جنگل علامت مرزي است و دشت پهناور ماوراء آن زير تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به هرهر و ياس تپه و يك باريكه خاك بي طرفي كه بين اقامتگاههاي يموت و گوگلان واقع است.
نام ايل يموت ماخوذ از اسم يموت پسر اغوز جك است. يموت صاحب دو پسر به نامهاي «اوتلي تمور» و «قوتلي تمور» بوده است، اتلي تمور جد عشاير يموت خيوه و قتلي تمور جد مردم يموت ساكن در ايران هستند.
يموتها در ايام چنگيزخان و تيمورلنگ اراضي فعلي را كه در دست دارند بدست آورده سكني گرفتند. … موقعي كه خاندان اتابكان حكمراني مي كردند يموت ها در منطقه شمال وشمال شرق ايران فعاليتهاي زيادي در تركمن كردن منطقه داشتند.
محل استقرار اولية يموت عبارتند از:
خوجه نفس، كمش تپه، خليج حسنقلي، چله كن (چهاركن)، چكيشلر، اترك .
در اينمورد رابينو مي نويسد: ««محلات ذيل بعضي از اقامتگاههاي دائمي يموت است كه ذكري از آنها نشده است:
الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبي اترك در 72 ميلي شمال غربي بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28ميل در مغرب بيرام الم.
ب- پست مرزي ياغي الم هشت ميل در شمال غربي بيرام الوم.
ج- چاتلي در هشت فرسنگي چكشلر و 32 ميلي (هشت فرسخي شمال غربي گنبدقابوس).
د- سنگرتپه در نزديكي مصب اترك در ده ميلي شمال شرقي تازه آباد.
هـ- تازه آباد در ده ميلي شمال گمش تپه كه داراي هشت نه خانه متعلق به ماهيگران تركمن.
ز- آلتين تخماق تقريباً در نيم فرسخي دريا و دو فرسخي انچلي.
ح- گورك سفيد در دوميلي گمش تپه و دو ميلي دريا.››
ييت مينويسد: «يموت ها ظاهراً مردمي با ايمان و نسبت به معتقدات خود پاي بند بودند، حتي خان هاي همراه ما نيز چندمرتبه در روز نماز خود را بجاي مي آوردند.»
اعتقاد كاملي به كلام ا.. مجيد دارند. و در شهر صيام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروريات اسلامي نباشد روزه نميخورند. به مشايخ و قضات و خوجه و صوفي خيلي احترام ميكنند و نذورات براي آنها مي برند.
بعد از قتل عام يموتهاي خيوه توسط روسها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ايران در هم شكست. قسمتي از يموتها تسليم روس و قسمتي ديگر تسليم ايران شدند. در آن تاريخ آنها تقريباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خيوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ايران وساحل شرقي درياي خزر زندگي مي كردند.
در گرگان نامه آمده است «بزرگتر و متمولتر و متمدن ترين تمام طوايف يموت اول طايفة جعفرباي وثانيا طايفة آتاباي است. ولي هيچ طايفه به تمول و تمدن جعفرباي نميرسد» و عدة يموتها تقريباً هفت هزار خانوار است، كه يك سوم صحرانشيناند و بقيه اقامتگاه ثابت دارند، جعفرباي ها ملاح و ماهيگیر و تجار قبيلهاند و وضع كارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتاباي داز و دوجي و يلقي قرار دارند. پستتر از همه چارواهاي بياباني و سركش و فقير تيره هاي قان يوخمز و ايگدر ميباشند، كه فقط معاش روزانه را در چادرهاي خود موجود دارند تيرة داز به افسانههايي اعتقاد دارند كه به موجب آن ايشان از بازماندگان خاندان پادشاهي هستند. همسايگان آنها نيز ايشان را ارجمندترين تيرة قبيلة يموت ميشمارند قبيله هاي يموت از حدود غربي به مشرق به ترتيب ذيل مقيم هستند. جعفرباي، آتاباي، يلقي، داز، دوجي، بكه، بهلكه، بدراق، ايمير، كوچك، سلاخ، قجق، قان يوخمز و ايگدير.
تراكمه جعفرباي چون در سواحل سكني دارند سابقاً اسباب واهمة ايرانياني بوده اند كه در سواحل درياي خزر سكني دارند و ايرانيها آنها را سارقين دريا و اشرار مي پنداشتند.
تركمنهاي گوگلان:
گوگلان اسمي است با مسمي، زيرا كه گوگلان مشتق از دو كلمة گوك و لان که گوك به تركي سبز و لان به معني جايگاه است.
قبيلة گوكلان سرزمين محدودي را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه آنها از ياستپه در ساحل جنوبي رودخانه در مغرب تا سرچشمة گرگان رود در يلي چشمه و دهنة گرگان رود در تنگراه و يا تخميناً از طول جغرافيايي 55 تا 56 درجة شرقي ميباشد.
شهرهايي كه اراضي گوگلان را در جلگة گرگان مشروب ميسازند، عبارتند از: آب حاجيلر، كچه قرهشور كه از قلعه كافه و دوزين جاري ميشوند و آب بانيل از وامنان و آب چغربيگدلي از دهنة فارسيان و فيرنگ و آب اوبه خالّي خان از دهنة تنگراه. مردم گوگلان افرادي كشاورز و در عادات خود مانند باديهنشينها نيستند. اينان در همان چادرهاي نمدي تركمن زندگي ميكردند، اما دير و بندرت اوبه يا محل سكونت خود را عوض ميكردند و در نتيجه محلي كه آنها در آن بسر ميبردند بسيار كثيف و نامناسب مينمود. با روسيه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ابريشمي دارند. درخت توت پرورش ميدهند و كرم ابريشم تربيت ميكنند. مصنوعات ايشان فقط نمد و فرشهاي زبر و مقداري پارچة ابريشمي است. مردمش مطيعتر از يموت و در خط رعيتي و زراعت طرف نسبت با يموت نيستند. آرمينيوس وامبري دربارة گوگلانها مي نويسد: ««اگر بخواهم از روي وضعيتي كه داشتند ومناسباتي كه بين آنها و همسايگانشان برقرار بود قضاوت نمايم بايد آنها را بديدة صلحجوترين و متمدنترين تركمنها نگاه كنم و به همين عنوان معرفي نمايم. غالب آنها از روي ميل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ايران مي دانند.
بهرحال اراضي گوكلان حاصلخيز و قابل، هوايش سلامت و نسبت به هواي يموت ييلاق و داراي چشمهسارهاي زيادي است. و يكي از زيباترين مناطق شمال خراسان است. ولي بواسطه كمي جمعيت فرسخها از اراضي ايشان عاطل و بي حاصل مانده است.
كلنل ييت كه سفري به ميان گوكلانها داشته و آنها را از نزديك مشاهده كرده است مينويسد:
‹‹به نظر ميرسيد كه آنها تيرههاي بسيار متفاوتي از تكهها، ارساريها و ساير تركمنهاي ديگري كه تا آن موقع ديده بودم باشند بعضي از آنها بور و تعدادي نيز زرد پريده رنگ بودند و در مقايسه با تكهها و ساريكها ريشهاي پرتري داشتند آنها اسبهاي بهتري را سوار بودند و كلاههايي از پوست بره، تقريباً بزرگتر و پهنتر از كلاههاي عادي بر سر داشتند. درون آلاچيقهاي آنها نيز وضع خوبي نداشت، از قاليهاي زيبايي كه تكهها و ساريكها بر كف چادر فرش ميكنند و يا كيفهايي كه بر ديوار ميآويزند، خبري نبود، علت اين امر، فقر يا نداري آنها نبود، چون وضع خوبي داشتند بعضي از سران آنها ثروت زيادي داشتند، از جمله سبحان قليخان رئيس اوبههاي شغال تپه» بلكه علت آن اين است كه گوكلانها مانند طايفههاي ديگر هنر قاليبافي و كيف بافي و … را نداشتند و تنها هنر آنها در زمينه صنايع دستي نمدبافي ميباشد و نيز آنها همواره ساده زندگي ميكردند و به بكار بردن اشياء قيمتي در منازل خود اشتياق نداشتند.
گوكلانها پيش از طوايف ديگر تركمن مطيع ايرانيان شدند زيرا «آنان در سرزميني كه به سر ميبردند به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگي آرامي نداشتند و پيش از آنكه ايران آنها را تسليم خود كند مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ايران) و محمد امين خان (حاكم خيوه) قرار گرفتند و تاحدود زيادي نابود شده بودند. بدين طريق آنها چارهاي جز تسليم شدن به شاه ايران در اوائل دهة 1840 نداشتند.»
طوايف و قبايل مقدس تركمنها
غير از طوايف و تيرههاي مختلف تركمن، تركمنها داراي چهار طايفه ديگري موسوم به اولاد هستند.
اين طوايف چهارگانه اولاد از طوايف مقدس تركمن به شمار مي آيند. زيرا آنها خود را از نسل خلفاي راشدين «رضي الله تعالي عنهم اجمعين» ميدانند.
اين طوايف عبارتند از:
الف- شيخ از نسل حضرت ابوبكر صديق (رض)
ب- مخدم (مختوم) از نسل حضرت عمرفاروق (رض)
ج- آتا از نسل حضرت عثمان ذي النورين (رض)
د- خوجه از نسل حضرت علي مرتضي (رض).
اين طوايف چهارگانه كه از چهار يار پيامبر (ص) انشعاب يافتهاند بخاطر اينكه چهار يار از ياران و خويشاوندان نزديك رسول اكرم (ص) ميباشند اولاد آنها در نزد تركمنها مقدس شمرده ميشوند.
چرا كه حضرت ابوبكر(ع) پدر زن پيامبر اكرم(ص) ميباشد، حضرت عمر(ع) هم پدر زن پيامبر اكرم (ص) و از طرف ديگر داماد حضرت علي(علي) ميباشد. حضرت عثمان (ع) و حضرت علي(ع) هر دو داماد پيامبراكرم (ص) ميباشند. و روايت است كه ميگويند آنها (اولاد) براي تبليغ دين مبين اسلام و از طرف ديگر بعلت فرار از ظلم و جور خلفاي اموي به ميان تركمنها آمده اند. و تركمنها به آنها اولاد گفته و احترام بسيار زيادي نسبت به آنها قائل بودند و هستند. از ميان اين طوايف. آتا و خوجه پرنفوذترين آنها هستند. به جهت اينكه فرزندان اين دو طايفه از نوادگان و اهل بيت رسول اكرم (ص) محسوب ميشوند.
در كتاب ايرانيان تركمن آمده است: «گروهي از تركمنها نيز به اولاد مشهورند. آيرونز آنها را قبايل مقدس مينامد. اين گروه به چهار قسمت تقسيم مي شود كه هركدام از آنها خود را فرزندان يكي از خلفاي راشدين (رض) مي دانند. اين تنها گروهي است كه در عين تركمن بودن در شجرة اصلي تركمنها جاي ندارد»».
آنها در هنگام جنگهاي قبيلهاي بين تركمنها و حتي در سختترين شرايط ميتوانستند آزادانه در ميان تمام طوايف متخاصم رفت و آمد نمايند و در دعواي آنها ميانجيگري ميكردند و بارها همين اولادها جدالها و ستيزهاي بزرگي را در ميان طوايف تركمن خنثي نموده و بين گروههاي متخاصم آشتي ايجاد نمودند. ويليام آيرونز در مورد طوايف مقدس و محل آنها مينويسد: «همواره يك كانال ارتباط ميان طوايف متخاصم حفظ ميگرديد كه ميشد از آن براي برقراري صلح و نيز انجام ساير مقاصد استفاده كرد. اين كانال ارتباطي عبارت از قبايل كوچكي بود كه ادعا ميكردند از اعقاب خلفاي راشدين هستند. تمام قبايل معمولي تركمن همواره با اين قبايل داراي تبار مقدس مناسبات صلح آميز داشتند، زيرا به اعتقاد تركمنهاي معمولي، ياغي شدن به آنها موجب عقوبت شديد الهي بود. اعتقاد به اين عقوبت ميتوانست نه فقط از ياغي شدن بلكه از عمل خصومت آميز غير موجه عليه هر يك از اعضاي قبايل مقدس جلوگيري كند. هنوز هم حكايتهاي متعددي دربارة ديوانه شدن كساني كه اشتباهاً بجاي تركمنهاي معمولي به قبايل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل ميشود.
بنابراين اعضاي قبايل مقدس كه اولاد خوانده ميشوند. ميتوانستند به منظور تجارت يا بعنوان پيكهاي سياسي آزادانه در بين گروههاي متخاصم رفت و آمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در جهت برقراري صلح ميان قبايل متخاصم اقدام نمايند. اين نقشي بود كه تا اندازهاي از همه گروههاي بيطرف انتظار ميرفت، ليكن الزام اولادها به ايفاي اين نقش از ديگران بيشتر بود. افراد مطلع ميگفتند، پس از آن كه حملهاي به گروههاي خصم صورت ميگرفت، اولادها گهگاه به دفاع از قربانيان حمله برميخاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستي آنان خواستار پس دادن بخشي از احشامشان ميشدند.
گفته ميشود گاه بخشي از اموال غارتي واقعاً مسترد ميگرديد، اما هيچگاه تمام آنرا پس نميدادند. وقتي ميان دو طايفه خصومتهايي با ابعاد بزرگتر از گوسفند دزدي درميگرفت اولادها ميان گروههاي متخاصم رفت و آمد ميكردند و خواهان برقراري صلح و آرامش ميشدند. البته آنان هميشه در كوششهاي خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، بعنوان يك كانال سياسي، براي تمام يموتها ارزشمند بود و بخش مهمي از ساختار سياسي سنتي آنان را تشكيل ميداد»
ييت مينويسد:
«ميگفتند كه يموتها به انتقام اسبي كه گوكلانها از آنها دزديده بودند، سعي داشتند تا به آنها ضربهاي بزنند، اما تنها چيزي كه آنها به آن برميخورند دختر بچهاي بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه ميبرده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنيمت بردند به اميد اينكه شايد گوكلانها براي باز پس گرفتن وي راضي شوند تا مبلغي را به آنها بپردازند، از بدشانسي آنها اين دختر متعلق به خواجه يا سيد بود و زماني كه پدر وي براي باز پس گرفتن او نزد يموتها رفت آنها بدون طلب چيزي دختر را به وي پس دادند، بسيار جالب بود كه تركمنها اينقدر به خواجه يا سيد خود احترام ميگذاشتند و اموال متعلق به وي را مقدس ميدانستند و زماني كه چيزي را به سرقت ميبردند و معلوم ميشد كه از آن سيد است خيلي زود نسبت به باز پس دادن آن اقدام ميكردند. تركمنهاي سيد مختارند تا آزادانه بين قبايل مختلف رفت و آمد كنند. … اينان بسار مورد احترام يموتها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نميگيرند.»
كلنل چارلز ادوارد ييت داستاني را بيان مي كند كه در آن گروهي از يموتهاي قانيوخمز و ايگدر براي غارت به طرف گوكلان رفته و مقادير زيادي از گوسفندان آنها را غارت كردند و با پيروزي و خوشحالي به دهكده برگشتند:
«بلافاصله بعد از رسيدن به دهكده، هر يك از افراد سهم خود را از غنيمت بدست آمده صاحب شدند، اما چيزي نگذشت كه نگرانيها شروع شده و شك و ترديد بر دلها مستولي گرديد، روي گوسفندان علامتي مشاهده شد كه بر اساس آن گمان ميرفت آنها به خواجه يا سيدي تعلق داشته باشند، بهر حال اين موضوع صحت پيدا كرد و اولين چيزي كه در اين خصوص شنيدم اين بود كه خواجه يا سيدها براي باز پس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسيار اظهار ندامت ميكرد از اينكه چرا بعد از مدتي كه غارتگري را كنار گذاشته بود بار ديگر خود را آلوده اين كار كرده است، بقيه افراد گروه نيز به نوبه خود آنچه را كه بدست آورده بودند باز پس دادند. يكي از آنها كه از فرط خوشحالي با كشتن يكي از گوسفندان در شب قبل دلي از عزا درآورده بود، ناچار گرديد تا يكي از گوسفندان خود را مايه بگذارد و اين تمام چيزي بود كه از اين غارت نصيب وي گرديد. ترسي كه يموتها از سيدها دارند بسيار تعجبآور است، به محض آنكه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سيد است نسبت به پس دادن آن اقدام ميكنند، تا مورد لعن و نفرين قرار نگيرند.»
اين احترام و قداست سيدها نه تنها در ميان يموت بلكه در ميان تمامي طوايف تركمن همواره برقرار بوده است و حتي هم اكنون در ميان تركمنها قبايل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زيادي برخوردار هستند. بطوريكه در ميان تركمنها ضرب المثلي است كه مي گويند ««اولادينگ ايتينهده دگملی دألدیر»» يعني حتي سگ سيد را آزار نده. و اين ضرب المثل بخاطر ترس آنها از لعن و نفرين سيدها ميباشد.
گروههايي كه هم اكنون «تركمن» ناميده ميشوند قبلا «غز» ، «غوذ» ، و يا «اغوذ» ناميده ميشدند كه از نام جد مشترك آنها يعني اغوذ «خان» گرفته شده بود، در اينكه چرا آنها تركمن ناميده ميشدند، دليل قانع كنندهاي وجود ندارد، تنها در كتب قديمي به اين مطلب بر ميخوريم كه تركمنها در جواب «تو كي هستي؟» ميگفتند «ترك من» يعني من تركم و نيز گفته شده است كه لفظ تركمن براي تمايز آنها از تركها به آنها داده شده است كه نخست «ترك مانند» بوده و در اثر كاربرد در طي زمان و به مرور «تركمن» تغيير شكل يافته است.
به هر صورت، تركمنها گروهي زرد پوست بوده اند كه نخست در مغولستان سكونت داشته اند و سپس كم و بيش به طرف غرب منطقه و تركمنستان آمده اند ، در ضمن در طي زمان به تدريج با غير تركمن ها مخلوط شده اند .
در « برهان قاطع » آمده است كه اغوذ ها ( تركمن ها ) ، نخست در مغولستان زندگي مي كردند ، در كتيبه ي اورخان كه متعلق به قرن هشتم است از آنها ذكر شده است ، ولي مورخان آنها را ترك و نه تركمن ، به حساب آورده اند در دايره المعارف چيني قرن هشتم گفته شده است كه تركمن ها در غرب زندگي كرده و در آنجا « تو – كو – مونگ » خوانده مي شدند از طرفي مي توان گفت كه « تو – كو – مونگ » نام ديگر كشور « آلان » است كه مردم « اغوذ » در قرن دهم در آنجا زندگي مي كردند ، در حال حاضر تركمن ها در تركمنستان شوروي و تركمن صحراي ايران زندگي مي كنند.
بعضي از گروههاي تركمن نيز در افغانستان ساكنند ، گروهي از تركمن ها درياي خزر را دور زده و هم اكنون در تركيه و عراق به سر مي برند.
تركمن بودن سه شرط اساسي دارد :
1 ) هر تركمن بايد در شجرهي تركمنها جاي داشته و يا اينكه از نوادگان فرزندان دست دوم تركمن باشد.
2 ) بايد بتواند به لهجه تركمني صحبت بكند.
3 ) سرانجام مسلمان سني حنفي باشد.
تركمنها گروهي از زرد پوستان آسياي ميانه هستند كه به دلايل گوناگون طبيعي و اجتماعي به طرف جنوب منطقه هجوم آورده اند ،اين گروه در مناطق تركمنستان واقع در جماهير شوروي و تركمن صحراي ايران ساكن شده اند
آنان داراري جدي افسانه يي به نام « اغوذ خان » ( Oghuz Khan ) هستند ، كه تمام گروهها و زير گروههاي تركمن از او منشعب شده اند
تركمنهاي مسلمان، از شاخه ي حنفي و اهل سنت بوده و به لهجه تركمني كه متعلق به گروه زباني « اغوذ » يا « تركي جنوب غربي » بوده و به زبان هاي آذربايجاني و تركي استامبولي نزديك است صحبت مي كنند ( منگز « Menges » ، 1967 )
از لحاظ فرهنگي و اجتماعي مشابهات زيادي با زرد پوستان آسياي ميانه ( مانند گروههاي قزاق و قرقيز ) دارند ( آيرونز « Irons » ، 1975 )
تركمنها در طي ساليان دراز با گروههاي بومي مخلوط شده اند
بازسازي تاريخ تركمنها بسيار مشكل است ، ( ابوالقاضي بهادر خان ، 1907 ) ، خان خيوه در قرن يازدهم راجع به شجره تركمنها كتابي نوشته است ، بر طبق منابع شفاهي و شجره يي ، تركمنها
در منطقه شمال درياچه « ايشيق گل » (Ishiq gel) در حدود شش هزار سال پيش زندگي مي كرده اند (بوگوليوبف«Bogoliouboff» ،1979 ) . منابع فوق نشان مي دهد كه تركمنها متعلق به شمال مغولستان بوده اند
بيشتر مورخان عقيده دارند كه تركمن ها از مشرق (خاور زمين ) مهاجرت كردهاند.
آنها در قرن ششم ميلادي در نزديكي سير دريا (سيحون) ميزيستهاند و بعدا به قسمتهاي جنوبي آمو دريا (جيحون ) و مرو مهاجرت كردهاند.
اوغوز و ترکمن دو نامی است که در طول تاریخ برای نامیدن قوم ترکمن به کار رفته است. اوغوز اصطلاحی است قدیمی که در دوره های قبل از اسلام و سده های اولیه اسلامی مروج بود و ترکمن اصطلاحی است که بعد از مسلمان شدن بخش بزرگی از قبایل اوغوز به این نام خوانده شده اند. به هر صورت ترکمن را بدون شناخت اوغوزها و ترکهای اولیه نمیتوان مورد توجه و مداقه قرار داد. «اوغوز» بنابر روایات نام پادشاهی بوده مقتدرکه قبایل مختلف ترک را متحد ساخته و امپرتوری وسیعی را در آسیا بنا نهاده و طبق روایات قبایل بسیت و چهارگانه ترکمن از او به وجود آمده است. [1] و همچنین نام قومی از ترکان است که در قدیم نسبت به اقوام دیگر ترک، تحرک زیاد داشته و در تحولات سیاسی، اجتماعی و نظامی در منطقه بزرگی از آسیا نقش اساسی داشته اند. در دوره اسلامی نیز اوغوز ها نسبت به دیگر اقوام ترک در ساحه سیاسی و نظامی تحرک زیاد داشته اند، چنانکه قراخانیها، غزنویها، سلجوقیها، سلسله قراقوینلو و آق قوینلو، صفویها، عثمانیها، افشاریها و قاجارها همه منشا اوغوزی داشتند. نام اوغوزها نخستین بار در «کتیبه اورخون» آمده است. امپراتور گوک ترک «بیلکه قاآن» در یکی از کتیبه ها آنها را «ملت من » خطاب کرده است. بنابر همین امر، گفته میتوانیم که اوغوزها یکی از قبایل بزرگ تشکیل دهنده امپراتوری گوک ترکها در قرن ششم میلادی بوده اند. چون در سده های بعدی گوک ترکها به دو قسمت ترکهای شرقی و ترکهای غربی تقسیم شدند اوغوز ها در داخل اتحادیه ترکان غربی جای گرفتند. این گروه اندک اندک به سوی غرب از ساحل غربی رود جیحون تا ساحل شرقی بحیره خزر پراگنده گشتند. اما اصل و نسب اوغوز ها و ترکمن ها از کجاست ؟ در این باب نظرات مختلفی از گذشته، به ویژه دوران معاصر ارائه شده که به مهمترین این نظریات میپردازیم.
در خصوص معناي « اوغوز» در منابع كهن اطلاعاتي ارائه نميشود. در این آثار تنها در باره محل بودوباش این قوم و مشخصات زندگی آنها معلومت داده شده است. مولفين كهن در خصوص مفهوم كلمه « تركمن » بررسي هايي را انجام داده اند ، اما در باب نام «اوغوز» تحقيقي صورت نگرفته است. این کلمه در منابع عربی و فارسی بصورت (اوغوز، غز، تغزغز، تغز اوغوز) آمده و از اواخر قرن سوم هجری قمری در متون مؤرخین و جغرافیه نویسان به تکرار مشاهده مینماییم.
در داستان « اوغوز خان» كه به زبان اويغوري و در دوره سلطنت « قازان خان ايلخاني» ( 1304 – 1294 ) و نيز دردوره سلطنت جانشين وي « اولجاتيو » تاليف شده است ، كلمه « آغيز » كه به معني شير اول است، به شكل « اوغوز » ثبت شده است . حتی برخي صاحب نظران به استناد تعريف فوق معتقد بودند كه ريشه نام « اوغوز» از اين واژه است . منتها در كتاب ديوان لغات الترك كه حدودا سه قرن قبل از كتاب اوغوزخان نگاشته شده است، مفهوم شير اول با واژه هاي « آغوج » و «آغوز» نشان داده ميشود. چنانچه واژه آغوز ( آغيز = شير اول ) در گويش اويغوری به شكل اوغوز تلفظ ميشد ، مطمئنا محمود كاشغري در كتاب خود آن را قيد ميكرد . اين در حالي است كه در گويش اويغوري نيز مفهوم شير اول به شكل « آغيز» تلفظ ميشود . به اين سبب است كه احتمال داده ميشود در اثر يك خطاي املايي واژه اوغوز به معني شير اول به اين شكل ثبت شده باشد. اگر به فورم اسلامي شده متن اويغوري داستان اوغوزخان كه در دوره فرمانروايي اولجاتيو نوشته شده است، توجه كنيم، اوغوزخان درست يك سال بعد از ولادت سخت گفتن را آغاز كرده ميگويد : «به مناسبت تولدم در قصر، مرا اوغوز نام گذاريد. » اين مسئله كه بين ولادت وي در قصر و نامگذاري به نام اوغوز چه رابطه اي ميتواند باشد مبهم و دور از فهم است.
برخي مولفين معاصر نيزدر خصوص تبيين نام اوغوز تحقيقاتي را انجام داده اند : «ج . ماركوارت» عقيده دارد كه كلمه اوغوز از دو بخش « اوق + اوز » تركيب شده است . به عقيده وي « اوق » به معني تير و « اوز» به معني انسان، فرد ، شخص بوده و تركيب اوغوز به معني تيزانداز است. نظريه ماركوارت از جانب صاحب نظران پذيرفته نشده است. زيرا در زبان تركي كلمهاي به شكل « اوز» به معني انسان نيامده است .
د. سينور لفظ «اوغوز» را با كلمه « اوكوز » به معني گاو مرادف ميگيرد. منتها اين كلمه با اينكه با اشكال « اوقوس » و يا « اوكس » ريشه تخاري دارد، با اين حال در زبان تركي به شكل اوكوز تا زمان حاضر حفظ شده و مورد استفاده قرار ميگيرد .
ل. بازين كه با استناد به دلايل قوي گرامري به مقابله با نظريه سينور برخاسته، معتقد است كه اوغوز به معني گوساله نر است. نظريه ل. بازين را نيز نميتوان قبول كرد، زيرا در تركي تركيه و در ساير لهجه هاي تركي كلماتي به شكل اوغوز به معناي گوساله نر دو ساله را برساند، وجود ندارد .
ج . هاميلتون معتقد است که اوغوز از كلمه « اوغوش » مشتق شده است. كلمه اوغوش در سنگ نبشته هاي گوگ ترك بعضا به همراه كلمه اوغوز در يك جمله به كار برده شده و به وضوح معني خويشاوندان و خانواده را مستفاد ميكند .
نظريه ديگر درارتباط با ريشه كلمه اوغوز از جانب ترکولوژیست مجارستانی ج. نمت ارائه شده است. به نظر ايشان كلمه اوغوز از تركيب « اوق+ ز » تشكيل شده است«اوق «به معني قبيله و « ز » نيز پسوند جمع ترکی است. بر این ساس اوغوز معنی «قبیله ها» را خواهد داشت.
حال به اين سئوال ميپردازيم كه چرا تركمنها به اين اسم خوانده شدهاند؟ براي روشن كردن اين نكته لازم ميآيد كه از مناسبتهاي تركمن – اوغوز حركت كنيم. براي اينكه اين امر در حل معماي منشاء و ماهيت نام تركمن كمك شايانيخواهد كرد.
اينكه واژههاي تركمن و اوغوز دو نام براي يك قوم معين ترك است، در منابع تاريخي ترك به طور كلي امري پذيرفته شده به نظر ميرسد. در نيمه دوم قرن گذشته ارمینوس وامبری A.Vambery اينطور ميگويد: قبول اين ديدگاه كه اجتماعاًتي كه اعراب به آنها نام «غز» را دادهاند، تركمنهايزمان ما هستند، كاملا درست است.
نمت Nemeth با استناد به هوستما Houtsma مينويسد كه تركمنها بهجاي اسم قديمي خود يعني «اوغوز» نام «تركمن» را گرفتهاند.
در اوايل قرن دوازدهم مدتي نام اوغوز و تركمن را به طور مشترك به كار بردهاند. و.مينورسكي V.Minorsky در يكي از آثارش مينويسد: «اوغوزها» به طور كلي با نام «تركمن» شناخته شدهاند.
پريتاسك O.Pritsak مينويسد كه قسمتي از تركان در منابع تاريخي تحتنام تركمن يا اوغوز ديده شدهاند و روشن ميسازد كه دولت «يبغوي اوغوز» تحت دو نام «اوغوز» و «تركمن» يك اتحاد سياسي تشكيل دادهاند.
برخی از مولفین به این نظر اند که بخش قابل توجهی از اوغوزها را طوایف صحرا نشین قدیمی از قبیل مساگتها، آلانها، ساکاها، داه ها و غیره تشکیل داده اند، حقیقتی تردید نا پذیرمیباشد به همین سبب نمیتوانیم اوغوزهای آسیای میانه را در سده های نهم و دهم میلادی طوایف و عشایر خالص ترک ارزیابی کنیم. بخشی از آنان به ویژه ساکنین نواحی سفلای رود سیحون و بیابانهای قزاقستان امروزی از نژاد ترک بوده، ولی به مرور زمان با مردمان محلی آمیزش نموده اند. در نتیجه این آمیزش و نزدیک شدن ها اوغوزها در بین ممالک اسلامی به نام «ترکمن» یا «ترکمان» شهرت یافتند، برخی از مورخین مدعی اند که درمیان اوغوزهای سده نهم و دهم «ترکمنها» نیز بوده اند. اما به نظرما این ادعا چندان به حقیقت نزدیک نیست. در واقع « اوغوز» ها از «ترکمن»ها جدا نبوده، بلکه آنها نیاکان ترکمنها بوده اند. باید توجه کنیم که اولاً تنها بخشی از اوغوزها بعدها «ترکمن» نام گرفته اند، نه همه قبایل اوغوز، داخل ترکیب ترکمنها گشته اند. بدین ترتیب بخشی ازنیاکان ترکمنها بومیان کشاورزی و دامدار ساکن در مناطق ترکمن نشین امروزی بوده و بخش دیگر قبایل ترک زبان بوده اند که عمدتاً به دامداری اشتغال ورزیده و از آسیای مرکزی (آلتای، سنکیانگ و مغولستان امروزی ) به محدوده ترکمن نشین امروزی در اتحاد شوروی (سابق)، افغانستان، ایران و…) آمده اند[2]. این نظر را دانشمند و زبانشناس سده یازدهم میلادی محمودکاشغری نیز تایید میکند. دانشمندی به نام «ابری مکی » در سال 1875 میلادی ترکمنها را بدین طریق توصیف میکند: «قومی از نژاد ترک، در قرن 11 و 12 بخارا را تسخیر کرده و در سمت مغرب بحیره خزر به ارمنستان، گرجستان و شیروان و داغستان دست یافتند، زندگی بادیه نشین دارند و قسمت عمده جمعیت این نواحی را تشکیل میدهند و آنها را تراکمه و ترکمن و قزلباش میخوانند. ایرانیان وجه تسمیه ترکمان را بدین طریق شرح میدهند و میگویند که قبایل ترک در موقع حمله به خراسان با زنان آن سامان ازدواج کردند و اولاد آنان «ترکمان» یعنی ترک مانند نامیده شدند. این وجه تسمیه ظاهراً غیرموجه، نادرست و متناقض به نظر میرسد. زیرا عده زیادی از افراد این قوم که ترکی حرف میزنند و در آن سمت جیحون باقی مانده اند، خودرا ترکمن میخوانند، به عقیده من این نام از کلمه «ترک» و « کومن» ترکیب یافته و به آن قسمت از قوم کومن که در سمت شرق دریای خزر تحت استیلای ترکان آلتای باقی ماندند، اطلاق شده است. یک قسمت دیگر آمده در سمت غربی دریای خزر و در سمت شمال دریای آزوف استقرار یافتند و بعدها به سوی مجارستان راندند.»
ما در میان نام های طوایف اوغوزها به اسامی زیادی برمیخوریم که اکنون نیز در میان ترکمن ها وجود دارد. بطور مثال میتوان به اسامی: سالور، بیات، قایی، ایگدیر، بایندر، بگدلی، قرقین، توتورغا یا دودورغا و برخی دیگر اشاره کرد.
در مورد وجه تسمیه «ترکمن» نظر دیگری نیز موجود است. و آن اینکه : به گفته حافظ عمادالدین این واژه از دو جزء «ترک» و «ایمان» ترکیب یافته است. به نظر مذکور ترکها یی که نو مسلمان شده بودند به این نام یاد شده و بعداً به شکل «ترکمان » مخفف گردیده است.به هر حال، نام «ترکمنها » برای نخستین بار در اسناد تاریخی و ادبی 1000 ـ 1200 سال قبل ثبت شده است. در برخی اسناد درباره تصرف آسیای مرکزی توسط اعراب نیز طور یکه قبلاً یاد آور شدیم در دایرة المعارف «تون ـ دیانگ » چین که در سده هشتم میلادی تنظیم شده از ترکمنها نام برده شده است. مقدسی جغرافیه دان نامی عرب در اثر خود از ترکمنهای ساکن «سمبرچی» سخن گفته است که پیشوای آنان در شهر «اوردو» زندگی میکرده است.
در اين نظريهها كه از جهت نتايج درست هستند، قدمت نام تركمن و منشأ وماهيت آن روشن نشده است. در سال های اخیر ديدگاه فواد كوپرولو F.köprülü ارزش كلاسيكي يافته است. فواد كوپرولو köprülü در زمان خود با استناد به ديوان لغات ترك، ميگويد كه نام تركمن به گروههايي از اوغوزها كه مسلمان شدهاند، اطلاق ميشود.
در حقيقت او اين ديدگاه را با استناد به اثر شرفالزمان مروزي يعني باسطرهاي كتاب «طبيعهالحيوان» عيناً تأييد ميكند.
قبل از مروزي، اولين مؤلف اسلامي كه از تركمنها بحث ميكند، يعني المقدسي AL-Maghdesi (نيمه دوم قرن دهم) تركمنها را گروههايي معرفي كرده بود كه اسلام را قبول كردهاند.
محمود كاشغري مؤلف دیوان لغات ترک نيز «تركمن» و «اوغوز» را در جاهاي زيادي با هم ذكر میكند.
اگر نظريه وامبري كه تاريخ نام تركمن را تا دوره افسانهاي اوغوزخان ميرساند در نظر گرفته نشود، فكر غالب سالهاي اخير اينست كه نام تركمن در قرنيازدهم ظاهر شده است و اينكه اين اسم به اوغوزهاي مسلمان اطلاق شده است.
با وجوديكه دلايلي وجود دارد كه نام تركمن موجوديت خود را در ادوار خيليقديمي نشان داده است، گسترش اسلام در بين اوغوزها نيز در ايضاح نام تركمنكافي به نظر نميرسند. مروزي از يك جنبش تركمن – اوغوز – پچنك بحث ميكند. به عقيده مروزي اوغوزها تحت فشار تركمنها خوارزم را ترك كرده و به سرزمين پچنكها كوچ كردهاند. (مؤلف اين موفقيت تركمنها را به مسلمان شدن آنها مرتبط ميداند.)
مينورسكي Minorsky مينويسد كه احتمالا اين حادثه به سال 893 روي دادهاست و در حدودالعاًلم و استخري (تأليف سال 893) نيز به نشانههايي از آن بر ميخوريم. مينورسكي Minorsky اين احتمال را ميدهد كه اين حادثه با هجوم مشترك خزر – اوز عليه پچنكها مرتبط است و اين حادثه احتمالا از سوي مروزي با اصطلاح «تركمن» كه مدتها بعد به كار رفته است، مدرنيزه شده است. فقط اينكه اين رويداد در منبعمان بين پچنكها و اوزها رخ نداده بلكه حادثهاي بين «تركمنها» و «اوغوزها» معرفي شده است. در اين صورت اگر مدرنيزه كردني دركار باشد ميتوان استنباط كرد كه اين امر بيش از اينكه به اصطلاح «تركمن» مربوط شود، با مفهوم «اسلاميت» ارتباط مييابد.
همانطور كه ميدانيم قارلوقها كه در اواسط قرن هشتم به حوزه«چو» حاكميت تام داشتند، مدتها بعد، يعني احتمالا در اواخر همان قرن و يا اوايل قرن نهم، اوغوزها را از منطقه تالاس و چو بيرون كردند و اوغوزها نيز به سهم خود پچنكها را به سمت مغرب راندهاند.
با توجه به اين موارد، قبول اين نكته به حقيقت نزديكتر است كه روايت مروزی در واقع مربوط به منطقه خوارزم است، ولي به تصوير كشيدن حادثهاي است كه بينقارلوقها واوغوزها رخ داده است.
در اطلاعاًت كتاب المقدسي نيز كه اخباري منسوب به اين دوره ميباشد، آمدهاست كه تركمنها و اوغوزها در مناطق مختلف ساكن هستند. نزديكي جغرافيايي به اين احتمال قوت ميبخشد كه اينجا مراد از«تركمنهاي» مورد بحث نيز «قارلوقها» باشند.
نوشتههاي محمود كاشغری نيز از اين نظر كه تفاوت لهجههاي مختلف زمانخود را آشكار ميسازد، اهميت دارد. در بحث تلفظ حرفهای گوناگون و طرز استعمال بعضي از كلمات، تفاوتهایی ميان تركها و اوغوزها را مشخص كرده است. مرادمحمود کاشغری از اين تركان، معني محدود آن يعني مردم وطن خودش سرزمين قاراخانيان و تركي متمايز از اوغوزي است، و تركي كه در آن جوار صحبت شده است، نيزارتباطي تنگاتنگ با قارلوقها دارد.
از طرف ديگر اينكه اوغوزها با قبول اسلام نام تركمن را گرفتهاند، با وجودصراحت آن در بعضي از منابع، چندان قانع كننده به نظر نميرسد. چونكه تغيير دين، تغيير همزمان اسم را ايجاب نميكند. اگر چنين اصلي وجود داشته باشد، در اين صورت همانند تركان مسلمان قبل از تركمنها، اوغوزهايي كه بعدها به اسلام گرويدهاند، نيز ميبايست نام جديدي بگيرند و يا همانندخويشاوندان مسلمان خود «تركمن» ناميده شوند.
در تاريخ ترك نمونهاي كه بتواند حامي نظريه تغيير نام باشد، يافت نميشود ودر برابر در گرايش به اديأن ديگر دلايل زيادي وجود دارد كه بر فراموشي عرف وعاًدت و بينشها حفظ نام خالص تركي قوم دلالت دارند. اويغورهاي بودايي و مانوي و خرزهاي موسوي از اين قبيل هستند. بلغارهاي ترك و مجاريهاي مسيحي، در بين جوامع مسيحي همه چيز خاصخود را فراموش كردهاند، فقط اسامي تركي خود را حفظ كردهاند. مسئله تركمن نيز از اين قاعده كلي مستثني نيست.
در حقيقت بر اساس آخرين تحقيقات، قارلوقها در دوران قدرت خود (نيمه اولقرن يازدهم میلادی) يعني زماني كه بر مناطق چو، تالاس و يديسو حاكم بودند، در عين حال نام تركمن را به عنوان يك اسم سياسي براي خود برگزيده بودهاند.
علاوه براين قارلوقها كه در اواسط قرن نهم با آمدن به بالاساغون با گرفتنعنوان قاراخان در آنجا توسط يبغوي قارلوق، دولت ترك معروف به ايليك خانلار ويا خاقانيه را تشكيل دادهاند. و با لهجهاي متفاوت از لهجه اوغوزها صحبتميكردهاند. همانطور كه كاشغری نيز به آن اشاره كرده است.
علاوه بر آن ثبت اصطلاح «تركمن» در منابع چيني که از طرف F.Hirt معلوم شدهاست، قابل توجه است كه دايرهالمعاًرف چيني T’ung – t’ien كه كلمه را به شكل Tö -kö – möng ضبط كرده است، مربوط به دورهاي است كه به قارلوقها در عين حال «تركمن» نيز اطلاق میشده است.
بنابر اين در حال حاضر ميشود گفت كه حداقل در طول قرن نهم كلمه تركمن در حكم يك اصطلاح سياسي موجود بوده است و از طرف قارلوقها مورد استفاده قرار مي