نامهای بیمسما در ترکمنصحرا
ایران کشوری است که از اقوام مختلفی تشکیل یافته و هر ملتی نیز در قسمتی از این کشور زندگی مینمایند و با توجه به این مهم استانهای مختلفی براساس تجمع ملل و قومیتها در هر منطقه تشکیل یافته است. آذربایجان، بلوچستان، کردستان، لرستان و … که هر کدام بیانگر ملیت عمده ساکن در آن منطقه میباشند. هر چند در این خصوص درمورد ترکمنها اجحاف تاریخی صورت پذیرفته، اما در نبود استان مختص به ترکمنها منطقه زندگی ملت ترکمن با عنوان ترکمنصحرا شناخته میشود. در این مقاله اجمالاً به بررسی اثرات نامگذاری تحمیلی و غلط برخی از شهرها و روستاهای ترکمن صحرا در دوره پهلوی پرداخته شده که امروزه نیز متاسفانه پیامدهای آن در جامعه ما نمود بارزی دارد.
پس از لشکرکشی رضا شده به ترکمنصحرا و سرکوب قیامهای ضد پهلوی، مبارزه با شعائر قومی و مذهبی ترکمن در دستور کار عوامل رضا شاه در منطقه قرار گرفت تا ساختار و هویت ملی و مذهبی ترکمن را در قومیت و فرهنگ حاکم مستحل گردانند از جمله این اقدامات تغییر نام بسیاری از روستاها و شهرهای ترکمننشین که معرف فرهنگ و سنن ایلی و قومی ترکمن بود، میباشد. به عنوان مثال روستای سلاخ که کانون مبارزه آنهگلدی آج و زادگاه او بود پس از به آتش کشیده شدن توسط سرلشکر زاهدی معروف به بصیر دیوان به بصیرآباد تغییر نام یافت. آققلا به پهلوی دژ، گمیشتپه به نامی بیمسما به نام گمیشان، باش یوسغا به پنجپیکر، امچلی به بناور، قلالار به قلعهها، قرهسو به سیاهآب و … تغییر نام یافتند. هر چند این نامها جز در مکاتبات اداری، از طرف مردم استفاده نشد و از مرحلهی بودن بر روی کاغذ پا فراتر نگذاشت، اما تغییر نام ولایت استرآباد به گرگان از طرف رضا شاه و نام نهادن منطقه اصلی گرگان قدیم به گنبدکاووس موجب لغزیدن تاریخ گرگان به 90 کیلومتر به غرب یعنی استرآباد گردید که بسیاری از مردم در منطقه و ایران را در مورد فهم تاریخ منطقه سردر گم نموده است: «تغییرات اسمی در دوره پهلوی در چهارچوب فرهنگستان رضاشاهی صورت گرفت یا بعدها بنا به پیشنهادهای فرمایشی انجمن شهری مربوطه که در ظاهر «مطاع» است و در باطن برای مردمان محل غیر مطبوع و غیر مقبول انجام یافت»1، اما پس از پیروزی انقلاب که نظام پادشاهی و استبدادی را دگرگون نمود امید به بازگشت اسامی اصلی مناطق مختلف ترکمنصحرا بیش از پیش گردید در همین راستا بندرشاه با کش و قوسهایی به بندرترکمن و پهلوی دژ دوباره به آققلا تغییر نام یافتند. اما متاسفانه این تغییرات به همین یکی دو مورد محدود گردیده حساسیتهای لازمه در مورد دیگر نامها اعمال نگردید. متاسفانه امروزه نیز اثرات اعمال استبدادی رضا شاه و پسرش در نحوه نامگذاری مناطق مختلف ترکمنصحرا که ایجاد دوگانگی در اسمها میباشد ادامه دارد به طوری که مثلاً مردم منطقه اسم گمیش دفه، امچلی، قارقی و غیره را استفاده میکنند در حالیکه در مکاتبات اداری به شکل گمیشان و … نوشته میشود. از طرفی، هماینک نیز در نامگذاری بسیاری از شهرهای نوبنیاد در ترکمنصحرا به هویت بومی و ملی ترکمن منطقه مذکور هیچگونه توجهی نمیگردد نام سیمین شهر برای امچلی قارقی یادآور بناور دوران رضا شاه است و یا این که چند سالی است که سعی میشود قزل آلانگ و یا همان سد اسکندر به نام دیوار دفاعی گرگان شناسانده شود که در همین راستا تابلوهای مختلفی در راههای استان نصب گردیده است. چندین سال پیش وقتی که کشور آذربایجان، نظامی گنجوی را جزو شاعران و افتخارات کشور خود اعلام کرده بود یکی از روزنامههای ایران از آن به عنوان دزدی تاریخ نام برده و نوشته بود: کسانی که فاقد هویت تاریخی وفرهنگی غنی هستند سعی در دزیدن تاریخ و فرهنگ دیگران و اضافه کردن افتخارات آنان به خود میکنند تا بدین طریق خلاء فرهنگی تاریخی و .. موجود را پر کنند و اینک در همین منطقه عدهای سعی مینمایند تاریخ جرجان قدیم را به 95 کیلومتری غرب آن یعنی به استرآباد ببرند.
در کتاب جغرافیای تاریخی ساری حسین اسلامی که از نویسندگان و مطلعان به تاریخ منطقه مازندران است در توضیح برای استرآباد چنین آورده است که «منظور گرگان اکنونی است که به جای نام کهن استرآباد نهادهاند. همینجا بد نیست بگویم شهر راستین گرگان حدود نود کیلومتری شرق استرآباد بود. این شهر ویرانه اکنون متصل به گنبدکاووس است یافتههای باستانی پنجهزار ساله خود سند برجستهای است که گرگان کجا است؟ در گذشته نه چندان دور شماری از روی ناآگاهی نام گرگان را نود کیلومتر تغییر جا دادند و بر استرآباد نهادند. متاسفانه اکنون نیز شماری ناآگاه برآنند که نود کیلومتر از سوی غرب نامی را به استرآباد ببرند. آنان کوشش دارند تا نام باستانی جغرافیایی تبرستان را نیز بر مجموعه برساختهها بیفزایند جز زهی تأسفبر ناآگاهی چه می توان گفت»2.
بر همین مورد قزلآلانگ یا همان سد اسکندر را نیز که اشاره نمودیم باید اضافه نمود که از طرف متولی حفظ آثار و ارزشهای تاریخی یعنی اداره میراث فرهنگی به نام دیوار دفاعی گرگان تغییر نام یافته است. و این موارد با ید از طرف ترکمنها با دقت بررسی گردیده و نمایندگان ترکمن و افراد صاحب نفوذ و امامان جمعه میبایست افراد متولی و مسئولین حکومتی را متوجه پیامدهای ناگوار فرهنگی و تاریخی آن بنمایند. در آخر نوشتهای کوتاه از بحران هویت قومی در ایران» نوشته دکتر علی الطائی به نظرم خالی از لطف نباشد که مینویسد «مردم را از اسامی شخصی و جغرافیایی مأنوس و محروم کردن فایدهای برای ایران کشور و ایران دولت و ایران جامعه ندارد؛ بلکه فقط به تنش قومی میانجامد، سرگیجه میآورد و در حد خود بروز بحران قومی و تداوم آن را سبب میشود به عبارت دیگر سرگیجههای اسمی قضایای سادهای نیست زیرا مشکلات نفسانی و هویتی به وجود میآورد، همچنانکه می دانیم، اخیراً هموطنان «ترکمنصحرا» در چهارچوب یک استان با نام گلستان، امن و امان یافتهاند، ولی نمی دانیم که آیا باید به آنها تبریک گفت که استانی و گلستانی شدهاند یا نه که اگر «صحرا»یشان گلزار گشته است، «ترکمن»شان در نقشه از بین رفته است.
عبدالکریم ارمشی
a.kerimarmeshi@gmail.com
پینوشتها:
1- بحران هویت قومی در ایران نوشته علی الطائی
2- کتاب جغرافیای تاریخی ساری ص 213 نوشته حسین اسلامی
** کتابهای فوق در کتابخانه عمومی گنبدکاووس ـ مختومقلی فراغی موجود میباشد.
* [دکتر احتمالاً نمیدانسته که قبلاً نیز برای اینکه ترکمنصحرا بر این منطقه قید نشود آن را به شکل گرگان و گنبد و دشت مینوشتند و در خبرها میخواندند. حسین یاقوتی رئیس سابق اداره ارشاد گنبد در کتابش به نام «نقدی بر فاصله اجتماعی میان ترکمنها و غیر ترکمنها» کلمه ترکمنصحرا را به خاطر این که قومیتهای مختلفی در منطقه ساکن شدهاند مناسب این منطقه ندانسته بود. (محض اطلاع)]
*** خلاصه این مقاله در هفتهنامه صحرا در تاریخ 15/08/1389 به چاپ رسیده است.