لأله (سرود فولکلوریک ترکمنها)
هر قوم و ملتي خصوصا مللي كه به درجاتي از تمدن و فرهنگ رسيده اند و آثار ادبي و علمي ايشان به كتابت در آمده است، در كنار ميراث مكتوب خويش، آثار شفاهي نيز خلق كرده اند. اساسي ترين وجه تمايز اين آثار از ادبيات مكتوب، مردمي بودن آنهاست.
نخستين بار دانشمندی بنام «آمبرواز مورتن» در سال 1855 ميلادي، آثار باستان و ادبيات توده را « فولكلور» ناميد، يعني دانش عوام. در مقابل آن، ادبيات توده فرهنگ رسمي و استادانه وجود دارد به اين معني كه مواد فولكلور در نزد مللي يافت ميشود كه داراي دو پرورش باشند: يكي مربوط به طبقه تحصيل كرده و ديگري مربوط به طبقه عوام. مثلا در هند و چين فولكلور وجود دارد، اما نزد قبايل وحشي استراليا كه نوشته و كتاب ندارد، فولكلور يافت نميشود، زيرا كه همه امور زندگي اين قبايل مربوط به علم نژاد شناسي است.
اقوام ترك زبان از جمله تركمنها نيز به دليل وجود دو گونه پرورش مذكور درفوق، علاوه بر ادبيات رسمي داراي ادبيات شفاهي و دانش عوام ميباشند. هر اندازه كه آموزش رسمي در يك جامعه عمومي و همگاني شود، خلق آثار شفاهي كمرنگ تر ميگردد،اما تجلي دانش عوام و ادبيات شفاهي در زندگي مردمان تحصيل كرده همچنان پايدار و تاثيرگذار است. تاثير اين موضوع را در ادبيات تمام ملل ميتوان يافت. به عنوان مثال قصه هاي عاميانه، باورها، اسطوره ها در آثار گابريل گارسيا ماركز و خورخه لوئيس پورخس حضور دارد و از رهگذر اين تاثيرات به رئاليسم جادويي معروف شده است.
مطالعه جدي و عميق در فرهنگ عاميانه و آثار شفاهي باعث ميشود كه خالقان آثار ادبي مكتوب در نظم و نثر از غناي ادبيات عوام بهره جويند و بر بهاي آثار خويش بيفزايند. ادبيات عاميانه تركمن شامل موضوعات و قالب هاي متعددي نظير لأله، هوودي، آتالار سوزي، ماتاللار، يا رمضان لار، ارته كي لر، دستان لار، روايتلار و… ميباشد. مطالعه، ضبط و ثبت اين آثار در بين ما تركمنها به كمال نرسيده است.
وجه تسميه لأله :
درباره علت نامگذاري لأله، نظرات مختلفي بيان شده است كه در اينجا به ذكر آن ميپردازيم :
1- لأله از نظر ديني و مذهبي از كلمه توحيد، « لا اله الا الله » برگرفته شده است. همچنان كه گويند هوودي، شعر عاميانه لالايي كودكان از « لا اله الا هو » اخذ شده است كه بياني ازمرتبه احديت حق تعال، مقام بي اسم و بي تعين ميباشد
2- لأله تلفظ تركمني واژه فارسي « لاله » ميباشد. دختران و نوعروسان در بهاران با تماشاي انبوه لاله هاي آزاد و از جلوه سرخ آنها در دشت هاي سرسبز به وجد مي آيند. و دل خونين و دردمند خود را با لاله هاي سرخ همگون يافته، ناله درد و فراق همچون ني سر ميدهند و لأله را در وصف حال خويش ميسرايند.
3- لأله در روايات مردمي نام دختري است كه از بخت بد به ايل بيگانه داده شده است. اول بار اوست كه نغمه فراق از يار و ديار و خاندان سر داده است. آن شاعر متعهد به ايل كه نابهنگام از ميان خاكيان رخت بربست و به افلاكيان پيوست، روان شاد ناز محمد پقه، در يك رباعي اين روايت را مضمون شعر خويش قرار داده است :
لأله قيزي، چونگور قويـــا آتــديلار ياد ايل لره باي اوغلينا ساتديلار
سونگام نآلالارين اشتيمه جك بولوب قولاقلارينا پاغتا تيقيب ياتديلار
ترجمه: لأله نام دختري را در چاه عميق افكندند، به فرزند خان ثروتمند در ايل بيگانه فروختند، بعد براي اينكه ناله هايش را نشنوند پنبه در گوش خويش تپاندند.
وزن و قالب لأله:
سرایشگران لأله ها همان دختران و نوعروساني هستند كه آلام اجتماعي خويش را بدين وسيله بيان داشته اند؛ چه بسا شاعراني گمنام از زبان زنان و دختران تركمن وصف حال ايشان را سروده اند. لأله در كتاب « فرهنگ اصطلاحات ادبي » تاليف رحمان رجبوف اينگونه تعريف و توصيف شده است : « لأله يكي از شكل هاي شعر عاميانه در ادبيات تركمن است در قالب رباعي با طول مصراع كوتاه سروده ميشود. زنان و دختران تركمن آن را در شب هاي مهتابي ترنم ميكنند. موسيقي لأله ها عموما در بين دختران و نوعروسان يكسان پذيرفته شده است و به صورت آواز جمعي خوانده ميشود. لأله در هر مصراع شامل هفت هجا ميباشد كه در هجاي سوم يا چهارم آواي زبر زنجيري درنگ وجود دارد ».
درنگ در هجاي چهارم :
چونگنگور قويا دآش آتسانگ چومر گيدر اجه جان
يآد ايل له ره قيز برسنگ ييتر گيدر اجه جان
ترجمه: اي مادر، اگر به چاه عميق، سنگ افكني، فرو ميرود و اگر به ايل بيگانه دختر دهي، ناپديد ميشود.
درنگ در هجاي سوم :
آي باقار آيا قارشي گون دوغار گونه قارشي
غريبه قيز برمزلر چيقارلار بايا قارشي
ترجمه: ماه به همگون خويش مينگرد و خورشيد نيز براي همانندان خود طلوع ميكند، دختر به فقيران نميدهند و به خانه ثروتمندان روانه ميسازند.
دختران آرزوها و نابرابري هاي اجتماعي خود را در لأله هاي قديم بيان كرده اند و چون لأله ها در قالب رباعي سروده ميشوند از نظر شيوه بيان، ويژگي هاي رباعي را دارند. مصراع اول، دوم و سوم حكم مقدمه را دارد و درنگ پاياني يا انتقال كامل معني در مصراع چهارم واقع ميشود؛ مضمون لأله ها طبيعتا بيانگر اوضاع تاريخي و اجتماعي دختران است.
قافيه لأله:
لأله به دليل رباعي بودن قالب معمولا در مصراع هاي اول، دوم و چهارم مقفي است و به لحاظ شفاهي بودن ادبيات، از نظر قافيه تحولاتي در طول تاريخ داشته است. قافيه در لأله يكي از اشكال زير را دارد :
1) هور دويدأم هورما دويدأم بوينينگي بورما دويدأم
خط لار يازيب ايبرسم كؤپليگه اورما دويدأم
ترجمه: اي برادرم، برادر عزيزم، گردنت را خميده مساز و نالان مشو، با خواندن نامه اي كه برايت ميفرستم، در اجتماع فاش مكن.
2) كوله جه ماونت بيچدينگ يآر سويري دپأمدن دوشدونگ يآر
قيشينا قيشـــلاشـــــــدينگ يآر يازدان آيرا دوشـــــدينگ يآر
ترجمه : يارا، جبه اي كوتاه بر قامتم بريدي و بر وجود من نازل شدي، به زمستان فراق پيوستي و از بهار وصال دور گشتي.
3) قارا دپأنگ اته گي قويون قوزينگ ياتاغي
يؤرفه يؤريشلي گلين ساري كؤووشلي گلين
ترجمه : در دامنه تپه تيره، آغل گوسفندان و بره هاست، نوعروسي كه خرامان ميرود، كفش زرد و زيبايي پوشيده است.
4) گه ين گه يميم سولاق دير داقينان شاييم وارق دير
اگر وعدأنگ اوراق دير گل گل يآريم گل شوندا
ترجمه: جبه اي كه پوشيده ام، مستعمل است و زر و زيوري كه بر خود بسته ام، اوراق و كهنه است، يارا اگر وعده تو فصل درو است، همان گاه نزد من آي.
انواع لأله :
لأله ها از لحاظ شيوه خواندن به انواع مختلفي چون « دوداق لأله، داماق لأله، انگك لأله، اگين لأله» تقسيم مي شوند و از لحاظ تاريخي در تركمنستان به « لأله هاي قبل انقلاب اكتبر و لأله هاي بعد از آن » دسته بندي شده است. در لأله هاي قبل از اكتبر آرزوها و زندگي مشقت بار دختران بيان ميشود :
آغاچ باشينـــدا دوردوم دوبينده دوزاق قوردوم
نأكس يآرينگ درديندن هم آغلاديم هم گولدوم
ترجمه : بر بالاي درخت رفتم و در زير آن دام گسترده ام، از درد فراق يار گريستم و خنديدم.
موسيقي خاص لأله ها با اشعار هفت هجايي مناسبتي با مضامين ضربي و شاد ندارند؛ بيان آرام و نرم هجاها نشان از غم نهفته و ديريني دارد كه مادران ما در سال هاي نوجواني و دوران نوعروسي، هجران از ايل و ديار را بدان وسيله بيان داشته اند. بنابراين اشعاري كه با مضمون شاد سروده شده اند، اگر با موسيقي غم آلود لأله ها خوانده شوند، تصنعي بودن آنها كاملا آشكار مي گردد. به اين دليل لأله هاي سروده شده پس از انقلاب اكتبر شوروي سابق را نميتوان در مجموعه فولكلور و ادبيات شفاهي قرار داد. شرط اساسي فولكلور يعني نقل سينه به سينه شفاهي نيز در اين گونه لأله ها وجود ندارد و در دوران با سواد شدن اكثريت مردم خلق شده اند.
عناصر لأله :
عناصر موجود در لأله را ميتوان به دو گروه تقسيم كرد. ذوق شاعرانه دختران تركمن به ميزان وسعت نگاه خويش از پديده هاي بيروني و دروني اوي (آلاچيق) در القاي نقش احساس و انديشه خويش سود جسته است.
الف ـ وسايل كار و عناصر درون خانه
كاربرد اينگونه واژگان در لأله ها جايگاه اجتماعي و خانوادگي زنان و دختران را در تارخ سروده شدن آنها مشخص ميكند. متاسفانه راهي براي تشخيص سير تاريخي سرايش اشعار عاميانه نميتوان يافت؛ وگرنه تحول جايگاه زن در تاريخ تركمن را با توجه به اين اشعار ميتوان تا حدودي مورد بررسي قرار داد.
دختران از سال هاي كودكي كارهاي خانه را مي آموختند. وظيفه مادر پر تلاش بار آوردن دختران بود؛ نخستين سوال والديني كه ميخواستند به خواستگاري كسي بروند و پسر خويش را داماد كنند، اطلاع از ميزان مهارت دختر در كارهاي خانه از قبيل سوزن دوزي، قالي بافي، شيردوشي و نمد مالي بود. اين نكته را زنان در محافل زنانه و نشستهاي عشيرتي و قبيله اي جويا ميشدند. آنگاه كه عروس سوار بر كجاوه شتر به خانه داماد مي آمد، مادر شوهر وسايل پخت نان يا نخ سوزن و پارچه به دست عروس ميداد تا از مهارتش در كار اطمينان يابد.
سرايندگان گمنام لأله ها ابزار كار خود را كه سال ها با آن مانوس هستند، در اين اشعار عاميانه بكار برده اند و بدين وسيله منزلت اجتماعي و خانوادگي خود را بيان داشته اند.
نمونه هايي از اين وسايل عبارتند از : اينگه (سوزن)، يونگسه (انگشتانه)، آق كچه ( نمد نقشدار سفيد)، صانديق (صندوق)، يايليق / ياغليق (روسري)، بوقجا ( بقچه)، قوشاق ( كمربند)، دوقما (قالين)، داراق ( شانه قالين )، حالي ( قالين )، قارچين ( پشتي) و…
ب ـ عناصر بيروني و طبيعي
روح دشت و طبيعت درلأله هاي دختران و نوعروسان دشت ساري و جاري است. آنها از وسعت دشت گرفته تا درختان و گياهان و جانوران و كوه ها را براي بيان مقصود خويش در لأله ها به خدمت ميگيرند. آسمان، خورشيد و ستاره سحر حاملان پيام در اين اشعارند. پرندگاني كه از سايبريا، دسته جمعي به دشت هاي وسيع تركمن صحرا آمده اند، قاصدان نوعروساني هستند كه از ايل خود دور افتاده اند يا پيك دختراني اند كه برادرشان در عصر خودكامگي رضاخان به سربازي برده شده اند. نمونه هايي از اين دسته واژگان عبارتند از: دپه (تپه)، بايير (جلگه)، گون (خورشيد)، دانگ ييلديز ( ستاره سحر)، داغ (كوه)، آلما (سيب)، قيش ( زمستان )، ياز ( بهار )، بوداق ( شاخه)، آغاچ ( درخت )، پاتراق (ذرت)، قويي ( چاه )، آي (ماه)، ييل (سال)، قار ( برف)، چاي ( رود)، نار ( انار )،گول (گل)، باغي بستان ( باغ و بوستان).
حيوان و پرنده : آت (اسب)، قويون (گوسفند)، قوزي (بره)، قوش (پرنده)، اينر ( شتر نر)، مايا ( شتر ماده)، قارغا (كلاغ)، دورنا (درنا)، دييه ( شتر)، بيلبيل (بلبل)، كؤشه ك ( بچه شتر).
پيوند خانوادگي و قبيلوی در زمان هاي نه چندان دور بسيار قوي تر از امروز بوده است. دختران و نوعروسان در لأله هاي خويش اغلب خويشاوندان نسبي و سببي را ذكر كرده اند و خواهان رساندن پيام خود به آنها بوده اند. خويشان و دوستاني كه در لأله ها ذكر شده اند عبارتند از : آتا ( پدر )، انه ( مادر )، گلله جه ( زن برادر )، بالديز ( خواهر شوهر كوچكتر از عروس )، دويده ( برادر )، دايي اوغلي ( پسر دايي )، دايزا ( خاله )، اجه كه ( عمه )، جورا ( دوست )، بويداش ( دوست، كابرد مونث به مونث ).
صور خيال در لأله ها :
شاعران لأله صورت هاي خيالي خويش را از طبيعت پيرامون خود، دشت هاي گسترده تركمن صحرا و جانوران و پديده هاي موجود در آن گرفته اند. اگر ابرهاي آسمان در شعر فرخي سيستاني « چو بيلان پراكنده در ميان آبگون صحرا »ست، اين ابرها در لأله ها اشتران نر، بختيان هستند و زمين عاشق آن است بنابراين زمين در خيال دختران « مايا » شتر ماده است كه به آسمان اظهار محبت مي دارد.
آسماندأكي نر بولوت سانگا عاشيق ير بولوت
آسماندا كأرينگ نامه يره دو كيانگ در بولوت
ترجمه: اي ابرهاي بختي در آسمان، زمين عاشق شماست. در آسمان به چه كار پرداخته ايد كه عرق خود را بر زمين ميريزيد.
عشق زمين به آسمان در مصرع دوم استعاره مكنيه و تشخيص است. در بيت دوم نيز روابط كلمات از نظر صور خيالي، استعاره مكنيه و تشخيص است.
يكي از ويژگي هاي مهم اشعار عاميانه، بويژه لأله ها كاربرد اسلوب معادله و تمثيل است. اين ويژگي در ادبيات مكتوب تركمن از جمله آثار مختومقلي فراغی و ديگران نيز تاثير گذار بوده است. درباره اسلوب معادله و ميزان تاثير شعر تركي و تركمني در پيدايش آن در سبك هندي شعر فارسي موضوعي در خور تحقيق است. ادبيات عاميانه تركمني و تركي مشحون از تمثيل و معادله است. صائب تبريزي و فضولي بغدادي در اشعار تركي خويش شواهد بسياري براي اين موضوع دارند.
صنعتهای ادبی در لأله ها از نظر بسامد چندان قابل توجه نيست. اما احساس و عاطفه شاعرانه كمبود آن را جبران مينمايد. اين موضوع احساس در برخي لأله ها با وصف طبيعت آغاز ميشود و در مصراع سوم و چهارم با به اوج رسيدن عاطفه خويشاوندي يا عشقانه، مضمون و محتوا به كمال ميرسد :
پنجآرادان گون دوشيأر گون دوشسه باغريم بيشيأر
دسته بويلي اجه كه گونده ياديما دوشيأر
ترجمه : نور خورشيد از پنجره مي تابد و دلم كباب ميشود.عمه خوش قامتم هر روز به ديدنم مي آيد.
سراينده در اين لأله با وصف نور خورشيد كه از پنجره به درون ميتابد، حرارت آن را باعث كباب شدن دل و جگر خود ميداند. دلي كه در نهايت از فراق خواهر بزرگ تر پدر بيان شده است.
تاثير روحي و رواني لأله ها :
لأله ها اهميت تاريخي، اجتماعي و تربيتي دارند و به صورت شفاهي سينه به سينه نقل ميشوند. چون لأله ها بيان آلام و رنج هاي اجتماعي دختران است، ايشان با بيان دردها به يكديگر آرامش روحي و رواني كسب ميكردند.
دردلي بيلن دردله شسنگ باردردنگي پايلاشار
بي درد بيلن دردله شسنگ درد اوستونه درد قويار
ترجمه : اگر درد خويش را به دردمند گويي، در درد تو سهيم مي شود. اگر با بي دردان از درد سخن گويي، دردت افزون مي شود.
دختران دشت با الهام از اين ضرب المثل نياكان خويش، يكديگر را همدرد يافته، لأله را فقط كنار هم ميخوانده اند. طبيعتا نغمه شيرين و رنج نامه آنها بر مردان و بزرگان ايل اثر گذار بود و غالبا دختران را گرفتار همبران از يار و ديار نمي نمودند. البته بي دردان و نامرداني نيز يافت ميشدند كه گوش به ناله ها و لأله هاي دختران نمي سپرند و بي هيچ مشورت و انديشه اي دختران را به دست تقدير ميدادند تا در ميان ايل بيگانه به بيگاري مشغول شوند.
سرايندگان لأله، دل هاي پاره پاره از فراق مي طلبيدند تا درد اشتياق را به آنها بگويند و دمي دور از چشم اغيار با محرمان ناله خويش، بگويند نه آنكه درماني براي دردها بجويند. اين شاعران گمنام، فقط احوال مربوط به خويش را بر زبان نمي آوردند بلكه مصائب عمومي و اجتماعي را نيز با نغمه غم آلود خويش در بيكران دشت فرياد ميكشيدند. از اين لحاظ علاوه بر همدردي اجتماعي و احساس مسئوليت آنها نيز ابراز ميشد و باعث تخليه روحي و رواني همه افراد ايل ميشدند. آنگاه كه روسها، دشت هاي وسيع تركمن را اشغال كردند. آنگاه كه رضاخان بر همه اقوام ظلم و ستم روا داشت، دختران لأله هايي متناسب با اوضاع تاريخي و اجتماعي سرودند و خواندند.
آنگاه كه دختران در قالب لأله از عشق خويش سخن ميگويند، ميدانند كه هنر موجود در اين اشعار به هنگام آواز جمعي، مخالفت هاي والدين را در نظام طايفه اي و عشيرتي به نرمش و تحسين بدل ميكند. اگر دختران بدون اين هنر، مستقيما عشق درون را به والدين آشكار سازند با مخالفت و محكوميت شديد روبرو ميگردند. در نظام اجتماعي آن روزگار دختران محلي از اعراب براي تعيين همدم زندگي مشترك نداشتند و چه بسا كه داماد را با هر روحيه و شكل و شمايلي كه بود، بعد از مراسم عروسي و گرفتن مهريه توسط والدين، ميديدند. از اينجاست كه ناله هاي عاشقانه دختران بر آمد :
دپآ چيقيب دوردوغيم اليم يره اوردوغيم
بايينگ اوغلي اينچه ييل سني گوزارب دوردوغيم
ترجمه : بر بالاي بلندي رفته، دستانم را بر زمين تكيه دادم و اي فرزند زحمتكش خان با عشق و محبت راستين نظاره گر تو شدم.
گوزه نگ دن باقما اوغلان گوز قاشينگ قاقما اوغلان
مني ســــــانگا برمزلـــــر ايچ باغريم ياقمـــا اوغلان
ترجمه : اي پسر از روزنه و شكاف مرا منگر و با چشم و ابرو اشارت مكن. مرا به تو نميدهند، پس بر دلم آتش ميفكن.
ساري دونونگ گه ييپ سينگ تلأره سؤيؤينپ سينگ
آه و زارينگ من چكيأن سن نأمه ساراليپ سينگ
ترجمه : لباس زردت را پوشيده اي و برمهتابي ( تلار) تكيه داده اي، من آه و ناله كشيدم رخسار تو چرا زرد شد ؟
لأله ها معاني و محتواي گوناگوني دارند كه با توجه به اوضاع و احوال اجتماعي، شخصي و تاريخي سروده شده اند. نمونه هايي چند با طبقه بندي موضوعي در ذيل آورده ميشود.
الف ـ بيان حال در ميان ايل بيگانه :
سووا گيتديم بويلاديم تويتوك چالديم اويناديم
ياد ايل لرينگ ايچينده ياغليق چكيب آغلاديم
ترجمه : به رودخانه رفتم و عمق آب را با قامتم اندازه گرفتم و ني نوازي كردم. در ميان ايل بيگانه، روسري بر چهره گرفته، گريستم.
آغاچ باشيندا دوردوم دوبينده دوزاق قوردوم
سامسيق يارينگ اليندن هم آغلاديم هم گولديم
ترجمه : بر بالاي درخت رفتم و در زير آن دام گستردم. از درد فراق يار گريستم و خنديم.
كللأم آغير يار اجه ياغليق آلدا دانگ اجه
سامسيق يارينگ اليندن سولدوم سارالديم اجه
ترجمه : مادر جان، سرم درد مي كند. آن را با دستمال ببند. اي مادر از دست يار نادان زرد روي و پژمرده شدم.
اوزين اوزين گؤچ گليأر قارا مايام بوش گليأر
قيزين يآدا بره نينگ گؤزي دولي يآش گليأر
ترجمه : كاروان بلند، كوچ مي آيد اما شتر ماده ام بي مسافر است. كسي كه دخترش را به بيگانه داده است، چشمانش اشكبار است.
چيليم چك ـ أ چيليم چك / اودون سؤندور كولون چك
قيزين يادا بره نينگ / ينگه سيندن ديلين چك
ترجمه : اي كه سيگارت را روشن كرده اي، آتش را خاموش كن و خاكسترش را بردار. از پس گردن كسي كه دخترش را بيگانه داده است، زبانش را در آور.
سووا گيتسم قولوم يوق دولانارا يولوم يوق
ياد ايل لرينگ ايچينده دولانارا دؤنوم يوق
ترجمه : دستانم ناي آب آوردن ندارد و راه برگشت ندارم. در ميان ايل بيگانه راه بازگشت به ايل خودن وجود ندارد.
خيوا گيتديم خط بيله بوينيم دولي توت بيله
خيوالينگ گلين قيزي يازيليب دير ياد بيله
با نامه اي به سوي خيوه رفتم، اندامم پر از گرد و خاك شد. سرنوشت دختران خيوه به ايل بيگانه رقم خورده است.
ب ـ بيان درد هجران از زبان نوعروسان :
يآليق اووجي قييقينــــديق شكر دوودوم اووجينا
يآرينگ گؤوني بير بولسا گلسين اوبانگ اووجينا
ترجمه : ابتداي روسري، پاره پاره شده است. تكه قندي بر آن بستم، اگر يارم با من همدل است، به دروازه آبادي بيايد.
گيه ن گيميم سولاق دير داقينان شاييم واراق دير
اگر وأدأنگ اوراق دير گل گل ياريم گل شوندا
ترجمه : جبه اي كه پوشيده ام، مستعمل و زر و زيوري كه بر خود بر بسته ام، اوراق و كهنه است. يارا، اگر وعده تو فصل درو است همان گاه نزد من آي.
چال تويتونگنگي چاتلاتما سور قوينــــونگي اوتلاتما
اؤز اؤيميزينگ گييه وسي ســــاري دونونگ بيتله تمه
ساري دونونگ سرسه ري سگسه ن ييگيدينگ سرداري
اؤز اؤيميـــزه گلمه سنگ قونگشي اؤيميزه گل ساري
ترجمه : اي يار ني خود را بنواز و آن را مشكن، گوسفندانت را از چراگاه بران و بياور. داماد خانه ما، لباس زرد خود را پاكيزه نگاه دار، دارنده آن لباس زرد سرور هشتاد جوانمرد است. اي سردار اگر به خانه ما نمي آيي، مهمان همسايه مان باش.
منينگ يآريم نيچه سينـــده آشغابآدينگ كؤچؤسينــــده
كسغالانگينگ كيچي سينده تأجي دييه ن زرينگ قآلدي
ترجمه : يار من با ساليان جواني در خيابان عشق آباد قدم مي زند در روستاي كوچك كسيك آلانگ تاجي نام، يارت باقي ماند.
اوچمك تيكديم دريدن اونكي سونگنگيم اريدن
آق بالديزينگ آغاسي يولونگ دوشسه بأريدن
ترجمه : پوستيني از پوست دوختم، اوست كه استخوان وجودم را با عشق خود آب كرده است. برادر بزرگ،خواهر شوهرم راه عبورت از اين سوي باشند.
ج ـ نكوهش دختر دادن به رباخوار :
آغاچ باشي اوخارا دويبـــوندأكي كونجارا
انم ـ آتـــام بيچأره مني بردي سويت خورا
ترجمه : شاخه هاي سر درخت، خشكيده است و در زير آن، تفاله هاي كنجد افكنده اند، والدين بيچاره اي مرا به رباخوار داده اند.
د ـ لأله در قالب مناظره :
آي آيدينگقا گلمه گين ايله مأليم بولماغين
آي بولــودا گيره نده زينجيرلاسا دور ماغين
آي آيدينگ قا گلر من ايله مأليم بولار من
آي بولـــودا گيره نده زينجيرلاسا دورار من
ترجمه : در پرتو مهتاب نيا و در ايل من نمايان مشو، اگر ماه در پشت ابر پنهان شد، در صورت بسته شدن با زنجير نيز ماندگار مشو، در پرتو مهتاب مي آيم و در ايل تو آشكار ميشوم. آنگاه كه ماه زير ابر رفت، با بند و زنجير خويش ميمانم.
هـ ـ بيان هجران عاشقانه دختران :
دپآ چيقيب دوردوغيم اليم يره اوردوغيم
بايينگ اوغلي اينچه ييل سني گوزارب دوردوغيم
ترجمه : بر بالاي بلندي رفته، دستانم را بر زمين تكيه دادم و اي فرزند زحمتكش خان با عشق و محبت راستين نظاره گر تو شدم.
كوله جه ماويت بيچدينگ يار سوير دپأمدن دوشدونگ يار
قيشينا قيشلاشـــــدينگ يار يآزدان آيرا دوشدونگ يار
ترجمه : يار جبه اي كوتاه قامتم بريدي و بر وجود من نازل شدي، به زمستان فراق پيوستي و از بهار وصال دور گشتي.
آي آيدينگ دير باتمايار ايتينگ سي ياتمايار
ييلان سوقموش اجه سي قيزدان آيري ياتمايار
ترجمه : ماه تابان است و افول نميكند. صداي سگان خاموش نميشود. مادر مار گزيده اش، از دختر جدا نميخوابد.
قارا دپأنگ اته گي قويون قوزينگ ياتاغي
يؤرفخ يؤريش لي گلين ساري كؤووش لي گلين
ترجمه: در دامنه تپه تيره، آغل گوسفندان و بره هاست. نو عروسي كه خرامان ميرود، كفش زرد و زيبايي پوشيده است.
و ـ هجران از برادر و خواهر :
هور دويدأم هورما دويدأم بوينينگي بورما دويدأم
خاطلار يازيب ايبرسم كؤپليگه اورما دويدأم
ترجمه : اي برادرم، برادر عزيزم، گردنت را خميده مساز و نالان مشو. با خواندن نامه اي كه برايت مي فرستم، در اجتماع فاش مكن.
اوباميز گؤچوب باريار آلانگ دان گچيب باريار
دويدأمينگ پارلانگ قوشي اليمدن اوچوب باريار
ترجمه : روستاي ما در حال كوچ است و از حصار بيروني گذشته است. پرنده تيز پرواز برادرم از دست من پرواز كرده است.
پنجآرادان گون دوشيأر گون دوشسه باغريم بيشيأر
دسته بويلي اجه كه گونده ياديما دوشيأر
ترجمه : نور خورشيد از پنجره ميتابد و دلم كباب ميشود.عمه خوش قامتم هر روز به ديدنم مي آيد.
ز ـ هجران از يار به سربازي رفته :
ياغليق يودوم سرمه ديم يار اؤته نني گؤرمه ديم
كسيلميش قيزيل ديليم الله يارينگ ديمه ديم
ترجمه : روسري را شستم و زير آفتاب نگذاشته ام، عبور يار را نديدم. زبان سرخم بريده باد كه با يار خداحافظي نكردم.
دانگ ييلديزا دانگ ييلديز حودايا يالبار ييلديز
آشـــاق گيــــدن شانؤ كؤر ساغ آمان گلسين ييلديز
ترجمه : اي ستاره سحر، به درگاه خداوند دعا كن، سربازي كه به سوي غرب رفته است، تندرست و سالم باز گردد.
ح ـ لأله هاي تاريخي :
ساري يوپك سوغوليب دير اورسينگ جايي پوزوليب دير
كـــــأن آغـــــلاما آشغاباد انه جايينگ دوزوليب دير
ترجمه : نخ ابريشمين نازك شده، و پايگاه روس ها خراب گشته است. اي عشق آباد، گريان مباش كه بنايي در تمام وطن براي تو بنا شد.
ط ـ بشارت وصال :
هرسنه يا هـــرسنه اليم دگدي كرسنه
آق بيلك لي گلله جه دويدأم گلدي تورسانا
ترجمه : برخيز كه دستانم به تشت چوبين خورد، اي زن برادر سيمتن، برخيز كه برادرم از سفر آمده است.
سامآوارينگ سسي بآر / دور آياغينگ پوسي بآر
يؤز قايدالي گللجه / دويدأم گلدي سي بآر
ترجمه : صداي سماور مي آيد و پايه هايش پوسيده است. اي زن برادر عزيزم بيا، برويم كه خبر بازگشت برادرم به گوش ميرسد.
ی ـ مهمان بودن دختر در خانه پدري :
سو باريار دالچين دالچين / قيز باريار حالي قارچين
دگمأنگ قيزينگ گؤونونه / ميخمان دير گلر گچر
ترجمه : آب رودخانه موج زنان ميرود، دختر با قالي و پشتي (جهاز) ميرود. دختر را آزرده مسازيد، چون كه مهمان است و از خانه پدري ميرود.
سيرديم سيرديم سووت لر ياشيل دون لي ييگيت لر
من بـــوزه ليگ آلديرديم سوراغ سالينگ ييگيت لر
ترجمه : اي درختان سرو، من جستجو كردم. اي جوانان با جبه هاي سبز.
———————————————————–
1 هدايت,صادق:فرهنگ عاميانه ي مردم ايران,نشر چشمه,گردآوري جهانگير هدايت,چاپ چهارم ص 233
2 ميرصادقي,جمال:ادبيات داستاني,انتشارات سخن,چاپ سوم,بهار1376, ص 488
3 از سخنان خانم سميع زاده در باره ي فرهنگ و ادبيات عاميانه ي تركمن
4 پقه، نازمحمد:سؤيجك بولساگ،1378 ، ص 45
5 سميع زاده، پيشين
6 رجب اوف رحمان: ادبيات علمينا دگيشلي ترمين لرينگ سؤزلوگي مدخل لأله Laleh
7 يوسف اوف ,ن و يوسف اوا,ج:توركمن ديلي و ادبياتي, ص 91-90
8 مأخذ پيشين ص 91
9 شادمهر، امانقليچ: نغمههاي زنان تركمن، انتشارات طلائي- گنبدكاووس1377 ، ص 23-48
10 ماخذ پيشين ص36
11 فردي،اصغر:فضولي پايهگذار سبكهندي يا سبك آذربايجاني،مجلهي شهريار، بهار 1379 شمارهي صفر، ص 58
12 اوغول تقان آق آتاباي 65 ساله – گنبدكاووس
13 شادمهر، امانقليچ : ماخذ پيشين ص 41
14 ناقلان همهي لألهها در اين مقاله اوغولتقان آق آتاباي 68ساله و مرحومه اوغولبيبي رحيمي 83ساله ساكن گنبدكاووس ميباشند.
منبع :کـم کـم درخـت مـی شـوم
گردآوری و تنظیم: یاشار نیازی
منبع: مارقوش ترکمن صحرا
شرکت بازرگاني و گردشگري
www.margush.ir
گنبد کاووس – پاساژ شهرداري، واحد 12
Tel: 0172 – 222 12 28
TelFax: 0172 – 229 14 49
Mobile: 0939 229 14 49
استفاده از مطالب سايت با قيد منبع مانعي ندارد.
یک دیدگاه