اشعار ترکمنیزبان و ادبیاتمقالات

یعقوب رحیمی؛ هويت ملي و هويت قومي در شعر معاصر تركمن

مطابق آيه‌ي شريفه‌ي «وْلَقَد كرمنَا بني آدم وحْلمْنَاهًم فِي‌البر والبحرِ» كرامت و بزرگواري خداوند و بهره‌مندي از منابــــع خشكي و دريا از آن همه‌ي نسل بشر است. استفاده از نعمت هاي روي زمين ،اختصاص به سياه و سفيد و سرخ و زرد ندارد. هيچ دين و مذهبي ادّعاي مالكيت نعمت‌ها و مقامات دنيوي را ندارد. در آيين اسلام نيز مذهب ،عامل نـفوذ و تمتّع از تسهيلات و امكانات حكومتي شمرده نشده‌است.

اگر از بعد جهاني و ديني فروتر آييم، در بعد ملّي و منطقه‌اي نيز اقوام يك ملّت با يكديگر برابرند. انسان ها وجه امتيازي نسبت به هم ندارند و تنها عامل امتياز نزد خداوند تقواست كه آن نيز در قرآن و روايات ،ملاك بهره‌مندي از ثروت و مقام دنيا محسوب نشده‌است.بلكه متّقي، بدون تمتّع بيشتر براي خود ،خويشان و هم كيشان،بايد ديگران را به‌طور برابر به نعمت و راحت برساند.
نظريه‌ي گوناگوني و كثرت كه در فلسفه‌ي غرب از اصول پست‌مدرنيسم يا فرانوگرايي به شمار مي‌رود و فرهنگ غربي سعي در عمل بدان دارد ، از قبيل آموزش و پرورش هرقوم به زبان مادري يا حفظ گونه‌هاي بومي، در حقيقت براي ما مسلمانان ،آموزه‌اي قرآني و ديني است: «ما شما را اقوام و قبايل مختلف قرار داديم. همانا گرامي‌ترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست.» در علوم جديد نيز حفظ گونه‌هاي بومي انسان و طبيعت از اصول مسلم سلامت حيات در جامعه‌ي بشري است. در مشاغل، بازدهي و بهره‌وري آن كسي كه خانواده‌اش زبان مادري خويش را مي‌آموزد،دو برابر كسي است كه از اين نعمت محروم است.
بياني كه از ملّيت و قوميت در اين نوشته مي‌آوريم بر مبناي همين توجه و احترام متقابل انسان ها در معاش دنيوي است كه اصول و قوانين اجرايي كشورهاي پيشرفته بر آن بنا شده‌ و قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي ما نيز بر آن صحه گذارده است. يعني مشاغل و مناصب از آن فرد فرد ايرانيان با اعتقاد و التزام به حاكميت جمهوري اسلامي و حق آموزش زبان در مدارس در كنار زبان ملّي متعلق به همه‌ي اقوام است.
ملّت و ملّيت اگرچه در معاني مختلفي چون عقيده،گروه، مذهب و … آمده‌است ، در اين گفتار به معناي همه‌ي افراد و اقوام يك كشور در محدوده‌ي جغرافياي سياسي و مرزهاي آبي وخاكي مشترك است.
قوم و قوميت ، گروه هاي مختلف اجتماعي درون يك ملّت است كه با اعضاي درون گروهي خود، اشتراكات زباني ، فرهنگي،ادبي و نژادي دارند و با ديگر گروه‌هاي اجتماعي همان ملّت از طريق زبان ملّي در ارتباط هستند. زبان فارسي در مملكت ما، ايران، وسيله‌ي تفهيم و تفاهم اقوام فارس،كرد،ترك،بلوچ، عرب،لر و تركمن است. اين اقوام با يك زبان ملّي و ساير منافع مشترك اجتماعي،قانوني و فرهنگي، يك ملّت را شكل مي‌دهند. اما تركمن‌هاي ايران،تركمنستان، افغانستان، عراق و سوريه به دليل مرزها و جغرافياي سياسي متفاوت ،‌از نظر ملّيت نيز با يكديگر تمايز دارند. بنابراين، ملّيت ،مبناي سياسي و بين‌المللي و قوميت ،مبناي نژادي دارد. اقوام يكسان در كشورهاي مختلف از قبيل تركمن‌ها با وجود اشتراكات زباني ، فرهنگي و ادبي، منافع ملّي مشترك ندارند. ولي اقوام مختلف درون يك ملّت از همه‌ي جنبه‌هاي فرهنگي،اجتماعي،اقتصادي و معنوي ونيز زبان و ادبيات ملّي منافع مشترك دارند.مطالبات آنها از حاكميت ملّي يكسان است.
اهداف قومي در زير مجموعه‌ي آرمان ها و كاركردهاي ملّي قرار مي‌گيرد و هيچ‌گاه در كشمكش و تعارض با منافع ملّي نيست.بلكه تأمين منافع قومي باعث تشديد و تقويت وفاق ملّي است. به يقين وفاق ملّي در قالب توجه به حقوق مدني،فرهنگي و اقتصادي اقوام، باعث تسريع در دست ‌يابي به اهداف ملّي در برنامه‌هاي كوتاه و درازمدت مي‌شود.يك پارچگي ملّي،امنيت،پيشرفت علمي،فرهنگي واقتصادي تمام افراد ملّت از جمله‌ اهداف ملّي است؛ زبان رسمي ،مرزهاي جغرافيايي مشخص،جلوه‌هاي فرهنگي مشترك،پرچم و سرود ملّي از معيارهاي هويت ملّي است كه در عرض آن فرهنگ و زبان قومي ، آداب و رسوم خاص، پوشاك و سنت‌هاي قومي قرار داردو تقويت آنها و به كار گرفتن مديران و نخبگان اقوام در سطوح ملّي منطقه‌اي باعث بهتر رسيدن به اهداف ملّي و در نهايت پيشرفت كشور است.
هويت ملّي در شعر معاصر تركمن:
اكنون براي اين كه ثابت شود قوم تركمن قوميت خود را در قالب ملّيت واحد مي‌بيند و ويژگي‌هاي قومي را در كنار هويت ملّي در شعر و هنر عرضه مي‌دارد، شواهدي چند از شعر تركمني ايران مى آوريم. البته در تمام شئون زندگي اقوام، اين حس ملّي، ساري و جاري است و آن گاه كه وطن دچار خطر شود،نمود بيشتري پيدا مي‌كند.
هويت ملّي در شعر معاصر تركمن جلوه‌هاي گوناگوني چون وطن‌دوستي ، فداكاري ، شهادت‌طلبي و ظلم‌‌ستيزي عليه استعمار دارد. شادروان «نازمحمدپقه» شهدا و رزمندگان وطن را اين‌گونه ارج مي‌نهد:

كرون بيلن گچيب گيدن گرچك‌لر حاطار توتوب گؤچوب گيدن گرچك‌لر
يادينگيز ياديمدا باقي ياشايار آق قوش يالي اوچوب گيدن گرچك‌لر(1)
ترجمه: «رزمندگاني كه با كاروان گذشتيد و صف ‌به‌صف كوچ نموديد، يادتان در خاطرم تا ابد ماندگار است؛ قهرماناني كه چون پرندگان سپيد، پرواز نموديد.»
اين شاعر دل سوخته در رباعي ديگري آرزوي فدا شدن در راه وطن دارد، چون هويت ملّي خود را
(ادامه مطلب را كليك نمائيد : )

اين شاعر دل سوخته در رباعي ديگري آرزوي فدا شدن در راه وطن دارد، چون هويت ملّي خود را وابسته به آن مي‌داند:
ايل دردينه درمان بولا بيلسه‌ديم سوه‌شده بايداق‌دي قالا بيلسه‌ديم
اؤلمده‌- ده گولوب اولرديم ولين واطان اوچون قوربان بولا بيلسه‌ديم(2)
ترجمه: «كاش درمان دردهاي جامعه مي‌شدم و در جنگ‌ها چون پرچم ملّي به اهتزاز درمي‌آمدم.اگر مي‌توانستم در راه وطن فدا شوم، هنگام جان باختن نيز خندان مي‌مردم.»
شادروان «قربان گلدي آهونبر» – متوفي اسفند 1383- شاعرآگاه و سخن‌سنج نيز مرگ و فداشدن براي وطن را راه و رسم نياكان مي‌داند:
ايليم- گونوم يودوميزينگ اوغروندا اؤلايسامدا ذره آرمان يوق من‌ده
يوردا وپـــــادارليق آتـــــالار دأبي وپا يوغرولاندير قان بيلـن تن‌ده(3)
ترجمه: «آرزوي ديگرم نيست اگر در راه وطن و جامعه فدا شوم.وفاداري به وطن رسم نياكان است.تن و خونم نيز سرشته به وفاداري است.»
«ستار سوقي» از شاعران پيش‌ كسوت معاصر در مسمط ترجيعي معروف خود به نام «ظالم‌آمريكا» كه كلامش با دوتار و كمانچه‌ي بخشيان در صحراي تركمن پيچيده و ورد زبان مردم گشته است،حس و عاطفه‌ي ملّي و انساني را چنان با بيان ظلم‌ستيزانه آميخته‌است (كه هر شنونده و خواننده اي را بشدت منقلب مي سازد) ؛ گويا از جانب همه‌ي مظلومان دست دعا به سوي حق برافراشته‌است:
ير يوزوندن ظلمينگي بير گون كسر دونيا ســــــنينگ
قان ايچن ژنرال‌لارينگ داردان آسار بير گون سـنينگ
غريب ايل‌لر بيرله‌شيب تختينگ ييقار بيرگون سنينگ
پنجه‌لنگدن قان داميب دور ظاليم آمريكا سنينگ
ير يوزوندن ظلمينگي بير گون كسر دونيا سنينگ(4)
ترجمه: «اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو را خواهند برچيد وژنرال‌هاي خون خوار تو را به دار خواهند آويخت. يك روز ملل مستضعف با اتحاد تخت تورا بر زمين خواهند انداخت. اي آمريكاي ظالم از پنجه‌هايت خون مي‌چكد.اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو را خواهند برچيد.»
وطن‌دوستي و دعوت به مبارزه در اين شعر موج مي‌زند.شاعر، شهداي تركمن صحرا را در جنگ تحميلي برمي‌شمارد و جفاهاي رفته بر خرمشهر،خوزستان آبادان و كردستان را در قالب موسيقي دلنشين شعر و الفاظ حماسي به گوش جان مخاطبان مي‌خواند. در بند پاياني اين شعر، آمريكا مظهر ناامني‌هاي جهان و تبعيض نژادي است. شاعر آرزومند است كه روزي مردم جهان، بناي ظلم آمريكا را از ريشه بركنند.(5)
شاعر، ستار سوقي در شعر ديگري با عنوان «شهيد برنلراوچون» خانواده ي شهدا را ارج مي نهد، خود را شريك غم و ماتم ايشان دانسته ، ملّت را مديون و ممنون صبر و همت آنان مي شمارد.(6)
هنگامي كه آزادگان به وطن باز مي گردند عاطفه ي بي قرار و حس ملّي شاعر بر انگيخته مي شود:
ييتن يوسف لر كنعان دولانيپ گليأر بو گون
غارلاواچ لار آشيانا دم به دم قونيار بوگون(7)
ترجمه:‌ « يوسف گم گشته، امروز به كنعان باز مي آيد ، پرستوها لحظه به لحظه بر آشيان خود مي نشينند .»
تأثيرتحولات ادبيات ملّي معاصر ازجنبه‌هاي مختلف در ادبيات تركمن آشكار است.شعرنيمايي با وجود ستيز سنت گرايان ،جايگاه خود را در طول چندين دهه شاخص قرار داد . تحولات اجتماعي و صنعتي جديد ، تفكر جديد با خود داشت . بنابراين در عرصه ي زبان ، وزن ، قافيه و تخيل هم نوآوري‌هايي به همراه داشت.
استاد بزرگوار دكتر شفيعي كدكني درباره ى تأثير عوامل فرهنگي در ادبيات چنين اظهار مى دارند :
«به عنوان ضابطه، اين را بايد دانست كه عوامل فرهنگي هيچ وقت تأثير سريع روي ادبيات نمي گذارند. يك كتاب جامعه‌شناسي يا اقتصاد يا رمان كه الآن ترجمه مي شود اثري فوري اين ترجمه بر روي ادبيات اثري طبيعي نيست يعني اگر كسي آن را تقليد كرد، اين تقليد جذب واقعي فرهنگ نيست. جذب فرهنگي آن است كه جامعه روح آن اثر ترجمه شده را با تغييراتي جذب كند و نويسنده و شاعر آن را از جامعه بگيرند.»(8) به يقين ،روح شعر آزاد و نيمايي در عرصه ي ملّي بين اقوام ايراني جذب شده است كه با گذشت بيش از نيم قرن اكنون آثار آن را در شعر معاصر تركمن مي‌بينيم.
بسياري از اشعار مجموعه‌ي شعر« شاحير و دونيا»-شاعر و دنيا- سروده‌ي «عبدالقهار صوفي راد» باشعر كلاسيك تركمن از لحاظ وزن و قافيه و تخيل تفاوت دارد ؛محتوا و پيام آن متناسب با فكرو ذوق ايراني تركمن است. شاعر در اين مجموعه با مسايل اجتماعي معاصر در سطح ملّي همگام است . وي فرشته‌ي نجات را در كنار پنجره‌ي اميد مي‌بيند كه به سوي سعادت رهنمون است و جامعه‌ي ايران را مي‌خواهد همراه خود بكشد.شاعر در اين دفتر از آنان كه آزادي ملّت را در رهايي از نفس موعظه مي فرمايند،بي زاري مي‌جويد. شاعر قدردان ممدوح است وممدوح وي شخصيتي ملّي و فرا قومي است كه با بياني نمادين او را «خورشيد سپيدروي» مي‌نامد.(9) وي مانند نيما و رهروانش پرندگان و مظاهر طبيعت را براي بيان مسايل ملّي و قومي به استخدام مي‌گيرد. زبان وبيان او كاملاً آميخته به زبان و فرهنگ تركمن است؛ پيداست كه روح تحولات شعر معاصر ايران را پذيرفته است و تقليد صرف نمي كند:
سرچه‌لر جيگيل‌لشيأر
بير قارا باش ييلان
اويناب اوتير اولاري
يالان بيلن.
دويغي دولي حوولي‌دا
سرچه‌لر جيگيل‌لشيأر
باش باشا باراناق
بير قارا باش ييلان…
كيمينگ باشي اييلركأ؟(10)
ترجمه: «گنجشكان جيك جيك مي‌كنند/ماري سيه سر/با دروغش/آنها را به بازي گرفته‌است./محوطه اي لبريز از احساس/
گنجشكان جيك جيك مي‌كنند/بسي ازدحام است،بي‌شناخت‌/و ماري سيه سر…/سر كدام يك برباد مي‌رود؟
ديگر از نمودهاي هويت ملّي در شعر معاصر تركمن بيان آلام و رنج‌هايي است كه ملّت ايران در طول تاريخ براثر تجاوز دشمنان داشته‌است. آن چنان كه دكتر «حميدي شيرازي» درچهارپاره‌ي مشهور خود :
به مغرب سينه‌مالان قرص خورشيد نهان مي‌گشت پشت كوهساران(11)
با بيان تجاوز بيگانگان از جمله حمله‌ي مغول،رشادت سلطان جلال‌الدين خوارزم‌شاه را در دفاع از وطن مي‌ستايد و بدين‌وسيله حس ملّي را به حفظ كيان ملّي و دفاع از وطن برمي‌انگيزد.شاعر روان شاد، «آنه محمد ساده» متخلص به «سانجار: سنجر» مدافعان وطن را در برابر حمله‌ي اسكندر و تيمور ياد مي‌كند و مي‌گويد: اكنون نيز كه آسمان وطن در اثر تجاوز دشمن تيره شده‌است، اي وطن ،جان‌فدايان بي‌شماري از تو دفاع خواهندكرد؛ چنان كه تاريخ اين را ثابت كرده‌است و فرزندانت تو را از گزند متجاوزان حفظ نموده‌اند.
اوريش اودونا يانيب/غارالدي گؤگينگ واتان/ايل گونونگ حاسراتيندان / سارالدي باغينگ واتان
ياس توتوب باشين اگدي / دماوند داغينگ واتان / سينامدا يارالار بار / يوركده داغينگ واتان
من من ديين اوغول‌لانگ/ ياد ايل‌لرده بنديوان / دؤشون گريب سن ديييب / نيچه‌لري بردي جان
گره‌گ بولسا ينه ده / سنگ اوچون جان برجگ كأن/ بو دونيأده يالنگيزيم/ هم آرقا داغيم واتان
اينسه-ده باسيب آلجي‌لار / نفسينگ مكر اوينوندن / آغير مسلط بولوب / اولي ايلينگ بوينوندان
گؤرش يولونا دوشدي /اؤنن‌لر گول قوينونگدان / مددكأريم حوسداريم / ياقين ايراغيم واتان
شؤهراتي اشك بولوب/ داغ‌‌لار آشان اسكندر / مداييني كول اديب/ قوچاق‌لاري آسان دير
اما كيم آزان بولسا / يوردونده يل اؤسن دير / باقسام اوزاق گچميشه / سارسار يوره‌گيم واتان
شهرلرينگ توزديران / تيمور اولي بلادي / نه عاليمي سيلابدي / نه سيلابدي اولادي
سوراغ دارينا چكيب حافظ يالي سلطاني / گدملّيكده سانجيبدي / سانگا ياراغين واتان
بوگونكي پألي آزان / پس‌دير عجيزدير آشا / سن بيرليگينگ فكرينده / اول اما گويچدن نأشه
شهيدليگينگ پيشه‌سي / باقي ينگيلمز پيشه / بييك ايشينگ ايلري / دييسه‌م ديله‌گيم واتان. (12)
ترجمه:
«اي وطن، آسمانت در آتش جنگ سوخت و تيره‌گون شد و باغت در غم مردمانت زرد و پژمرده شد.
كوه دماوندت در سوگ تو سر فرو افكند. اي وطن زخم‌ها در سينه و داغ تو در دل دارم.
فرزندان فخرمندت در ايل بيگانه اسيرند بسي از آنان سينه سپر كرده ، وطن‌گويان جان فدا كردند.
اگر ضرورت باشد، فداكارانت بسيارند.اي وطن ، در اين دنيا يگانه پشت و پناهم تويي.
گرچه متجاوزان از بازيچه‌ي نفس مكار، بر گردن ملّت بزرگ ما با سلطه‌ي سنگين خود آويختند،
آنان كه در آغوش نرم ولطيف تو پرورده شدند،به راه مبارزه قدم نهادند.اي وطن ، ياور و مطلوب دور و نزديك من تويي.
اسكندري كه با الاغ شهرت خويش كوه‌ها پشت سر نهاد،مداين را به خاكستر نشاند و جوانمردان را برآويخت.
هر كه با گمراهي چنين كرد ، باد مخالف بر او وزيدن گرفت.اگر به تاريخ دور و درازت بنگرم، دلم به لرزه افتد.
تيمور كه شهرهايت را برباد داد،چه بلاي عظيمي بود. نه عالم را تكريم نمود و نه اولاد اوتاد را.
سلطاني چون حافظ را به دار پرسش كشاند. اي وطن از ناداني به تو شمشير فرو زد.
متجاوز و طمع كار امروزين تو بسي ناتوان و فرومايه است.اي وطن ،تو در فكر يگانگي هستي اما او مست بازوي خويش است.
فرهنگ شهادت، فرهنگي بي‌شكست است.اي وطن ،دعايم اين است كه كارهايت رو به رونق باشد. »
شاعر سخن‌دان «ابراهيم بدخشان» وصيت خود را در ميدان جنگ به شعر نگاشته، رزم جوانان را در همان دوران جواني خويش گوشزد نموده است. وي فدا شدن جوانان براي مام وطن را در حالي كه از يار و ديار خويش دور افتاده‌اند،با اندوه بسيار ياد مي‌كند.بند آغازين شعر او تصوير زيباي غم انگيزي دارد:
قولوم حاسسا بولوب دييه‌ن اتمه‌يأر يوزوب باريان بير آيليغانچ دريا- دا
نه هأ اؤنگه گيديأن نه-ده غارق بوليان وصيت دييه‌ن اينگ بير ايمنچ دريا- دا(13)
ترجمه:‌ «دستانم از فرط خستگي در اختيارم نيست. در درياي هولناكي شناكنان مي‌روم.در اين درياي رعب‌آور وصيت نه به پيش توانم رفت و نه غرقه خواهم شد »
شهرت شاعر «منصور طبري» (متخلص به «توركمن اوغلي») گرچه بيش ‌تر مرهون طنزهاي قومي- فرهنگي است،او نيز مانند ديگر شاعران وطن ، شهيدان، جانبازان و آزادگان را به نيكي ياد كرده ، دشمن متجاوز را خوار و منكوب مي‌دارد:
شهيدلرميز كؤپلدي/ قيزيل قانلار دؤكوليب/اله دوشدي نيجه‌سي/ اسير بولدي توتوليب
واتانا ساوغات ديييب/گؤزلريني برديلر/واطانينگ اوياديغني / يورك بيله گؤرديلر…(14)
ترجمه: «خون‌هاي سرخ بر زمين ريخت و شهدايمان افزون شد.بسي نيز به دست دشمن اسير شدند.
بعضي ، چشمان خود را به خاطر وطن هديه دادند و بيداري وطن را به با چشم دل ديدند.»

 

هويت قومي در شعر معاصر تركمن:

هويت قومي شاخصه‌هاي ديني،نژادي، فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي متعددي دارد.تحقيقات مردم‌شناسي و جمعيت‌شناسي درباره‌ي تركمن‌هاي ايران سه مورد از شاخصه‌هارااز شرايط احراز هويت تركمني برشمرده‌اند:
نژاد و نسب 2- زبان 3- مسلمان سني حنفي.(15)
در اين بخش از مقاله به شاخصه‌هاي مورد توجه شاعران در باره‌ي هويت قومي مي‌ پردازيم:
شاعران معاصر تركمن به همه ي جوانب هويت قومي تركمن پرداخته اند. آنها با احساس پاك و انديشه ي والاي خود هر آنچه را كه يادآور زندگي تركمن هاست به زبان شعر توصيف نموده اند. شعرا بيش از هرچيزي به توصيف زبان تركمني و حفظ آن انديشيده و شعر سروده اند اين امر از سر آگاهي و از روي نياز است. در جامعه‌اي كه عده‌اي انگشت‌ شمار به موضوع زبان و هويت قومي توجه مي كنند ،شاعر،رسالت خود را در حفظ زبان و ستايش آن در كنار زبان ملّي مي‌بيند. مرحوم« قربان گلدي آهونبر» زبان تركمني را به اين دليل كه در طوفان حوادث در دل مردم ايل ماندگار شده و از گزند داس دروگر روزگار در امان مانده است مي ستايد و آرزو دارد كه زبان مادري، ميراث مختومقلي فراغي در سراسر گيتي گسترش يابد:
مختومقلي نيگ ميراثي سويگولي انه ديليم
عصرلاردان يول آليپ كؤپ يودالاري سوكوپ
قاي توپاني أسگرمأن ايل يوره‌گينده چؤكوپ
انه ديليم سايراپ دير ايل دن ايله يايراپ دير
مختومقلي نيگ ميراثي سويگولي انه ديليم
عصرلرده سايراپ سينگ باقي سايراسين دييب
ايل دن ايله يايراب سينگ باقي يايراسين دييب
انه ديليم سايراسين بوتوين دونيأ يايراسين(16)
ترجمه: «ميراث مختومقلي، زبان مادري عزيزم در طول قرون راه‌ها و كوره‌راه ها پيموده اي. بي توجه به طوفان حوادث در دل ايل ماندگار شدي. نغمه هاي زبان مادري، ايل به ايل گسترش يافت. ميراث مختومقلي،زبان مادري عزيزم در سده‌هاي متمادي ترنم داشتي.نغمه‌هايت و گسترش يافتنت دربين ايل جاودانه باد و اميدوارم در سرتاسر گيتي نغمه‌هاي شيرينت شنيده شود.»
شاعر، منصور طبري كه ذكرش گذشت ، دغدغه‌ي حراست از زبان را بيش از ديگران در آثار خود نمود بخشيده است. او با بياني طنزآميز ،واژگان فارسي را از زبان محاوره‌ي تركمن‌ها در قالب قوشوق مي‌آورد:
قولاق قويونگ قارداشلار / اويلانينگ بو سؤزلره / توركمن ديلي قاليب دور / ياش دولسون بو گؤزلره…
آتي قالدي چابقي‌دا / سازي قالدي تويلاردا / قالماسين توركمن ديلي / چؤل ده قالان اؤيلرده
توركمن قيز گلين بولسا / عروس بولدي ديديلر / حوروز ديلدن قاچاندا / خروس بولدي ديديلر…
پارسينگ ديلي ميللي ديل / سؤزلمگي سويجي دير / انه ديلين انوتماق / توركمن ديله ايجي دير
سرحددن آشيب گيدسنگ / اورسچا گيرر ديلينگه / توركمن صحرانگ ايچينده / پارسچا گيرر ديلينگه
پارس‌لار بيزه دوغان‌دير / آغزي آلا ليق بولماسين / توركمن ديلي ناميس‌دير / ناميسيميز اؤلمه‌سين(17)
ترجمه:
«برادران! گوش دهيد وبه اين سخنان بينديشيد. زبان تركمني فراموش شده است بگذار چشمانم لبريز از اشك شود.
اسبان از تاخت و موسيقي تركمن از جشن عروسي باز ماندند.نگذاريد زبان تركمن فقط در آلاچيق و خانه‌هاي دشت بماند.
آن گاه كه دختر تركمن «گلين» شد،مي‌گوييد «عروس » شد.چون كه «حوروز» از زبان ما رفت ،جاي خود به «خروس» داد.
زبان فارسي زبان ملّي و كلامش شيرين است.اما فراموشي زبان مادري خوره‌ي زبان تركمني است.
اگر از مرز بگذري، واژگان روسي به زبانت وارد شده است و در تركمن‌صحراي خودمان لغات فارسي دخيل است.
قوم فارس برادر ماهستند؛اختلاف وافتراق نبايد باشد. اما زبان تركمني نيز ناموس ماست و نبايد بميرد.»
وي در شعري ديگر آن چنان كه در تركمن‌صحرا رسم است و مرگ كسي را با نداي «جنازه بار» (نماز جنازه اقامه مي‌شود) از بلندگوي مساجد متعدد اعلان مي‌دارند، فرياد «الصلوه الجنازه» به خاطر مرگ زبان نركمني سر مي‌دهد:
حابار گلدي گلجه‌كلردن / توركمن ايله گولجه‌كلردن / اؤلوم سازئن چالجاقلاردان / قولويلاردا اؤلجه‌ك باردير / مازارينا گولجه‌ك باردير
جينازا بار ديدي گله‌ن/ سوراديلار كيم‌دير اؤله‌ن/كيم اؤلدوردي كيم دير گوله‌ن/ديدي اؤله‌ن توركمن ديلينگ/ الينگ بيله‌ن ديليم ديليم
ترجمه: «از آيندگان خبر رسيد؛از تمسخر و افسوس به قوم تركمن و از نوازندگان طبل مرگ خبر دادند كه در آينده‌اي نزديك كسي خواهد مرد و به مزار خويش خواهد خنديد. گفتند:نماز ميت مي‌خوانند. پرسيدند: مرده كيست؟ كه كشت و كه خنديد؟گفت: زبان تركمن فوت شد. با دستان خودت قطعه‌قطعه شد.»
«عيدمحمد اونق» شاعر آگاه با موسيقي روان كلامش ، آن گاه كه موسيقي سنتي تركمن در جشنواره‌ي موسيقي فجر مقام نخست را براي چندمين بار كسب مي‌كند، نوازنده و خواننده‌ي تركمن را در «قيزيل دون» و «بوخار تلپگ» جلوه‌گاه هويت قوم خويش مي‌يابد و از سر وجد و شور شاعرانه چنين مي‌سرايد:
بونه شووحين بونه جادي بونه سئر/كشبين جانلانديريب آتا بابامينگ/دورموش‌داقيلارينگ سونگنگونه سويكأب/قالبينا اورناديب ساليب دور دمين/ دمي دوشگور بولار اخلاص‌لي أرلنگ/اي منگ قيزيل دونلي قوچاق قارداشيم/ يولونگي تاناب سينگ پيرينگ تاپيب سينگ/كأميل تاپسانگ قوياي يولوندا باشينگ/ حأضير سنگ الينگده ميللينگ بايداغي/بله‌ند پارلات توركمن عاقيداسيني/ حأضير سنده‌ن پورلينگ انتظاري بار/ دوشون داريماغينگ حاقيقاتيني…(18)
ترجمه:
« اين چه وجد و جادو، اين چه رازي است كه تصوير نياكانم را در مقابل چشمانم جان مي‌بخشد وبر مغز استخوان مردم اين روزگار مي‌نشيند و دم گرم و نافذ خود را بر قلب حاضران مجلس مي‌فشاند. دم پيران مخلص ذي‌نفوذ است .اي برادر قهرمانم كه «قيزيل دون» بر تن داري، راه و راهبرت را شناختي. چون كه كامل را يافتي ، سر بر آستانش بگذار. هنوز بيدق «ميللي»، نوازنده‌ي شهيرتركمن، در اختيار توست. عقيده‌ي تركمن را بر بلنداي گيتي به اهتزاز درآور. هنوز «پورلي» ،ديگر نوازنده‌ي تركمن، چشم انتظار توست.حقيقت و معناي تاختن به سوي توفيق را درياب.»
مرحوم پقه در دو رباعي از مجموعه‌ي رباعيات « سؤيجك بولسانگ» ضمن برشمردن آهنگ‌ ها و دستگاه‌هاي موسيقي تركمن شعر خود را يادگار و نشاني از موسيقي تركمن مي‌داند.
روح صحرا و هويت تركمن در اشعار سوزناك آنه محمد ساده ، ساري و جاري است. وي با بيان هنري و انتخاب واژگان مناسب ، هويت زباني و قومي تركمن را القا مي‌كند. او با واژگان «صحرا، گله، آواي ني » موجوديت تركمن‌ها را در دشت‌ هاي گسترده اعلان مي‌دارد:
سحر/ توموس / تويدوگينگ سسي/ سوروينگ اونجوسي/ صحرانگ ايسسي‌سي/ توموس ايسسي‌سي/ صحرادا توموس/ توموس‌دا سوري/ سوري‌ده بولسا / تويدوگينگ سسي.(19)
ترجمه: « سحر/ تابستان/ نغمه‌ي ني / آرامش گله در آهنگ ني/ تب صحرا / هًرم تابستان/ تابستان در صحرا/ گله در تابستان/ ودر گله نيز نغمه‌هاي ني. »
مختومقلي فراغي بنيان‌گذار شعر كلاسيك تركمن به عنوان شاعر برجسته‌ي تركمن‌ها با انديشه‌هاي انساني،جهاني و قومى خود ،نماد هويت تركمن نزد شاعران معاصر تركمن است. از عصر مختومقلي تاكنون همه‌ي شعراي تركمن در ايران و انيران خود را وامدار اين عارف وارسته‌ضمير مي‌دانند. شادروان « كريم قربان نفس » شاعر معاصر تركمنستان خطاب به تنديس مختومقلي مى گويد:
شيديب داغ اوستونده داغ بولدا اوتور / كوموش سووا باقيب دانگينگي آتير / گچسه‌ده اوستونگدن مونگ مونگلأب عصر / آلارسينگ آلقيش‌دان پايينگ ياغشي‌سين.(20)
ترجمه: «بدينسان چون كوهي بر روي كوهستان بنشين/ تا سحرگاهان به آب نقره‌گون مقابلت بنگر./ گرچه هزاران هزار سده از حيات تو بگذرد،/ بهره‌ي وافري از دعاي خير مردمان خواهي گرفت.»
شاعر، منصور طبري در شعري با عنوان «ايكي گوهر ياتان‌دير» فراغي و پدرش «دولت محمد» متخلص به «آزادي» را دو گوهر مي‌داند كه در « آق توقاي» در دل خاك غنوده‌اند؛ آزادي كه هر كلامش دردانه‌اي است و در شب‌هاي تار يك بي مهتاب روشنگر راه ايل است.
توركمنينگ آسمانيندا /كؤپ ييلديزلار دؤرأندير/ شول ييلديزلانگ اؤنگونده / ايكي ييلديز دوراندير/ گؤگ آسمانينگ ايچينده/ ايكي ييلديز تاي بولسا/ مختومقلي گون بولار / دولت مأمد آي بولسا.(21)
ترجمه: «بسي ستارگان در آسمان تركمن درخشيدند كه پيشاپيش آنها دو ستاره ايستاده‌اند. اگر اين دو گوهر در آسمان نيلگون جفت يكديگرند، مختومقلي خورشيد و دولت محمد آزادي ماه آسمان تركمن است. »
يكي از شرايط هويت تركمن، نژاد و نسب است كه در ادبيات معاصر تركمن اندكي به آن پرداخته‌اند. برخي شعرا ي كلاسيك چون مختومقلي به ذكر طوايف و اتحاد آنها تأكيد دارند. بعضي مانند شعراي اقوام وملل ديگر به ذكر افتخار از طريق نام قوم بسنده كرده‌اند. از معاصران كه ذكر نژاد و نسب در تخلص اونيز هويداست، «توركمن اوغلي» (فرزند تركمن) منصور طبري است. وي در شعري با عنوان «توركمن باغي» شجره‌ي تركمن،اوغوز خان ،« قورقوت آتا» را به عنوان ريشه‌هاي طوايف و تيره‌ها ياد مي‌كند.اين درخت هزاران سال است كه ريشه در خاك دارد و با افزودن شاخ و برگ‌ هايش، شجره‌ي تركمن در حال رشد است.
دين و مذهب در شعر معاصر تركمني جايگاه ويژه‌ي خود را دارد و به عنوان يكي از معيارهاي هويت تركمن قابل غور و تعمق است . غالباً شعرا با بيان مستقيم به نعت رسول اكرم (ص)،خلفاي راشدين و امامان و بزرگان دين پرداخته‌اند. اشعار «عبدالخالق آدمي» در اين مقام قابل ذكر است كه متأسفانه در دسترس نيست.
شاعر حزين و متفكر مرحوم آنه محمد ساده در اشعار «تشنه‌ليك آيديمي،سني سورايار،حاسرات و سنينگ اوچون» با بياني هنري و نمادين معاني ديني و توحيدي را آورده‌است كه براي نمونه، شعر «تشنه‌ليك آيديمي» با ترجمه از نظر خوانندگان مي‌گذرد:
من سانگا تشنه/ سن مانگا تشنه/ من بير ييلديزجيق / سن ييلديزا باي/ كوموش روح چشمه/ صحرامدا سيريم/ سينامدا سيريم/ بير گول حاقدا من،بير شيغير يازسام/ باحار بوس بوتين سنينگ اثرينگ/ من سانگا تشنه/ سن مانگا تشنه/ من بيرجه ساليم/ آ- سن هميشه.
ترجمه: «من تشنه‌ي توهستم/ تو تشنه‌ي مني/ من ستاره‌اي خردم / تو پر ستاره و چشمه‌اي از روح نوراني هستي/راز من در صحرايم يعني سينه‌ام نهفته است/اگر من گلي را به شعر بسرايم / بهار پرگل به‌كلي نشان و اثر توست/ من لحظه‌اي تشنه‌ي توهستم/ تو هميشه تشنه‌ي مني.
به راستي اين شعر با روح زبان تركمني عجين شده‌است . اگر ارتباط آن را با آيات و احاديث و مضامين عارفانه در نظر آوريم و بدانيم كه بياني از «يحبهم و يحبونه» و « نور الانوار» اشراقي است ، مشخص مي شود كه چه ميزان از هويت زباني براي پروردن معاني باطني دين بهره گرفته است.
نگاه تيزبين شاعران، همه ي پديده هاي مربوط به زندگي و صحراي تركمن را در بر گرفته است. گياهان، فرش تركمن،اسب و ساير حيوانات، خوراك وپوشاك، زيورآلات و… در اشعار معاصر تركمن توصيف شده اندكه به نحوي با هويت تركمن مرتبط هستند. براى جلوگيري از اطاله ى كلام به همين موارد اندك كه ذكرش گذشت ، بسنده مي كنيم و اكنون سخن پاياني مقاله را به قلم مي آوريم.
رسالت هنرمند و شاعر:
هنرمند و شاعر در درجه‌ي اول نبايد انديشه و حس خود را از مسايل ملّي گسسته بدارد؛ پيوند هنر با ملّيت ،باعث ايجاد و تداوم اتحاد و وفاق ملّي است.يعني تثبيت فرهنگ وفاق از شاعر و هنرمند بهتر برمي‌آيد تا قوانين مصوب و آيين‌ نامه.نگرش ديني،مذهبي،جهاني،انساني،ملّي و قومي ، همه در كنار يكديگر انسان‌ساز است نه توجه صرف به قوميت يا ملّيت.
«پس از حقوق، زبان هر قوم و ملّتي، بهترين نماينده ي سرشت نهاني و ويژگي هاي ملّي و قومي آن ملّت ‌‌‌‌[يا قوم] است.»(22) آن چنان كه «زبان فارسي از مهم ترين عوامل تحكيم هويت ملّي همه ي اقوام ايراني است و ادبيات فارسي، نماد هويت ملّي ماست» ،(23)زبان تركمني نيز هويت قومي تركمن هاست. همه ي ما تركمن ها از عام و خاص، پزشك و معلم، كارگر و كارخانه دار، عالم و عابد، دانشجو و طلبه، پيروجوان، زن و مرد براي حفظ و گسترش زبان قومي خود بايد تلاش كنيم. در اين راستا نخبگان سياسي و اجتماعي از جمله نمايندگان تركمن در مجلس شوراي اسلامي، براى رسميت بخشيدن به آموزش زبان تركمني بايد تلاش كنند تا غناي تنوع و تكثر در جامعه ي ايران ، دليل بر پيشرفت و تفاهم ملّي باشد و هم اقوام، هويت خود را در مقابله با فرهنگ افسار گسيخته ي جهاني بازيابند.
رسالت شاعران و نويسندگان و نيز هنرمندان رشته هاي مختلف در جامعه ي تركمن بسيار سنگين تر از ديگران است. زيرا آنها مي توانند با هنر خويش وسيله ي انتقال خواسته هاي ملّي و قومي به شكلي زيبا باشند. تا اندازه اي كه تحقق اين خواسته هاي قومي وفاق ملّي را استحكام بخشد. بر شاعر و نويسنده است كه از زبان قومي براي آگاهي بخشيدن گويش واران زبان خود در راستاى پيشبرد اهداف ملّي بهره جويد و با زبان هنر، افراد قوم خويش را از زيان هاي فقر فرهنگي وزباني آگاه سازد. چه بسا حس و عاطفه، كلامى زيبا، پيامى غيرمستقيم وكنايي، داستان كوتاه و بلند بيش از هر ابزاري مؤثر واقع شود و پدران و مادران بويژه دانش جويان در متن خانواده ها براي آموزش زبان تركمني به خردسالان ترغيب شوند تا دانش آموزان فقط افعال و پسوندهاي حرف اضافه اي را به زبان مادري خويش نگويند بلكه بتوانند به زبان تركمني بخوانند و بنويسند.
———————-
1- پقه،نازمحمد.سؤيجك بولسانگ (مجموعه‌ي رباعيات) ناشر مؤلف. 1378.گرچك‌لر ص 33.
2- مأخذ پيشين .ص 14.
3- مجموعه‌ي نويسندگان و شاعران . شاهيرا سرپاي . به مناسبت چهلمين روز درگذشت شاعر قربان گلدي آهونبر، با همت انجمن ادبي ميراث گنبد و بنياد مختومقلي . فروردين 1384 . ص 71.
4- سوقي، ستار. ساوچي ، مجموعه‌ي شعر . ناشر مؤلف . 1371 . ص 92.
5- مأخذ پيشين . ص 94.
6- مأخذ پيشين . ص 135.
7- مأخذ پيشين . ص 132.
8- شفيعي كدكني،محمدرضا. ذهن و زبان شعر. ماهنامه‌ي حافظ. شماره‌ي14 ارديبهشت 1384. ص 10.
9- صوفي‌راد،عبدالقهار. شاحير و دونيا،مؤسسه‌ي انتشاراتي مختومقلي فراغي . چاپ اول تابستان 1382. ص 33-30.
10- مأخذ پيشين .ص 44-43.
11-حاكمي والا،اسماعيل . گزيده‌ي ادبيات معاصر، ص 143
12-ساده، آنه محمد(سانجار). گؤزلگ،سايلانان قوشغي‌لار.چاپا تاييارلان‌لار ع. صوفي‌راد، آ. شادمهر. ناشر ايل آرمان .ص 17
13-بدخشان ،ابراهيم . حارابا(مجموعه‌ي شعر). ناشر مؤلف. 1382 ص 62 .
14- طبري ، منصور. انه ديل،ناشر ايل آرمان .1381 واطان ص 2.
15- عسگري خانقاه ، اصغر و كمالي ، محمد شريف.ايرانيان تركمن .انتشارات اساطير 1374. ص 30- 29. .
16- آهونبر، قربان‌گلدي . ثبت شعر از زبان شاعر در شب شعر به مناسبت جشن عروسي بخشي اراز محمد شيرمحمدلي.
17-طبري ، منصور. انه ديل .ناشر ايل آرمان . 1381 . ص 21-20.
18- اونق،عيدمحمد. ثبت شعر از زبان شاعر در شب شعر به مناسبت جشن عروسي بخشي اراز محمد شيرمحمدلي.
19- ساده، آنه محمد(سانجار). گؤزلگ،سايلانان قوشغي‌لار. چاپا تاييارلان‌لار . ع. صوفي‌راد، آ. شادمهر. ناشر ايل آرمان. باغلانيش ص 26 .
20-قربان نفس،كريم. برگرفته از كاست صداي شاعر
21- طبري ، منصور. انه ديل .ناشر ايل آرمان. 1381 .ص 16.
22-امين،سيدحسن . نقش شعر كلاسيك فارسي در هويت ملّي .ماهنامه‌ي حافظ شماره‌ي 14 ارديبهشت 1384. ص 8.
23-مأخذ پيشين. ص 8.

**********************************

منبع : مجله ياپراق شماره 32

مارقوش / دايرة المعارف جامع ترکمن‌هاي جهان
www.margush.ir

استفاده از مطالب سايت با قيد منبع مانعي ندارد.
—————————

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا