نگاهی گذرا به سویجک بولسانگ
مارقوش – بایرام قلیچ فرزام: برای شناخت مهارت و شجاعت روزنامهنگاری و اندیشه های رباعیسرائی نازمحمد پقه در شهر آق قلا همایشی برگزار گردید و در این همایش از مهارتها و از ابتکارات روزنامهنگاری وی سخن بسیار رفت تا هنر رباعی رباعی سراییاش.
حال درباره کتاب منتشر شده اش و رباعیاتش نکاتی را متذکر میگردد:
1-کتاب سویجک بولسانگ …، مقدمهای کوتاه دارد با تقریظهائی چند و در مقدمه از بزرگانی چون: الول ساتن – بوزانی و مایر نقل قول شده که گفتهاند:
قالب رباعی از ترکستان به ایران آمده و اما در تاریخ ادبیات ایران، این مطلب مستند شده است که: رودکی شاعر فارسی زبان ایران این عبارت وزین و با هجای ” غلتان غلتان همی رود تا بن کوه ” را از زبان کودکان بخارائی که در حال گردوبازی بوده اند شنیده و بر آن اساس شعر چهارتائی (رباعی) را سروده است.
رباعی را به گونه دیگر هم تعریف کردهاند: در اصطلاح عروض چهار مصراع شعر را که مصراع اول و دوم و چهارم آن با یکدیگر هم قافیهاند و به وزن لا حول ولا قوه الا باالله سروده میشوند را هم رباعی نام دادهاند و اگر بر آن وزن نباشد آنرا دوبیتی گفتهاند.
2- شاعر در سرودن رباعیات از زیر و بم و از اصول ساختاری زبان مادری و از فرهنگ فلکلوریک ایل خود بهره گرفته، احساسات و عواطف و درد ایلی را به خوبی به تصویر کشیده و در بعضی از رباعیات خود از عشق زمینی و مجازی سخن گفته زیرا عشق های زمینی و مجازی هم سرانجام به عشق آسمانی و حقیقی منجر می گردند چونکه ودیعه ای است که به حکمت خداوندی در دل شیفتگانش نهاده شد.
حضرت مولانا جلال الدین رومی در اثر مثنوی معنوی خود میفرماید:
حکمت حق در قضا و قدر
کرد ما را عاشقان همدگر
میل اندر مرد وزن حق نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
میل هر خودی به خودی هم نهد
ز اتحاد هر دو تولیدی زهد
باز در غزلی نیز گفته است :
عشق زلیخا ابتدا بر یوسف آمد سال ها / شد آخر آن عشق خدا میکرد بر یوسف قضا
3-قبل از برسی رباعیات شاعر به یک اصطلاح ادبی که توارد نام دارد اشاره می نماید: توارد یک اصطلاح ادبی است که دو نفر شاعر بی خبر از یکدیگر هرکدام شعری بگویند که از حدیث معنا و. . . مانند هم باشند بطوریکه گمان برود یکی از آن دو این شعر را از دیگری نقل کرده است.
رباعی :
یاز گلیپ گچیبدیر دویماندیرین من ساز چالیب گچیبدیر دویماندیرین من
گویز ایچینده یاشاب یوران ماحالیم یار ولیب گچیب دیر دویماندیرین من
در این رباعی شاعر خود را در رهائی مطلق و بی خبر میبیند از زمان، از هستی و از موسیقی کاملا آزاد است و در آن مطلق به سر می برد کما اینکه خیام میگوید:
آزاد زخاک و باد و آتش / فارغ از امید هست و بیم عذاب
در بیت پایانی رباعی اگلنج شاعر میگوید:
بیر توپار سوراغینگ تاپمان جوغابین / کا ماحال لار اوزاق گونر اگلنیان
خیام میگوید :
اسرار ازل را نه تو دانی و من
وین حرف معما را نه تو خوانیو نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چو پرده برافتد نه تو مانی و نه من
زیرا در هستی انسان و جهان اسرار فراوان است و گشودنش برای انسان مقدور نیست
رباعی دیگر از شاعر :
دنیا بزه نیب دیر ساچلانیب داراب
سن اونگا گوز قاقیانگ گونگونگه یاراپ
مونچا قیزقلانما بو اویونلارا
اونگده آجال اوتیر یولونگا قاراپ
خیام می گوید
این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی است که وامانده صد جمشید است
گوریست که خوابگاه صد بهرام است
یک بیت از رباعی دیگر شاعر :
ها یاغشی من ها یامان من عزیزم / سویجک بولسانگ شو دور شوما سوی منی
آنا سلطان ککیلووا شاعره بنام ترکمن می گوید:
قزل یاشیل کتانیمی سوی مه سنگ / اوزومی ده – سوییان دییپ گول برمه
ترجمه اگر ریخت و شمایل و پیراهن کتانی رنگینم را دوست نمی داری با دادن یک دسته گل هم نگو که مرا دوست میداری.
شاعر میگوید:
مصرده شاه بولدی یوسف کنعان
زلیخانی ام اونگا یار اتدی ایام
شوندان ده دیدارا قاراشدی هر گون
حاسراتلی گزردی واخ دیپ اوبام
دراین رباعی تلمیح به کار برده که یکی از اصطلاحات علم بدیع ذر شعر است
مختومقلی گفته است :
هر کمینگ اوزینه مصر دیر جائی
یادینگ ده ن چیقمایار بایرامی تویی
نازمحمد پقه میگوید: یوسف با وجود آنکه در مصر شاه است باز هم در حسرت به سر میبرد و به یاد زادگاه و وطن خود است
و یا در شعر دیگر:
یرینگ نالاسینا دینگ سالیب یاتدیم / یوره گی مکردن دولی دیدی لر
در این رباعی زمین ( یر) چون انسان تصویر شده و نالیدن که یکی از خصائص انسان است به زمین نسبت داده شده است
و یا در شعر دیگر:
لاله قیزی چونگنگیر قویا آتدی لار / یاد ایل لره بای اوغلینا ساتدی لار
سونگ ام نالارین اشیتمه جک بولوپ / قولاق لارنا پاغتا تیقیب یاتدی لار
با الهام گرفتن از لالائی های دختران ترکمن این رباعی را سروده. زیرا به فرهنگ فلکلوریک بیش از پیش علاقه مند بوده و آگاه بوده که در فرهنگ فلکلوریک همه چیز از زشت وزیبا، بد وخوب درست و نادرست، خرافه و خرد تجربی ناب در هم تنیده است و خزاین معنوی انسان است.
انسان ها نسل به اندر نسل بدان نیازمند.
منابع – کتاب شاعر ، تاریخ ادبیات و فرهنگ فارسی ایران ، اشعار آنا سلطان ککیلوا و غیره
منبع: اولکأمیز
بنده کتاب سؤیجک بولسأنگ را بارها خواندم و بر اندیشه ی شاعرانه اش اندیشیدم و به بحر قلمش غواصی کردم اما آنچنانکه باید چاکری تمنایش نکردم.نمی دانم از استواری قلم ایشان است که سستی چو مرا نمی خواند یا از مردودی من ست که ره شعرش بر من مسدود ست.هرچه هست من نمی دانم ولی اینقدر می دانم که اشعار آقای ستار سوقی بی هیچ شکی به هر جای که باشد مرا به خود می خواند؛و اگر شعر،بهشت سخن ست،شعر ایشان باغ آن بهشت ست.البته باید گفت بنده تنها بیگانه ی شعر آقای پقه هستم و به یقین دیگران،دیوانه ی شعر ایشانند؛و شیفتگان سؤیجک بؤلسأنگ شاید که مرا غبار خوانند و شعر ایشان را نگار خوانند.