نقد و بررسي نوشتار رسم الخط تركمنی / عیسی ارازلی
چرا در رسمالخط ترکمنی مورد استفاده در هفتهنامه صحرا حروف “ق” و “ی” به “غ” و “ئ” تغییر مییابند؟ بنده این سوالات را دو سال پیش مطرح کردم و در خود هفته نامه نیز به چاپ رسید.
چون جوابی دریافت نکردم یکسال بعد خودم علت تغییرات را در همان نشریه توضیح دادم. سردبیر محترم هفته نامه صحرا دوست بزرگوار ما آقای حمید کمی به بانیان آن رسم الخط توصیه کردند به سوالات من جواب دهند و حتی هشدار دادند در غیر اینصورت نشریه مربوطه در قبال آن رسم الخط تغییر رویه خواهد داد.
اما آنها جواب ندادند و وعده سر دبیر محترم نیز فراموش شد. اینک همان مقاله را تقدیم حضور خوانندگان محترم و دانش پژوه مینمایم:
به عنوان يكي از خوانندگان هفته نامه صحرا در نقدي كه تابستان 89 راجع به رسم الخط مورد استفاده در صفحه تركمني آن هفته نامه نوشتم و در يكي از شماره هاي تيرماه همان سال در خود آن نشريه به چاپ رسيد، ضمن بيان موافق نبودن این رسم الخط با روانشناسي و منطق اين نوشتار يعني نوشتار عربي و با بر شمردن مواردي از نواقص و اشكالات آوانگاري در آن، از طراحان اين رسم الخط سؤال كردم: چرا حرف «ي» را در وسط و آخر بعضي كلمات بهطور غير معمول به «ئ – ئــ» تغيير دادهاند و مشخصاً پرسيدم آیا در صورت استفاده برابر از آن حرف آنگونه كه قرنها متداول بوده بين كلمات تداخل پيش ميآيد و خواندنشان مشكل ميشود.
متاسفانه هيچگونه پاسخي به اين سؤالات داده نشد ولي استفاده از رسم الخط مذكور همچنان در آن نشريه ادامه يافت. با وجود احترام و ارزشي كه به هفتهنامه صحرا قائلم بايد بگويم اين عكس العمل درست نبود.
انتظار داشتم يا به نقدم پاسخ ميدادند و يا اينكه اين بدعت بيپاسخ را متوقف ميكردند و يا لااقل اجازه میدادند مطالب شعرا و نويسندگان با سليقه خودشان به چاپ ميرسيدند و بدينوسيله حق انتخاب از خوانندگان هم سلب نميگرديد.
زيرا نوشتار در تعامل طولاني مدت بين نويسنده و خواننده شكل ميگيرد و تكامل مييابد. دخالت و يا هر نوع تحميل نظر در اين مورد به نفع نخواهد بود. بهر حال از آنجائيكه در حيطه علم و ادب بيپاسخ ماندن سؤالات جايز و معمول نيست لذا تصميم گرفتم سؤالاتم را بي جواب نگذارم و خودم به آنها پاسخ دهم.
به نظر من استفاده برابر از «ي» هيچ نوع تداخلي در شكل كلمات مربوطه و يا مشكلي در قرائت آنها پيش نميآورد بلكه مشكل در جاي ديگر است. ميدانيم كه در الفباي لاتين براي حرف «ق» معادل مستقيم وجود ندارد. در تركيه آنرا با K (ك) و در تركمنستان با g (گ) نمايش ميدهند.
حال آنكه در اكثر نقاط دنيا آن را با q(كيو) نشان ميدهند كه البته این یکی درستتر و طرفداران آن در حال افزايش است. در اينجا دوستان ما نیز g را معيار قرار دادهاند. حال اگر شما بخواهيد كلماتي نظیر «قير» و «گير» را بر اساس استانداردهای نوشتاری مأنوس به لاتين بنويسيد، بايد قير را gir و گير را هم gir بنويسيد كه در اين صورت تداخل پيش ميآيد و در ادامه كلمات بيشماري همشكل از آب در ميآيند.
پس مجبوريد «i» را هم بر خلاف معمول در بعضي كلمات تغيير دهيد. همانطوركه در تركمنستان انجام دادهاند. آنها براي اينكار آن حرف را از نظر صدا به قول خودشان به كلفت و نازك يعني حلقي و غير حلقي تقسيم نموده و در صداي حلقي به جاي «i» از «y» استفاده كردهاند.
بنابراين كلماتي مانند قير، قزل، یيلدرم، يغيلدي و قييلدي را gyr , gyzyl, yyldyrym, yygyldy, gyyyldy نوشتهاند. دوستان ما نيز در اينجا عيناً g را به غ و y را به ئ تبديل كرده كلمات بالا را غئر، غئزئل، يئلدئرئم، غئيئلدئ و يئغئلدئ مينويسند.
كاري كه نه در نوشتار لاتين معمول است و نه در نوشتار عربي. چنانكه ميبينيد رسمالخط اين دوستان آنطور كه ادعا ميكنند نميتواند نو به حساب آيد بلكه رسمالخطي است كاملاً تقليدي كه فقط اشتباه ديگران را در مقياسي وسيعتر روي اين نوشتار برگردان کرده است.
امروزه حتي يك دانشآموز راهنمايي فرق بين قواعد نوشتار لاتين و عربي را ميداند. او مثلاً محمود را به لاتين Mahmud و يا Mahmoud مينويسد اما در برگشت آنرا ماحمود و يا بدتر از آن مثل دوستان ما ماخموت و یا ماخمئت نمينويسد.
با مشاهده كار اين دوستان آدم ابتدا فكر ميكند آنها دارند صداهاي ريز و درشت كلمات را مثل ضبط صوت روي كاغذ ضبط ميكنند اما كمي بعد متوجه ميشوید كه به جز افزودن بر دامنه نگارشهای مشابه و حجيمتر كردن آنها با آوانگاريهاي بيمورد و بعضاً نادرست و بالاخره سردرگم كردن خوانندگاني كه تاكنون توانستهاند دهها كتب تركمني را با نوشتار رايج بخوانند، كار مؤثر ديگري انجام نميدهند.

براي مثال آنها با نوشتن اينسان به جاي انسان از طرفي ميخواهند مثلاً فنوتيكنويسي كنند و براي اينكار از جزئيترين صدا كه تأثيري هم در معني ندارد نميگذرند و از طرف ديگر بدون توجه به كوتاهي و بلندي مصوتهاي زبان ترکمنی كلماتي چون قر و قز (امر کندن و گرم شدن) را غئر و غئز و در عین حال قیر و قیز را هم كه از نظر صدا و معنا متفاوت است غئر و غئز مينويسند.
وقتي به كار گذشتگان نگاه ميكنيم ميبينيم آنها از روشهاي موجه و خوبي براي كاستن از ميزان تداخل و شباهت كلمات استفاده كردهاند. مثلاً به نوشتار كلمات قز، قيز، قاز و غاز توجه كنيد.
در اينجا دو انعطاف مشاهده ميكنيد. يكي در مورد قاز (امر کندن) كه صداي الف آن كوتاه است و ميدانيم كه در قواعد اين نوشتار این صدا داخل كلمه جا نميگيرد اما در اين كلمه براي جلوگيري از تداخل آن با قز بكار رفته است.
دومين انعطاف درمورد غاز (نام پرنده) كه در آن «غ» به جاي «ق» نشسته است تا با قاز تداخل نكند. با ادامه اين روش ميتوان به بسياري از كلمات نزديك به هم، هويت مستقل داد و مشكلات را بر طرف كرد. اما دوستان كلمات بالا را غئز، غئز، غاز و غاز مينويسند و شباهتها و در نتیجه مشكلات را بيشتر ميكنند.
پس بهتر است دوستان قبل از اينكه از نوشتارهاي ديگران ايراد بگيرند فكري به حال نوشتار خود نمايند. مثلاً قيز را غئئز و غاز را غآز بنويسند كه البته در اينصورت حجم لغات باز هم افزايش خواهد يافت.
چنانكه در نقد قبلي گفتم نوشتارهاي زبانهاي مهم دنيا مانند عربي، انگليسي و فارسي كه ما بيشتر با آنها سر و كار داريم فنوتيكي نيستند.
خط مثل نت موسيقي است همانطور كه تنها از روي نت نميتوان موسيقي آموخت تنها با خط هم نميتوان زبان ياد گرفت. در نوشتار زبان رياضي نه حروف صامت وجود دارند و نه صدادار اما بعد از آموزش به راحتي خوانده ميشود.
در پايان چند سؤال ديگر هم از دوستان دارم؛
چرا و بر چه اساس كلماتي مانند كتاب را كيتاپ، محمود را ماخموت یا ماخمئت و نفس را نپس و یا شفا را شئپا مينويسند؟؟؟!!!!
و باز مشخصاً ميپرسم؛ چرا «ب» را در كتاب به «پ»، «د» را در محمود به «ت» ، و «ف» را در نفس باز به «پ» تغيير دادهاند؟؟؟؟!!!
ميدانيم كه اين تغييرات در هيچكدام از آثار بزرگان علم و ادب و پیشینه فرهنگی ما مشاهده نشده و در گویش عامه هم اینطور نیست. بنابراین، براي ما بسيار غير معمول است.
اميدوارم دوستان اين بار اين سؤالات را بيپاسخ نگذارند. همچنين اگر نظر ديگري درباره علت تغيير ق و ي به غ و ئ دارند مرقوم فرمايند.
عیسی ارازلی
دریافت از سایت دانشجویان و دانشآموختگان