اسب

قطره اشکي براي اسب ترکمن

Asb Torkaman - قطره اشکي براي اسب ترکمن

تورکمن نیوز- نسيم شيرازي: اين اسب‌هاي نجيب، اين نژاد بکر و اين گونه اصيل، آرام و محجوب و قريب، عجيب غريبي مي‌کنند در ايراني که مهد اين موجودات دوست داشتني است.

اسب اصيل ترکمن ايران شايد بايد مانند يوز ايران کمتر از انگشتان يک دست شود تا عکسش روي پيراهن هاي ورزشي در مجامع جهاني بيايد و مسئولان بالاخره حواس شان جمع شود که اين «خون» در حال انقراض است.

ولي واقعيت اين است که اگر حواس مان به اين اسب هاي ناب ايراني نباشد طي چند سال آينده اين نژاد خالص مي شود دو خون و آن ها را مي فرستند در ميدان تا فقط جايزه بگيرند و بتوانند از پس مخارج نگهداري اسب بر بيايند.

وقتي براي يافتن اين موجود بکر به گوشه و کنار کشور سرک مي کشي مي رسي به يکي از زرخيز ترين مناطق خراسان شمالي در شمال شرقي ايران و باز هم که جستجو مي کني، بي شک قدم ها هدايت مي شود سمت مرزي ترين منطقه خراسان شمالي، جرگلان، جايي که هر خانواده يک اسب در خانه دارد. اين عشق اين جمله را مرور مي کند که «اگر گنبد پايتخت سوارکاري ايران باشد، جرگلان خراسان شمالي بي شک مهد اسب اصيل ترکمن ايران است».

تاخت و تاز در خاطرات قديمي
صداي تاخت و تاز اسب اصيل ترکمن در ميدان سوارکاري گنبد که مي پيچد، مي روم به خاطرات دور… سال ها پيش، جايي که کورس در انواع و اقسام پاييزه و بهاره اش برگزار مي شد و اسب هاي نجيب، ميدان را قبضه توجه به خودشان مي کردند. جايي که جشنواره زيبايي با گردن کشي اسب هاي گردن بر افراشته و سينه ستبر برگزار مي شد، جايي که انگار اسب ها مي دانستند طرفداران شان بي شمارند و سعي مي کردند با قدم هاي محکم، اصيل بودن يک موجود را به رخ بکشند.

اسب هاي ترکمن به اسب هاي پرخاشگر معروف شده اند و چقدر تلخ است شنيدن اين دروغ مضحک، وقتي آرامش و وقارش را مي بيني و دلت مي سوزد براي اسب بي زباني که پر از احساس و قدرت است نسبت به فردي که از او مراقبت مي کند. از سال هايي که کورس ها در خراسان شمالي، در همين پيست هاي به ظاهر پيست و بي قواره استان برگزار مي شد، زمان زيادي مي گذرد و حالا حتي دل مان براي همان پيست خاکي که فقط نام پيست را آن هم به شکل عاريه اي يدک مي کشيد، تنگ شده است.

پيست باغلق و ارکان را که البته فقط به طور شفاهي دل ها را خوش مي کرد به داشتن پيست، با ميدان گنبد که مقايسه مي کني، مغز ايست مي کند و اجازه نمي دهد پيش بروي؛ ميدان گنبد کجا و پيست نداشته خراسان شمالي کجا!

انگار اين استان مهد اسب هاي اصيل، ميان فراموشي ها گم شده است و سر زنده بودن پيست گنبد حالا حالاها آرزوي سرزمين سبز باقي خواهد ماند، مگر اين که مسئولان به ياري بشتابند؛ تا سال هاي عقب ماندگي سوارکاري و صنعت اسب داري پوشيده شود و برسيم به ميداني شبيه به گنبد با وسعت و زيبايي بي نظيرش. هر چند اسب هاي خراسان شمالي و اسب دارانش باز هم در سرما، در شرايط بد، روزگار را در ميدان گنبد به ظاهر زيبا سپري مي کنند تا شايد بتوانند هفته اي يک بار در کورس شرکت کنند و جايزه بگيرند يا اسم اسب شان را مطرح کنند، آن هم در ميداني که به نژاد اسب ها نمي توان شک نکرد!

نژاد اسب ها شفاف نيست
«ايشان وردي» گنبدي است، 13 سال پرورش دهنده اسب بوده و معتقد است: بايد فدراسيون سخت بگيرد تا اسب ترکمن با اسب دوخون ندود. وي از مقرراتي مي گويد که اگر اجرا شود مشکل ها تا حدي برطرف مي شود و مي افزايد: فدراسيون بايد محل خاصي را براي گرفتن تست «دي ان اي» مشخص کند و متخصص اسب اين تست را بگيرد.

جمله هاي پاياني اش هم درددل است، آن جايي که مي گويد اسب داري هزينه دارد و فردي که وضع مالي اش خوب باشد اسب را نگه مي دارد و فردي که وضعيت مالي خوبي نداشته باشد اين عشق و علاقه را در قلبش نگه مي دارد.

هنوز کورس اسب ها شروع نشده است ، دفترچه کورس ها را گرفته ام. بين تعداد کورس ها مي گردم و نتيجه اش مي شود اين حس تلخ که بين 7 دور مسابقه فقط يک دور آن متعلق به اسب هاي ترکمن است که آن هم به عنوان دور مقدماتي و انگار نوعي دست گرمي براي مسابقات اسب هاي دو خون برگزار مي شود. با ورود اسب هاي ترکمن به ميدان، واکنش پيرمرد تماشاچي جالب است. او با دست دو اسب را نشان مي دهد و رو به عده اي مي گويد: آخ آخ اين اسب ها دو خون هستند. اين تأسف را از چهره و واکنش ديگر تماشاچيان که صداي پيرمرد را شنيدند هم مي توان حس کرد.

اين فکر در ذهن موج مي زند که اگر تشخيص پيرمرد درست باشد، خيانت بزرگي به اين اسب هاي اصيل شده است.

اسب ها يورتمه مي روند، آرام و با صلابت. سوارکاران افسار گرفته اند و انگار اين اسب ها احتياجي به دست جلو ندارند وقتي گردن برافراشته قدم بر مي دارند. يکي يکي به سختي وارد «دپار» مي شوند و پشت درهاي بسته دپار هم مي توان کوبش سم ها به خاک و شيهه اسب ها را شنيد. درها باز مي شود و تماشاچيان به تماشاي استارت و تاخت اسب ها مي نشينند. در پايان مسابقه همان دو اسب مشکوک به دو خون هم اول و دوم مي شوند و تماشاچيان انگار ناراحت هستند!

هيچ چيز ندارند
«مجيد خوجملي» 45 سال مربي گري کرده است و از فدراسيون گلايه دارد که نمي توانند اسب هاي دو خون و ترکمن را از هم جدا کنند و مي گويد: از ما «کشش نامه» مي خواهند در حالي که اين سند محکمي براي تعيين نيست و نتيجه کم کاري ها مي شود دويدن اسب هاي دو خون در کورس اسب هاي ترکمن. وي از مشکلاتي مانند نداشتن بيمه و امکانات هم گلايه دارد و با اين جمله که پرورش دهنده ها و مربيان اسب ترکمن «هيچ چيز ندارند» تمام مظلوميت رسيدگي به اين گونه را ياد آور مي شود.

او هم از کورس کم اسب ترکمن در گنبدي که مدعي داشتن اسب هاي ترکمن است مي گويد و بيان مي کند: نگهداري هر اسب در ماه بين 800 هزار تا يک ميليون و 500 هزار تومان است که وقتي مردم مي بينند اسب تروبرد و دو خون با همين هزينه بدون کارشناسي در رقابت ها حاضر مي شوند و مقام مي آورند و کورس بيشتري هم دارند چرا بايد سراغ اسب ترکمن بروند که بهايي به آن داده نمي شود.

وقتي دوخون ها مي آيند
«جمشيد جرجاني» هم با لبخند مي گويد: اسب ترکمن مي بينيد؟ به کدام اين اسب ها مي توان مطمئن بود که اسب ترکمن هستند وقتي کارشناسي ها درست انجام نمي شود؟ وي از کنار رفتن اسب هاي ترکمن و آمدن اسب هاي دوخون مي گويد؛ از بي توجهي ها و کاستي ها؛ از ضربه اي که بر پيکره اين نجيب دوست داشتني زده مي شود. وي هم مانند ديگر پرورش دهنده هاي اسب ترکمن از اين که هيچ فردي به فکر حفظ اين سرمايه ملي نيست، گلايه دارد.

سرزمين توريست هاي اسب ترکمن
گنبد را با تمام زيبايي هاي ظاهري پيستش ترک مي کنيم و مي آييم به خراسان شمالي، جايي که هميشه ميزبان توريست هاي بنامي براي ديدن اسب هاي ترکمنش هست که البته اين توريست ها با همت خود اسب داران جذب شده اند نه حمايت مسئولان! «رضا ساجدي» يکي از باشگاه داران اسب در بجنورد است که بعضي از اسب هاي باشگاهش در کورس گنبد هم رقابت داشتند؛ او هم از مشخص نبودن شناسنامه اسب ها گله دارد. وي مي گويد: به نظر من، هر سال که براي گرفتن تست دي ان اي مي آيند اگر از هر استان چند نفر متخصص اسب هم نظارت کنند و به نوعي تجربي نظر بدهند خيلي از مشکلات حل مي شود.

«معظمي» يکي ديگر از اسب داران از اختلاط اسب ترکمن با نژادهاي خارجي مي گويد و معتقد است: اسب اصيل ترکمن يا از بين رفته است يا در حال ازدست دادن تيره هاي اسب ترکمن هستيم. وي از نداشتن آگاهي مي گويد و مي افزايد: زماني اين اسب ها بدون متولي بود و مردم به صورت سنتي کورس برگزار مي کردند و وقتي در جدال با اسب تروبرد امتياز را از دست مي دادند با کشش هاي غير صحيح، ژن را از بين مي بردند. وي ادامه مي دهد: بالاخره با ورود افراد مطلع اين موضوع کمي بهتر شد ولي هنوز دغدغه ها براي شناسايي اسب ها باقي است.

وي از انجمن نژادي مي گويد که به تعبير او آب در هاون کوبيدن است و از فدراسيوني مي گويد که وقتي خودش اسب خارجي نگه مي دارد، نمي تواند متولي خوبي براي صدور شناسنامه اسب هاي ترکمن باشد و جهاد کشاورزي که دغدغه مردمي تر دارد، نهاد دولتي هم است و نماينده بهتري براي اين شناسايي است. وي اعتقاد دارد بهترين متوليان هر گونه اسب، به ويژه اسب ترکمن خود پرورش دهنده هاي اسب هستند که از اين نژاد نگهداري مي کنند.

وي از کتاب انساب در دست فدراسيون مي گويد و يادآور مي شود: نوشته شدن اين کتاب خيلي خوب است ولي بايد ديد چند درصد واقعي هستند! «معظمي» با بيان اين که اجراي يک قانون بد، بهتر از بي قانوني است عنوان مي کند: به طورحتم جهاد کشاورزي به عنوان يک سازمان دولتي، جاي امن تري براي ذخيره ژنتيکي اسب هاي ترکمن است و به سيستم فعلي فدراسيون معترضم و حتي مبناي روشني براي رد يا قبولي اسب هاي ترکمن به صاحب اسب نمي دهند.وي از اسب ترکمن به عنوان اسبي باهوش، کم هزينه و زيبا ياد مي کند و صحبت هايش را با جمله «هيچ اسبي رنگ اسب ترکمن را ندارد» به پايان مي رساند.

هر خانه، يک اسب
جاده پر پيچ و خم را طي مي کنيم به سوي جرگلاني که ساکنان آن، پشت پيچ و خم زندگي، لحظه ها را سپري مي کنند ولي تمام هم و غم شان اسبي است که روز به روز مظلوم تر روزگار مي گذراند.مي رويم روستاي گز؛ روستايي که در هر خانه اي يک اسب، عجيب قدر مي بيند از مردمي که دوستش دارند ولي بيشتر اين اسب ها لاغرند و در حياط خانه ها زير باد و باران روزگار مي گذرانند. انگار اين اسب هاي پر استقامت، به کامل ترين نحو از ويژگي شان بهره برداري مي شود! مقاومت و استقامت در شرايط سخت! انگار مختص جرگلان و بجنورد و گنبد هم نيست.

بعضي ها از خرج زندگي مي زنند و پناهي براي اين نژاد غني درست مي کنند ولي باز هم اصطبل هاي در خور شأن اسب ايراني يافت نمي شود. «گز» از آن روستاهايي است که راه به راه مهمان دارد؛ مهمان هايي از سراسر ايران و جهان؛ مهمان هايي مانند يزدان پناه ها از شيراز، يک کلامي ها از يزد، قدياني ها از تهران، هنرخواه ها از کرمان و … لورنس ها از فرانسه و لوييز ها از آمريکا و باز هم مهماناني که نام شان از دايره خاطرات پاک شده اند، همه به گز و يکه صعود آمده اند تا اسب هاي ناب ببينند و با خود ببرند به مفت! اين مفت بودن و ارزان قيمت بودن تقصير آن ها نيست،

آن هايي که ارزش گذاشتند و به خطه اي از خراسان شمالي آمدند، چون مي دانستند اين منطقه بکر اصيل ترين، مستعد ترين و زيباترين اسب هاي خالص ايران را دارد. همان اسب هاي ترکمن که انگار با نگاه شان هم مظلوميت شان را فرياد مي زنند. آن ها آمدند و اسب بردند چرا که قدر و شأن اين اسب را مي دانستند و مفت بردند چون براي اين اسب ها و به طور کلي براي اسب هاي اصيل ايراني جايگاهي که بايد، مشخص نشده است. اسب هايي که نشان يک سرزمين است به راحتي فروخته مي شود فقط براي امرار معاش و رسيدگي به ديگر اسب ها و در اين ميان، گزي ها سعي دارند با چنگ و دندان از اين خلوص حفاظت کنند تا «آخال تکه» و «يموت» ها نابود نشوند.

شکستن رکورد گينس
در« گز»، همه «نجم الدين يزداني» را معرفي مي کنند تا از اسبي بپرسيم که عجيب هوايي مي کند احساس را وقتي محبت و نجابتش را با حرکات منحصر به فردش از نزديک مي بيني. شادابي عجيب و غريب اسب ها و جست و خيز هاي کره ها دلنشين و هيجان انگيز است.

انگار اين جا با وجود مشکلات، زندگي زيبا جريان دارد و نگراني شان با وجود داشتن مشکل براي امرار معاش، شام شب نيست، جو و سبوس اسب هم نيست، بلکه شناساندن اسب به دنياست؛ دنيايي که با خانم لورنس بوگالت فرانسوي «آلميلا» را شناخت. «آلميلا» اسب زيباي ترکمن، محصول روستاي گز و خانواده يزداني که رکورد گينس را با لورنس شکست و اصفهان تا پاريس را قدم زد، جانانه و محکم و پر استقامت و بالاخره جهاني شد.

آلميلايي که به گفته اسب داران جزو توليدات متوسط جرگلان بوده و اسب هاي غني تر و زيباتري هم وجود دارد. اسب هايي که ميليارد هم بخواهند نمي فروشند تا اين اسب اصيل از بين نرود. «نجم الدين يزداني» از استانداردهاي جهاني مي گويد که بايد در توليدات و داشتن «سيلمي» ها رعايت شود. انگار در اين روستا دانش درباره اسب بسيار زياد است و همه اسب شناس هستند. اين را مي شود از صحبت هاي يزداني به خوبي متوجه شد.

وي ادامه مي دهد: اسب هاي ترکمن با يک نگاه مشخص اند و بايد کارشناسان بيايند و در درجه اول به فتوتيپ اين اسب ها دقت کنند و بعضي از اسب ها با راه رفتن و وضعيت بدني خود داد مي زنند که ترکمن هستند يا نه؟ و اگر اسب ترکمن اند از نژاد يموت هستند يا آخال تکه! يموت و آخال تکه اي که ديگر به طور مجزا بسيار نادر است و براي منقرض نشدن اين اسب ها، تا حدي دو نژاد با يکديگر تلفيق هم شده اند و به نام اسب ترکمن توليد مي شوند.

وي اظهار مي دارد: همين الان جهاد کشاورزي بخواهد از ذخيره ژنتيکي اسب ترکمن حرف بزند چه حرفي براي گفتن دارد و چقدر براي اين موضوع تلاش و سرمايه گذاري شده است؟ و اگر اين گونه پيش بروند و اسب دو خون را به جاي اسب ترکمن تأييد کنند تا چند سال آينده ديگر اسب ترکمني باقي نمي ماند و همين الان هم مي بينيم ميدان اسب گنبد در تصاحب اسب هاي تروبرد و دو خون است. «نجم الدين» نگران است، نگران از دست دادن خلوص اسب ها و روي آوردن به اسب هاي دو خون و فکر مي کند که نسبت به دهه هاي 70 و 80 که بسياري از اسب ها را بدون داشتن ذخيره ژنتيکي از دست داده اند هيچ راهي براي استفاده از آن توليدات ناب وجود ندارد.

او پيشنهاد هم دارد، پيشنهادهايي مانند جلسه مشترک با پرورش دهنده ها و شفاف سازي کارشناسي هايي که مسئولان فدراسيون انجام داده اند و پاسخگو بودن درباره اسبي که قدر دانسته نمي شود.

روستاي « گز» در سکوت مطلق و تاريکي است،کنار خانه اي مي ايستم. بعضي اسب ها از فاصله به نسبت دور هم ديده مي شوند. اسبي قدم مي زند؛ آرام و خرامان. نور اتومبيل سمت اوست و مشخص است اين نور حواسش را پرت کرده است. جستجوگر گردن مي کشد براي ديدن صاحب اتومبيل، انگار نمي شناسد . اتومبيل را روشن مي کنيم و نزديک تر مي رويم. صداي شيهه اسب مي آيد. گويا به خانواده حضور غريبه را اطلاع مي دهد. صاحب خانه، اميد يزداني از خانه براي خداحافظي بيرون مي آيد. نگاه جذاب و کنجکاو اسب همچنان روي اتومبيل است. البته اين بار بدون نگراني و آرام. انگار صاحبش آرامشش است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا